بررسی سهم شادی خانوادههای ایرانی از شبکه نمایش خانگی
طنز هست اما کم است
سبد شادی مخاطبان از محتوای تصویری که پیش از این با فیلمهای سینمایی و مجموعههای تلویزیونی پر میشد، این روزها بیشتر از محصولات شبکه نمایش خانگی تأمین میشود و مخاطبان با دنبال کردن اخبار سریالهای جدید در پلتفرمها به دنبال طنزهایی میگردند که اوقات فراغتشان را در کنار خانواده با آنها پر کنند و سرگرم شوند. VOD ها هم که از نیاز مخاطبان به کمدی اطلاع دارند سعی میکنند فهرستشان برای مدت طولانی از سریالهای طنز خالی نباشد. در فصل جدید نمایش سریالها در پلتفرمها، سه تولید طنز تازه پیش روی مخاطبان قرار دارد.
خنده با شخصیتهایی از کف خیابان
پس از موفقیت فصل اول سریال «نیسان آبی» به کارگردانی منوچهر هادی که در مهرماه سال 1400 از پلتفرم فیلیمو پخش شد، حالا یک ماهی است که فصل دوم آن به کارگردانی مسعود اطیابی با داستان و شخصیتهایی در ادامه فصل پیشین در حال پخش است.
وجه تمایز داستان نیسان آبی را باید روایت آن از زبان یک نیسان آبی دانست؛ سریالی که داستان آن عمدتاً بر تیپولوژی کاراکترهای حاشیهنشین سوار است و موقعیتهای داستانی هم در بستر روابطی شکل میگیرند که در میان این کاراکترها و براساس مشکلات و مسائل حاشیهنشینی اتفاق افتادهاند.
در سالهای اخیر تحت تأثیر موفقیت سریالهای تلویزیونی نظیر «پایتخت» و «نون خ» محتوای سریالهای کمدی بیشتر به سمت زندگیهای اجتماعی مردم در قالبهای خانوادگی و محلهای حرکت کرده است. این شکل از داستانپردازی به نویسندگان قدرت انعطاف بیشتری برای خلق موقعیتهای طنز میدهد. به علاوه که نزدیکی فضای عمومی سریال به زندگی عامه مردم، فضای آشناتر و صمیمانهتری ایجاد میکند که احتمال پرمخاطب شدن سریال را بالاتر میبرد. فصل اول «نیسان آبی» هم با همین ابزار و به واسطه شخصیتپردازی از کاراکترهای مأنوسی چون «نیسان آبی»، «جمشید هاشمپور» و همچنین تیپهایی نظیر زن خشمگین و شکاک و زن شوهردوست و فداکار به علاوه موضوعات محبوبی چون رفاقت و برادری در کنار نمایش خانواده هستهای و پرجمعیت تا اندازه زیادی توانست رضایت مخاطبان خود را جلب کند.
فصل دوم سریال اما به اندازه قبل با این تیپهای از پیش شناختهشده برخورد نمکین و طنزپردازانهای ندارد. موقعیت داستانی براساس قتل دختری شکل گرفته که در فصل اول، کاراکتری در حاشیه محسوب میشد و ادامه حل این معما قرار است کشش داستانی را ایجاد کند اما موقعیتهای طنز مانند شوخی با موسیقی در فضای دهه شصت، روابط میان زری سازگار (بهناز جعفری) و رضا خرسند (مهران غفوریان) و برخی دیگر از آنها به تکرار افتادهاند. با این همه «نیسان آبی» از جمله مجموعههایی است که نسبتاً مورد استقبال مخاطبان
VODها قرار گرفته است.
عجیبغریببازی با ستارهها
این اولین باری است که کیارش اسدیزاده، از ژانر جنایی و معمایی فاصله میگیرد تا کمدی بسازد. شاید به همین خاطر باشد که حتی سریال طنز او «دفتر یادداشت» هم رنگ و بوی جنایی گرفته است. او که همزمان سریال «هفت» را در پلتفرم تماشاخونه در حال نمایش دارد در فیلمنت، تلاش کرده است تا با داستانی نامتعارف و شخصیتهایی معمولی اما در فضایی نامأنوس، جنس جدیدی از کمدی را به مخاطب عرضه کند.
وجه تمایز «دفتر یادداشت» را باید دو ستاره مخاطبپسند طنز آن یعنی رضا عطاران و حسن معجونی دانست. در عین حال این سریال نمونه خوبی از این قاعده است که ستاره نمیتواند موفقیت یک فیلم را تضمین کند. حالا با گذشت 6 قسمت از این سریال فضای تاحدی عجیب و غریب آن بیشتر جاافتاده و جنس طنز آن برای کسانی که دنبال کردنش را به رها کردن آن ترجیح دادهاند، بیشتر جا افتاده است. آخرین ساخته اسدیزاده، به وضوح ابعاد روانشناختی دارد و خصوصاً در صحنهپردازی و طراحی لباس، این وجوه را همراه با رنگ و لعاب ویژه و چشمگیر برای مخاطب ایرانی به رخ میکشد.
سریال «دفتر یادداشت» اما به نسبت دو رقیب دیگر خود دست بازتری در شوخیهای جنسی مستقیم و تلویحی داشته است. شوخیهایی که انتظار نمیرفت از فیلترهای محتوایی ساترا قابل عبور باشند، این درحالی است که فقدان نظام ردهبندی جدی، امکان انتخاب یا حتی اطلاع داشتن از محتوای نامناسب را برای پخش در میان کنار اعضای خانواده در اوقات فراغت خانوادگی از مخاطب سلب کرده است.
خندههای فرهیختگانی
افشین هاشمی در حالی با «داوینچیز» به نماوا برگشته که به تازگی سریال دیگر او «شبکه مخفی زنان» نیز پس از مدتها توقیف دوباره به چرخه نمایش بازگشته است؛ حتی اگر دستخط هاشمی را در آثارش نشناسیم همین دو سریال هم کافی است تا بدانیم هاشمی در آثار جدی خود هم لحنی شوخطبعانه دارد و در عین دارا بودن نوعی فرهیختگی و تلاش برای والایش محتوای طنز خود، سعی میکند مخاطب را بخنداند. سریال «شبکه مخفی زنان» البته بیشتر واجد این ویژگی است و هرچند باید آن را بیشتر سریالی در ژانر تاریخی به حساب آورد اما بدون تردید نمیتوان از ابعاد طنز آن هم چشم پوشید. «داوینچیز» اما سریالی طنز با موقعیتی تخیلی است که در ضمن آن باز هم به روش هاشمی انبوهی از نقدها و اعتراضهای اجتماعی و سیاسی با زبانی دلسوزانه و طنزآمیز منتقل واگویه میشود. موقعیت اصلی داستان را هم میتوان به نوعی استعاری دانست که مؤید زبان انتقادی و لحن شوخطبعانه سریال است. با این حال «داوینچیز» از آن دست سریالهایی نیست که انتظار داشته باشیم پای تماشای آن قهقهه بزنیم؛ بلکه مانند «شبکه مخفی زنان» تا اندازهای دقت و توجه لازم است تا از لابهلای دیالوگها، نکات بیشتری بیرون کشیده شود.
تنها نایتشوی استاندارد ایرانی
هرچند گونه نمایشی طنز در میان مخاطبان ایرانی، محبوبتر و آشناتر است اما پس از موفقیت برنامههای تلویزیونی «خندوانه» و خصوصاً «دورهمی»، گونههای دیگری از طنز از نوع استندآپ کمدی و نایتشوها و کمدیهای آخرشبی هم جای خود را در میان مخاطبان باز کرده است. حالا به جرأت میتوان گفت که برنامه «نیمه شب» امیرحسین قیاسی که پخش آن از فیلیمو آغاز شد و حالا در تماشاخونه ادامه دارد، یکی از استانداردترین و بامزهترین طنزهای VOD ها از این نوع است.
قیاسی که خود بازمانده اکتشافات مسابقه خندانندهشو در «خندوانه» است، توانسته ضمن شوخی با اخبار هفته، با مسئولان، مردم، سیاستها و هرچیزی که امکان شوخی دارد، طنز بسازد و در جلب مخاطب خود هم نسبتاً توفیقاتی داشته باشد. «نیمه شب» را باید در کنار «ممیزی» به عنوان قالب غیرنمایشی از جمله موفقیتهای شبکه نمایش خانگی در عرصه کمدی دانست.