صفحات
شماره هشت هزار و سیصد و پنجاه و هفت - ۲۸ آذر ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و سیصد و پنجاه و هفت - ۲۸ آذر ۱۴۰۲ - صفحه ۲۳

نگاهی به نمایش «شنگرف» در گفت‌و‌گو با نویسنده و کارگردان این اثر

سیاوش، آتش و حقیقت جاودانه

زهرا   شایان فر
خبرنگار

جان بخشی به اشیا و ابزار در زندگی روزمره یکی از تکنیک‌های نمایشی برای رشد خلاقیت و تقویت تجسم و خلاقیت در هنر‌های نمایشی بخصوص تئاتر عروسکی است که تئاتر پتاگوژیک نیز از آن به خوبی بهره می‌برد. این بار علی یداللهی با بکار‌گیری قطعات پارچه در خلق شخصیت‌های نمایش «شنگرف» تکنیک جان‌بخشی به اشیا را برای خلق داستانی اساطیری و اخلاقی از دل شاهنامه فردوسی به کار گرفته است. نمایش شنگرف که این روزها در سالن سایه مجموعه تئاترشهر روی صحنه است با بازیگری و بازی‌دهندگی بهرام بهبهانی، عروسک‌گردان و مدرس تئاترعروسکی، ماجرای سیاوش و سودابه در شاهنامه را با استفاده از تکنیک پارچه و گره به نمایش گذاشته است.
علی یداللهی نویسنده و کارگردان این نمایش که سال‌های متمادی در زمینه نمایش‌های ایرانی فعالیت داشته در گفت‌و‌گویی کوتاه از شنگرف، تکنیک اجرایی و دغدغه‌هایی که به شکل‌گیری این اثر نمایشی انجامیده، صحبت کرد.
این کارشناس رادیو توضیح داد: «شنگرف به معنی سرخ است. اسم یک ماده معدنی به رنگ مشکی است که با حرارت دیدن به رنگ سرخ تغییر می‌کند و پایه ساخت رنگ قرمز است. در نمایش ما هم چند عنصر مثل سمی که در کودکی می‌خواهند به سیاوش بدهند، شراب و لباس سودابه و جنین‌های مرده، به رنگ قرمز هستند. بقیه صحنه سفید است.»
او درباره استفاده از متریال پارچه و پرهیز از ساخت عروسک‌های متعارف نمایشی می‌گوید: «یکی از دلایل من برای استفاده از متریال پارچه این بود که پارچه و خاک مواد طبیعی هستند و از جنس انسانند. چرا آدم‌ها خاک بازی و کوزه‌گری را دوست دارند؟ چون سرنوشت‌شان مثل انسان است. از خاک درست می‌شوند و دوباره به خاک باز می‌گردند. پارچه هم همین‌گونه است. تنیده شدن بافت پارچه برای من همانند خود انسان است که روحیات مختلف در هم تنیده شده و شخصیت‌اش را شکل داده است. آدم‌های مختلف با شخصیت‌ها و روحیات مختلف درهم تنیده شده‌اند و یک اجتماع واحد را شکل داده‌اند.» یداللهی که نگاه فلسفی و معنوی به خلق فضای نمایش را بروز داده، ادامه می‌دهد:« در نمایش ما همه پارچه‌ها سفید است. جهانی پاک و سفید خلق کرده‌ایم. همه آدم‌ها سفید هستند و تنها عمل‌شان است که به آنها رنگ می‌دهد.» این کارگردان تئاتر در پاسخ به این سؤال که آیا ساخت شخصیت‌های نمایشی با گره بر پارچه را پیش از این تجربه کرده‌اید؟می‌گوید: «ایده پارچه و گره در نمایش‌های دیگر به‌صورت موردی و تک نقش استفاده شده است. اما اینکه کل نمایش از این تکنیک استفاده شده باشد، ندیده‌ام. پیش از این در نمایشی برای کودکان که در خوزستان اجرا کرده بودم، تکنیک شال و گره را استفاده کردم اما این بار در نمایشی برای مخاطبان بزرگسال و در کلیت ساختار نمایش آن را به‌کار بردم.» او معتقد است که «این نمایش را نمی‌توان مونولوگ به حساب آورد. نقالی هم نیست چون یک عروسک‌گردان دارد که همه نقش‌ها را جان‌دهی می‌کند. یک نمایش عروسکی زنده است.»
او درباره همکاری با بهرام بهبهانی تنها بازیگر این نمایش می‌افزاید: «بهبهانی یک عروسک‌گردان عالی است. به اجسام به خوبی جان می‌دهد. برای این کار دنبال بازیگری می‌گشتم که هم بتواند بازی کند و هم عروسک‌گردانی و او بهترین گزینه بود که هر دو قابلیت را داشت. در کنار اینکه خلاق و با ایده است، بسیار هم حرف گوش کن هست. نمایشنامه را فهمیده و ایده‌های درستی دارد و اعتراف می‌کنم که از ایده‌های او خیلی استفاده کرده‌ام.» یداللهی درباره پایان‌بندی نمایش و تبدیل سیاوش به سیاه نمایش ایرانی توضیح می‌دهد: «داستان تا قبل از به آتش رفتن سیاوش را شاید همه بدانند. دغدغه من آن لحظه‌ای بود که سیاوش به دل آتش می‌رود. اینکه در آن لحظه چه حالی دارد برایم مهم بود. آتش در آن لحظه چه حالی دارد؟ آیا آتش هم دوست دارد یک نفر که حقیقت را می‌گوید بسوزاند؟ بنابر این آن چند ثانیه را فریز کردم. اینجا دیگر داستان شاهنامه نیست. اینجا تخیل من و حرف دل من به‌عنوان نویسنده و کارگردان است. گفت‌و‌گوی آتش و سیاوش را می‌بینیم. قول و قراری گذاشته می‌شود که شاید سیاوش تا ابد به یادگار گذاشته و ما باید آن را به نسل‌های بعد منتقل کنیم.» او حقیقت را پیام آتش از سوی پروردگار عنوان کرده و توضیح می‌دهد: «در این نمایش اشاره‌ای داریم به داستان یوسف که در قرآن گفته شده حقیقت به وسیله کودک آشکار می‌شود. کیکاووس هم حقیقت را با استفاده از علم و دانش و به واسطه مرگ دو جنین درمی‌یابد. خداوند نیز به وسیله آتش و به واسطه سیاوش حقیقت را به ما نشان می‌دهد. حرف و عمل حق هیچ گاه در بزرگترین آتش‌ها نمی‌سوزد. در پایان می‌بینیم که به واسطه سیاه، مبارک، بشارت این حقیقت به ما رسانده شده است. وظیفه سیاه تنها خنداندن و شاد کردن نیست. بازیگر نقش سیاه باید این را درک کند که این شادی، حقیقتی است که از طرف خداوند به وسیله آتش، به سیاوش سپرده شده و او بین مردم آمده تا این حقیقت را به مردم
برساند.»

جستجو
آرشیو تاریخی