احیای جنگلها نیاز به طرح اقتصادی درونزا دارد
بهزاد انگورج
کارشناس منابع طبیعی
جنگلداری در رابطه با احیای جنگل بر عدم لزوم کاشت نهال در سطوح جنگلی و کاهش هزینهها مدیریت علمی عملی را به اجرا میگذارد. عملیات احیایی در فضای باز و عرصههای تخریب یافته! تحت روشها و شیوههای اجرایی، مبتنی بر توان طبیعی به سمت استقرار تجدیدحیات سوق داده میشود و با اجرای عملیات پرورشی تکمیل کننده، تودههای طبیعی را احیا و تجدیدپذیری را متبلور میکند.
جنگلداری در انتخاب گونه تابع توان اکولوژیکی و هدایت توده است و در مرحله استقرار تجدید حیات هیچ گزینشی ندارد، اما برای ایجاد یک جنگل چند اشکوبه که طبعاً تراکم بیشتری دارد و میتواند بهترین وضعیت کمی کیفی را در هر زمینهای داشته باشد، در قالب عملیات پرورشی به کمک طبیعت میرود و گزینشها را بر حسب نیاز اکولوژیکی هرگونه با ملاحظه رقابتها! به سمت تودههای طبیعی آمیخته سوق میدهد.
اما جنگلداری در رابطه با توسعه جنگل «که به افزایش سرانه جنگل مرتبط است و نباید با سرانه سبز شهری مشتبه شود» در زون جنگلی «یعنی در محدوده پسرفت مرزهای قبلی جنگل» کار را دنبال میکند و در خارج از زون جنگلی هر تلاشی را برای ایجاد جنگل طبیعی عبث میداند، زیرا اگر توان حفظ جنگل در آن مناطق خارج از زون جنگلی وجود میداشت، طبیعت توانش را به نمایش میگذاشت. مرز زونهای جنگلی را میتوان از بقای آثار جنگلهای تخریب یافته یا تبدیل شده به زراعت و گونههای علفی معرف تشخیص داد.
عملیات احیا و توسعه جنگل را نباید یک فعالیت اقتصادی تلقی نمود. این فعالیتها «پشتوانه فعالیتهای اقتصادی» هستند و آنها را باید «فعالیتهای حیاتی» مستلزم استمرار حیات محسوب نمود.
اما فعالیتهای درختکاری و توسعه فضای سبز و زراعت چوب، اساساً در محدوده مناطق مسکونی و زراعی یک فعالیت زراعی در خارج از زون جنگلها و مراتع است. گسترش این مناطق که به فشار و پسروی مرز مناطق جنگلی و مرتعی تبدیل گردید از بیخ و بن ایراد دارد. اما در محدوده زراعی و مسکونی در هر ناحیه رویشی باید از گونههای علفی تا درختی همان ناحیه رویشی در نهالکاری و توسعه فضای سبز استفاده نمود و انتخاب و کاشت هر گونهای از دیگر نواحی رویشی، منجر به افزایش هزینه مراقبت و نگهداری در مراحل رشد میشود و میزان مصرف آب و آلودگی به آفات، دو مؤلفه با اهمیت در رد عدم استفاده از گونههای غیربومی هستند.
آیا با وصف اینکه قانونگذاران در قوانین مختلف مکرر به واگذاری پارکهای جنگلی دستکاشت و طبیعی تأکید دارند، مشغول نمودن سازمان منابع طبیعی در محدوده مسکونی و زراعی کشور، تصمیم درستی است که همه توان این سازمان معطوف به تولید نهال و کاشت آن شود و در حفاظت از جنگلها و مراتع و بهرهبرداری از فرصتهای موجود در آن برای حل مسأله جنگلها و مراتع غفلت شود؟
تصور کنید فرصتهایی در ظرفیتهای متنوع جنگل در اجرای استراحت نادرست جنگل از بین میرود و هیچگونه مدیریت قابل ارزیابی و پایش از عملکرد هفتساله نیست و یا حدود ۸۳ میلیون هکتار از مراتع کشور با کمتر از ۳۰۰ نفر کارشناس مرتع نظارت میشود، درحالی که میتوان از طریق توسعه بخش غیردولتی به حل مسأله یا مشکل دام مازاد بر ظرفیت مراتع کشور، به دامداران کشور کمک کرد. اساساً مدیریت را نباید فقط از طریق اعمال استراحتها و یا اعمال ممانعتها به جامعه هدف ابلاغ کرد، راههای دیگری برای نیل به هدف حفاظتی وجود دارند.
اصرار بر احیا و توسعه جنگلها نیاز به طرح دارای اقتصاد درونزا دارد و اصرار به توسعه فضای سبز و درختکاری برای ترسیب کربن که هیچ تکلیف قانونی برای سازمان منابع طبیعی مقرر نشده، دستاوردی نخواهد داشت.