تلویزیون تا چه اندازه در حرکت به سمت تحولخواهی در ارتباط با سلبریتیها حرکت کرده است؟
مصادیق جدیدی از سیاست «سلبریتی سالمپروری»
فاطمه ترکاشوند
خبرنگار
«صداوسیما کارخانه چهرهسازی نیست و باید زمان بگذرد و برنامهسازی شود تا چهرههایی شناخته شوند. وقتی ما عزممان را جزم کردیم که بنای تلویزیون بر سلبریتیمحوری نباشد، باید همه جوانبش را بپذیریم و سلبریتی سالمپروری را تقویت کنیم.» این بخشی از اظهارات پیمان جبلی، رئیس سازمان صداوسیماست که به مناسبت روز دانشجو در جمع دانشجویان دانشگاه تهران ایراد شده است. اظهاراتی که اگر در کنار سیر عملکرد صداوسیما در طول این دو سال و اندی قرار گیرد، تغییرات کوتاهمدت سیاستهای راهبردی دوره جدید مدیریتی سازمان در قبال سلبریتیها را به خوبی نشان میدهد و تزلزل و عدم ثبات در قبال چهرهها، ناشی از تغییرات فرهنگی و اجتماعی و نفوذ شبکههای اجتماعی در تصمیمات کلان سازمان را آشکار میکند.پس از درگیری تاریخساز مردادماه تلویزیون بر سر بازگشت برخی چهرهها به فعالیت در صداوسیما، به تازگی خبر بازگشت محمدرضا گلزار با مسابقه «پانتولیگ» منتشر شد. این مسابقه قرار است با محوریت بازی پانتومیم و به تهیهکنندگی جواد فرحانی روی آنتن شبکه سه برود. اما درست در همین روزها، گلزار تیتر اخبار دیگری هم شده است.
از اجرای «پانتولیگ» تا سرپرستی تیم ملی پدل!
نام او در نشست خبری داوود عزیزی، رئیس فدراسیون تنیس که اول این هفته برگزار شد بهعنوان عضو هیأت رئیسه انجمن پدل و سرپرست تیم ملی اعلام شد. عزیزی در این باره گفت: «از گلزار دعوت کردیم در انجمن پدل سمت بگیرد و باعث پیشرفت این رشته شود.» با این همه مشخص نیست کدام سوابق حرفهای، مبنای اتخاذ این تصمیم بوده و گلزار به چه علت، این مسئولیت را پذیرفته است.گلزار عمدتاً بهعنوان بازیگر شناخته میشود اما کار خود را با موسیقی در گروه آرین آغاز کرد و پس از کسب شهرت مجدداً تلاش کرد دوباره در این عرصه بدرخشد اما ناکام ماند. او عرصه اجرا را هم با مسابقه جنجالی «برنده باش» آزمود اما در هر سه عرصه از نگاه کارشناسان، موفقیتی کسب نکرد. مراسم عروسی جنجالی او در خردادماه امسال با سبک فرهنگی خاص، خطبه عقد آریایی و مانور تجمل هم انتقادات زیادی را به همراه داشت.
با کدام ویژگی؟
بنابراین همه میدانند گلزار، عمده شهرت خود را بر چه اساسی بنا کرده و محبوبیت او بیشتر در کدام اقشار نافذ است. محبوبیتی که بدون تردید مخاطرات و صدمات بسیاری برای این اقشار که غالباً دختران نوجوان و جوان هستند، ایجاد کرده و پایگاه دادن به چنین چهرههایی در تلویزیون، عملاً به این آسیبها دامن خواهد زد. این مسائل بدون تردید بر مدیران سازمان صداوسیما نیز پوشیده نیست اما سؤال اینجاست که کدام ویژگی محمدرضا گلزار، مدیران سازمان را قانع میکند تا در خلأ نامها و چهرهها، کنار او در یک قاب بایستند و او را مصداق «سلبریتی سالمپروری» قلمداد کنند؟
این عبارتی است که پیمان جبلی در دیدار با دانشجویان به کار میبرد اما همین ابهامات ناشی از تطابق عبارت بر عملکرد سازمان، معنای آن را مبهم میگذارد و مجدداً مورد سؤال واقع میشود. رئیس رسانه ملی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه منظورش از «سلبریتی سالم» در سخنانش در روز دانشجو چه بوده است، تصریح میکند: «اگر در چند جمله بخواهم بگویم چهرهها باید در خدمت مردم، کشور، ارزشها، اعتقادات و فرهنگ اصیل ایرانی باشند. ما دست همه چهرههایی را که در این زمینه حاضر هستند با رسانه ملی همکاری کنند به گرمی میفشاریم. درهای صداوسیما همیشه به روی چهرهها باز است و امیدواریم آنها هم در را به روی خود نبندند، در را به روی خود باز کنند و از ظرفیت رسانه ملی به خوبی استفاده کنند.»
خطبه آریایی و مانور تجمل مصداق سلامت سلبریتی؟
اگر مصداق عبارت «ارزشها»، «اعتقادات» و «فرهنگ اصیل ایرانی» را با معیارهای نسبتاً سرسختانه دوره جدید مدیریت تحولخواه سازمان تطبیق دهیم و از کنار آنها به سادگی نگذریم، آن گاه باید پرسید که برخی چهرهها را چگونه باید در دایره این کلمات در دوره تحولخواهی صداوسیما جای داد؟ بنابراین اگر برخی چهرهها را بواسطه همکاریشان با تلویزیون، مصداق عبارت «سلبریتی سالم» بدانیم آن گاه «سالم» معنی روشنتری معادل با «ساکت» خواهد داشت.از سوی دیگر استفاده از بازیگران در زمینه اجرا تبدیل به اتفاق رایج این روزهای تلویزیون شده است. پس از مهران رجبی در برنامه «خودمونی»، مجید واشقانی در برنامه «ایرانبین»، لاله صبوری در برنامه «آشپزی با مامان»، محمدرضا گلزار در «پانتولیگ» حالا نام «علیرضا استادی» هم برای مسابقه «شصتادیا» در اخبار حواشی شنیده شده است.
اجرای بازیگران غیرمؤلف و به خطر افتادن حیثیت حرفهای برنامهسازی
هرچند که مستعد بودن برخی بازیگران برای اجرا، انکار نشدنی است و پیش از این هم این اتفاق بارها در تلویزیون رقم خورده اما فعالان حرفه تصویر میدانند که تنها برخی بازیگران میتوانند مؤلف هم باشند و در قامت ایدهپرداز و عنصر مؤثر در اتاق فکر برنامهسازی تلویزیونی نقش ایفا کنند. این مسأله از قضا در حرفه اصلی بازیگری برای فیلم و سریال آنقدر اهمیت ندارد که در اجرای تلویزیونی دارای ضرورت و اهمیت است چرا که اجرای موفق همواره محصول ذهن خلاق و ویژگیهای متمایز مجریانی است که یا خود تهیهکننده و سردبیر برنامههایشان هستند و یا نقش محوری در اتاق فکر برنامهها دارند.
گذشته از آنکه اساساً برنامهسازی و اجرا، تخصصی متفاوت با بازیگری است باید بدانیم استفاده از بازیگران غیرمؤلف که صاحب ایدههای پیشبرنده برای برنامههای تلویزیونی یا دستکم اجرای خودشان نباشند، در عمل به معنای کاهش نفوذ برنامه و به تبع آن تلویزیون و عدم توفیق در جذب مخاطب خواهد شد. مگر آنکه بخواهیم این ضعف را با اهرمها و محرکهای دیگری مثل محبوبیت کاذب و شهرت بلاوجه برخی چهرهها در میان مردم جبران کنیم که لااقل با مشی و ادعاهای دوره فعلی مدیریت سازمان سازگاری ندارد.تلویزیون مشخصاً از سیاست «سلبریتیستیزی» و «سلبریتینکوهی» به سمت استفاده از سلبریتیها و دفاع از حضور آنها رفته و عبارت «سلبریتی سالمپروری»، مدلی از نرم شدن سیاستهای سخت اولیه برای مدیریت برنامهسازی برای کاهش سرعت ریزش مخاطب تلویزیون را نشان میدهد. بر کسی پوشیده نیست که صداوسیما عزم همکاری با همه چهرهها را ندارد و اساساً چنین انتظاری از هیچ سازمان رسانهای معقول و درست نیست. اما باید دید کدام سلبریتیها با مشی و دعاوی مدیران سازمان، مصداق «سلبریتی سالم» قرار خواهند گرفت.