آیا خشک شدن دریاچه ارومیه تنها به طوفانهای نمکی منتهی میشود؟
باغهایی که کویر شدند
زهرا کشوری
دبیر گروه زیستبوم
دریاچه ارومیه اکنون در پایینترین سطح خود در چند دهه اخیر قرار دارد. این خبری است که معاون محیطزیست دریایی سازمان حفاظت محیط زیست به رسانهها میدهد. مجتبی ذوالجودی دلیل این وضعیت را خشکسالیهای متمادی و توسعه کشاورزی در اطراف حوضه آبخیز دریاچه ارومیه میداند. او بزرگترین مشکل تالابها را کشاورزی در حوضهها و کشتهایی که مصرف آب آنها خیلی بیشتر از استاندارد است میداند و میگوید: «برای مثال در حوضه دریاچه ارومیه چغندر و سیب کشت میشود که دو محصول بسیار آب بر هستند.»
سازهسازی به احیای دریاچه ارومیه نرسید
در اواخر دهه هشتاد دریاچه ارومیه خشکید. دلیل آن هم ساخت بیش از 40 سد روی دریاچه ارومیه و گسترش زمینهای کشاورزی بود. جایگزینی گونههای پرآب به جای محصولات کم آببر از جمله جایگزینی سیب به جای انگور، جان رودخانههایی که به دریاچه ارومیه میرسیدند را گرفت تا دریاچه ارومیه خشک شود. دولت قبل برای نخستین بار برنامه احیای دریاچه ارومیه را روی میز اجرا آورد اما اجرای آن موفق نبود. بدین ترتیب احیای دریاچه ارومیه به دانشگاه صنعتی شریف سپرده شد. نسخهای که از سوی اعضای ستاد تیم ملی احیای دریاچه ارومیه نوشته شده بود، همان نسخهای بود که دریاچه ارومیه را خشکاند؛ سازهسازی و انتقال آب. البته ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه کاهش زمینهای کشاورزی و جایگزینی کشتهای کمآب بر به جای پرآببر را هم در برنامه داشت اما در عمل بیشتر برنامهها، به سمت سازهسازی رفت. ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه در هفت سال اجرای این برنامه، تا حدودی توانست دریاچههای موجود پشت سدها را به روی دریاچه ارومیه باز کند و آن را در شرایطی نگه دارد که هرچند احیا نشد اما نمرد که این برنامهها هم موقت بود. دخالت برخی از نمایندگان شهر هم اجازه نداد برنامههای جایگزینی کشتهای پر آببر اجرایی شود. نمایندهها هم دریاچه ارومیه را پرآب میخواستند، هم زمینها را پر از چغندر؛ محصولی که حجم زیادی از آب را میبلعید. از سوی دیگر بازار جدیدی هم برای کشتهای کم آب مثل کلزا و دیگر دانههای گیاهی بهوجود نیامد که کشاورزان با خیال راحت کشت جایگزین را قبول کنند. این برنامه در حالی موفق نبود که حتی جایگزینی محصول هم به نجات قطعی دریاچه ارومیه منتهی نمیشد بلکه باید آن جراحی بزرگ اتفاق میافتاد؛ خارج کردن برخی از زمینهای کشاورزی از کشت دائمی. گزینهای که با توجه به مقاومتهای اجتماعی و عدم همکاری کشاورزان منطقه، بعید به نظر میرسد دولتی بخواهد آن را اجرایی کند. برای همین هم طرح «بهکاشت» جایگزین طرح «نهکاشت» شد اما اجرای آن آنقدر جدی نبود که بتواند به کاهش کشاورزی در منطقه منجر شود. آمارها نشان میدهد در همان 7 سال برنامه احیا، زمینهای کشاورزی افزایش پیدا کردند. ستاد احیا کاشت، چغندر و خروج آن را از استان آذربایجان غربی ممنوع کرد اما برخی نمایندگان وقت کارخانه چغندرقند را وارد استان کردند تا ممنوعیت را دور بزنند.
یک شوخی تلخ
مهمترین برنامه برای نجات دریاچه ارومیه کاهش زمینهای کشاورزی با مشارکتهای مردمی بود که البته جدی گرفته نشد.
15 هزار میلیارد تومان خرج احیای دریاچه ارومیه شد اما بودجهای که برای مشارکتهای مردمی گذاشته شد تا کشاورزان به سمت کشتهای جایگزین و شغلهای جایگزین بروند آنقدر کم بود که بیشتر به شوخی میمانست. گاهی تسهیلگران طرح مجبور بودند برای خریدن یک چرخ خیاطی برای زنان روستاهای اطراف یک تالاب خشک شده، دست به دامان خیرین شوند!
تنها نتیجه برنامههای مشارکتی در روستاهای اطراف دریاچه ارومیه و تالابهای اقماری، فرهنگسازی بین مردم بود که بیشتر برای زنان جذاب بود و مردان همچنان به کار کشاورزی مشغول بودند. ستاد آن روزها روی کانال انتقال آب زاب به دریاچه ارومیه خیلی مانور داد؛ یعنی همان نسخه اشتباهی که جان دریاچه ارومیه را گرفت؛ چیزی شبیه یک معجزه. کانال انتقال آب زاب سال گذشته افتتاح شد اما تأثیری در نجات دریاچه ارومیه نداشت چون حجم آبی که به دریاچه میرساند با آنچه دریاچه میخواست فاصله نجومی دارد که همان آب هم در مسیر توسط کشاورزان استفاده میشود. سال گذشته استانداران دو استان درگیر یعنی آذربایجان غربی و شرقی مسئولیت ستاد احیای دریاچه ارومیه را به عهده گرفتند. براساس تصمیمی که گرفته شد قرار شده است که آمار ستاد تنها از کانال استانداران اعلام شود. همچنین آمار مشخصی از ورودی سدها به دریاچه ارومیه به گوش نمیرسد. ستاد احیا، ساخت سدهای جدید روی دریاچه ارومیه را ممنوع اعلام کرده بود اما همچنان سدسازی روی دریاچه ارومیه ادامه دارد. حتی مجتبی ذوالجودی میگوید:«امیدواریم بزودی افتتاح سد چپرآباد مقداری آب به این دریاچه برساند.» یعنی نجات دریاچه ارومیه همچنان بر مدار سازهسازی میچرخد؛ همان مداری که دریاچه را خشکاند.
مجریان دیروز، منتقدان امروز
چندی پیش در واکنش به سخنان عیسی کلانتری رئیس سابق سازمان حفاظت محیط زیست که درباره طوفانهای نمک دریاچه ارومیه هشدار داده بود برخی گفتند که دریاچه ارومیه بهدلیل بلورهای سنگین نمک دچار طوفان نمک نمیشود. اما باید اعتراف کرد که عیسی کلانتری میداند چه میگوید. او سالها در کسوت وزیر جهاد کشاورزی برای گسترش زمینهای کشاورزی برنامه چیده است. او حتماً یکی از مقصران وضعیت امروز منابع آبی و کشاورزی است. بنابراین میداند چه کار کرده است و میداند نتیجه سیاستهای غلط آبی چند دهه گذشته به کجا ختم خواهد شد. رسم عجیبی در کشور وجود دارد که مسئولان وقتی از مسئولیت خود کنار میروند، منتقد سیاستهایی میشوند که خود مجری آن بودند اما این به معنای آن نیست که نباید حرفهای آنها را جدی گرفت. این موضوع تنها به عیسی کلانتری محدود نمیشود. انتخاب او بهعنوان رئیس ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه از همان ابتدا منتقدان جدی داشت. منتقدان یادآوری کردند، نباید احیای دریاچه را به کسی سپرد که سیاستهای او در چند دهه گذشته یکی از دلایل اصلی خشکیدگی دریاچه ارومیه بوده است. منتقدان درست گفتند انتخاب او بینتیجه بود. 15 هزار میلیارد تومان بودجه هزینه شد؛ جان دو خبرنگار برای افتتاح زودهنگام کانال زاب به دریاچه ارومیه گرفته شد و دریاچه ارومیه هم احیا نشد. کاری هم از کانال زاب که یک سال بعد از کشته شدن ریحانه یاسینی و مهشاد کریمی در حادثه اتوبوس، افتتاح شد، برنمیآید. اما این به معنای آن نیست که نگرانی درباره طوفان شن و طوفان نمک دریاچه ارومیه وجود ندارد. دو اتفاق در دریاچه ارومیه دارد روی میدهد؛ خشک شدن بستر رودخانه و پیدایش بلورهای نمکی و بیابانی شدن اراضی و باغهای اطراف دریاچه ارومیه. حتی اگر قبول کنیم بلورهای سنگین دریاچه ارومیه به طوفان نمکی منجر نمیشود- که شواهد چیز دیگری میگوید- تبدیل شدن باغهای مرکبات به رملهایی که تنها میتوان در بیابانهای خوزستان دید را باید جدی گرفت. کویرهای شنی که «باد دیوانه» منطقه آنطور که کارشناسان منابع طبیعی استان میگوید هر لحظه آنها را به یک طرف میکشاند. سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری سعی دارد با کاشت درخت، قرق اراضی و دیوارههایی از چوبهای خشک، از گسترش آنها جلوگیری شود. منابع طبیعی در یک آماری که سال 97 اعلام کرد از بیابانزایی 200 هزار هکتار در زمینهای حاشیه دریاچه ارومیه خبر داد. اما این همه اراضی بیابانی نبود. از سوی دیگر ما نمیدانیم در دل زمین منطقه دارد چه اتفاقی میافتد و این کویر قرار است تا کدام شعاع زمین را ببلعد. روزگار خوبی در انتظار دریاچه ارومیه نیست و جلوگیری از وقوع آن با سدسازی و کانال انتقال آب هرگز اتفاق نخواهد افتاد.