موزهها و ثبت جهانی
رضا دبیرینژاد
موزه دار
میراثهای فرهنگی در انواع مختلف آن در فرایند کلی مدیریت، مشترک هستند، یعنی باید شناسایی، مطالعه، ثبت، حفاظت، معرفی و تبدیل به جاذبه شوند. حال این میراثها از سویی بر مبنای اینکه در کدام دسته قرار میگیرند نوع مواجهه با آنها اعم از حفاظت یا بهرهبرداری برای تبدیل به جاذبه شدنشان متفاوت است. حتی سطح ثبت میراثها نیز نوعی ایجاد حوزه مسئولیت در برابر هر کدام از میراثهاست. یعنی وقتی میراثی در سطح محلی و بومی شناسایی میشود نوع مسئولیت هم بر همان حوزه بومی است که به مثابه هویت محلی خود در صیانت از این میراث بکوشد اما وقتی به عنوان میراث ملی ثبت میشود، یک مسئولیت ملی در سطح همه ملت و همچنین نهادهای ملی ایجاد میکند. حتی در برابر ثبت ملی یک حق ملی هم برای بهرهمندی از این میراث شناسایی شده نیز ایجاد میشود. در واقع مسئولیت و حق بهرهمندی دو روی سکه ثبت میراثها هستند. اما میراث جهانی اعتبار بخشیدن به یک میراث بومی یا ملی تا سطح جهانی است و از این رو در سطح ملی ایجاد مسئولیت و در سطح جهانی ایجاد فرصت میکند. در نظر داشته باشیم که ثبت آغاز راه است، جایی که شناسایی صورت گرفته و حالا فرصتی برای همه صاحبان این میراث در سطح منطقهای خود است، تا آن را در بازار جهانی به برند و جاذبه تبدیل کنند و با تبدیلش به چنین سرمایهای بتوانند در توسعه فرهنگی و اقتصادی خود از آن استفاده کنند. در حوزه میراثهای مادی تبدیل ابنیه به جاذبه فرایند خود را دارد که شاید در مدیریت، تجربههای آشنایی داشته باشد. در این سطح تبدیل میراثها به خود موزه مانند سایت - موزهها یا بناموزهها میتواند امکانی برای معرفی یا جاذبهسازی باشد اما در حوزه میراثهای غیرملموس باید آن را در رفتارهای فرهنگی یا در مصداقهای مادی مثل آثار تاریخی و هنری مشاهده کرد. میراثهای غیرملموس حساسیتهای خاص خود را دارند و نمیتوان تنها به ثبت آنها بسنده کرد بلکه آنها نیازمند برنامههایی هستند که این میراثهای جاری را به شکل هدفمندی سامان داده و این هم از طریق برنامههای معرفی یا رویدادهای متناوب فرهنگی به شکل پیوسته اتفاق میافتد. اگر میراثهای جهانی ابنیه و بافتها دارای پایگاههای تاریخی هستند که متولی ساماندهی و برنامهریزی باشند، میراثهای غیرملموس نیز متولیان خود را میخواهند که شاید یکی از مهمترین امکانها در این زمینه موزهها هستند که خود وظیفه پژوهش، مستندنگاری، مجموعهسازی، نمایش، معرفی و رویدادسازی در موضوعات مختلف را دارند.
موزههای مردمشناسی نزدیکترین گونه موزهها به حوزه میراثهای غیرملموس هستند اما میتوان از امکان موزههای منطقهای نیز استفاده کرد یا با بهرهگیری از موزههای مرتبط با موضوعاتی چون موسیقی یا تذهیب هم میتوان به بخشی دیگر از میراثهای جهانی ثبت شده پرداخت. این هم فرصتی برای برجستهسازی و روایتگری گنجینههای موزههاست و هم فرصتی در تقویم رویدادسازی موزهها. در نظر داشته باشیم که این میراثها در حوزههای مختلفی گسترده هستند و میتواند فرصتی برای شبکهای از موزهها در حوزه جغرافیایی آن میراث باشد یا حتی در پروندههایی که چند ملیتی و به طور مشترک ثبت شده است بنا بر یک فعالیت رایج، موزههای مرتبط با موضوعات در میان این کشورها میتوانند ویترین و پایگاه ارتباطی و گفتوگوی بینافرهنگی باشند. در واقع میتوان دیپلماسی موزهای را بر محور میراثهای جهانی مشترک فعال کرد تا در برنامهای هدفمند به دادوستد در زمینه پژوهش، نمایشگاه، تولید محصولات و گفتوگوی بین متخصصان بپردازند. موزهها سازمانهایی قدرتمند برای کار بر گنجینههای فرهنگی غیرملموس هستند که هم به نوعی وظیفه آنهاست و هم فرصتی برای ارتباطات فرهنگی یا برندسازی و حتی هدفمندسازی برنامههای موزهها. این کار ابتدا باید در قالب برنامه مشترک در سطح ملی انجام شود و بعد موزههای همکار در سطح بینالمللی برای هر کدام از موزهها و موضوعات تعریف شود تا برنامهای اثربخش را دنبال کنند. ثبت جهانی یک دروازه برای دیدار موزهها و حتی نزدیکی بیشتر موزهها در حریم فرهنگی است که امروز با ثبتهای مشترک تجربههای مشترک تاریخی و گنجینههای پراکنده به یاد آورده میشود. دیپلماسی موزهای را باید در حوزه ثبتهای جهانی جدیتر گرفت.