کارشناس منطقه در گفتوگو با «ایران» مطرح کرد
قرارداد امنیتی تهران-اسلامآباد در گرو اراده ارتش پاکستان
در پی حادثه تروریستی در شهر مرزی راسک، با پیرمحمد ملازهی کارشناس شبه قاره گفتوگو کردهایم که میخوانید؛
جیشالظلم این حمله را ناظر به چه اهدافی در دستور کار قرار داد؟
جیشالعدل یا همان جیشالظلم، بخشی از جریان کلی «خلافتگرا» است که داعش به عنوان مدعی اصلی آن به حساب میآید. در واقع این گروهک بخشی از گروه تروریستی داعش محسوب میشود. زمانی که داعش در منطقه خاورمیانه، با شکست روبهرو شد و خلافت ادعایی ابوبکر البغدادی هم به پایان رسید، تلقیشان این بود که علت اصلی شکست برنامههای تروریستیشان، «ایران» و «روسیه» هستند؛ یعنی این دو کشور مسبب از دست رفتن خلافت آنان شدهاند. بسیاری معتقدند که رهبری داعشیانی که از قومیتهای آسیای مرکزی مانند چچن و نهضت اسلامی ترکستان شرقی یا همان اویغورها بودهاند و همچنین سایر گروههای منطقه در هند و پاکستان که با داعش همکاری میکردند، به افغانستان منتقل شده و کم کم از آنجا به داخل پاکستان نفوذ کردند. هرکدام از این گروهها از پاکستان، مأموریت دارند که کشورهای هدف خود را تبدیل به امارت اسلامی کنند. آنگاه پس از ادغام این امارتها، خلافت اسلامی را بهوجود آورند؛ ادعایی که داعش خراسان برای تشکیل خلافت خراسان دارد، منطقه گستردهای را از حوزه قفقاز، چچن، اینگوش، داغستان، روسیه فعلی و کشورهای آسیای مرکزی به اضافه ایالت سینکیانگ چین، افغانستان، پاکستان، شرق ایران و هند تا مالزی، اندونزی، میانمار و فیلیپین را در برمیگیرد وگروههای رادیکال هم آنرا همراهی میکند. این تلقی در میان داعشیها، سبب شد که زیرمجموعههایشان هم فعال شوند. در ارتباط با ایران، جیش العدل، در ارتباط با پاکستان، طالبان، در ارتباط با سین کیانگ، نهضت اسلامی ترکستان شرقی، در ارتباط با تاجیکستان، انصارالله تاجیکستان و در ارتباط با ازبکستان هم نهضت اسلامی ازبکستان، اسامی ادعایی گروههای زیرشاخه داعش است که فعال شدهاند.
در چنین فضایی در منطقه، جیش العدل هم اقدامات تروریستی خود را در مناطقی همچون سیستان و بلوچستان فعال کرده و تروریستهای داعش هم از همین بهانه استفاده کرده و نیروهای خود را بکار انداختهاند.
روند همکاریهای ایران و پاکستان در ممانعت از اقدامات این گروهها را چطور ارزیابی میکنید؟
جمهوری اسلامی بخش مهمی از توجه خود در زمینه همکاری با پاکستان را معطوف ایجاد ثبات و امنیت در مرزهای مشترک با این کشور کرده است اما واقعیت این است که یک قرارداد امنیتی بین دو کشور ایران و پاکستان وجود دارد ولی این قرارداد بین دو دولت شکل گرفته است. دولت پاکستان دولتی نیست که بتواند بهطور همهجانبه بر همه نهادهای خود نظارت رسمی و دقیق داشته باشد چرا که اصل قدرت در دست ارتش پاکستان است. به هرحال، قرارداد امنیتی بین ایران و پاکستان تا زمانی که اراده سیاسی قوی در پاکستان وجود نداشته باشد، عملیاتی نمیشود.
حتی اگر دولت پاکستان هم بخواهد این کار شدنی نیست. چرا که در منطقه بلوچستان پاکستان مشکلات زیادی وجود دارد که ارتش این کشور اشراف زیادی روی آن مناطق ندارد. یعنی نوعی خلأ قدرت در آنجا وجود دارد.
اینها از خلأ قدرت استفاده کرده و تحرکات خود را انجام میدهند.
با وجود این تهدیدات، اجرای توافقنامه تجاری دو کشور چگونه ممکن میشود؟
باید بحث اقتصادی را از موضوع نظامی در پاکستان جدا کنیم. پاکستانیها در موضوعات اقتصادی به توافقات خود عمل میکنند.
جمهوری اسلامی هم تلاش کرده با انعقاد توافقنامههای تجاری و تشکیل بازارچههای مرزی، در وضعیت اقتصادی منطقه سیستان و بلوچستان تحول ایجاد کرده و درعینحال با افزایش امنیت، زمینه را برای اجرای این توافقنامه فراهم کند؛ بنابراین درحالی که ایران با نگاه توسعهای به دنبال تغییر شرایط اقتصادی سیستان بلوچستان است، ایجاد ناامنی از سوی کشور هممرز میتواند مانع بزرگی برای تحقق این هدف و درعین حال ایجاد یک فضای امنیتی در مرزهای مشترک باشد. از اینرو ضروری است که ایران مقامهای پاکستانی را متوجه این مهم کند که تا زمانی که امنیت وجود نداشته باشد، امکان مراودات اقتصادی مردم دو کشور هم وجود ندارد.
مقابله دولت پاکستان با هر نوع سوءاستفاده گروههای رادیکال و تروریست گام اول همکاریهای اقتصادی است.