محاکمه پسر جوان به اتهام قتل پدر

پدرم مخفیانه خانه مجردی خریده بود

گروه حوادث‌/ پسر جوان که به اتهام قتل پدرش با شلیک گلوله پای میز محاکمه ایستاده بود ضمن انکار قتل مدعی شد چون راز ارتباط پنهانی پدرش با زنی غریبه را بر ملا کرده برایش پاپوش درست کرده‌اند.

به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، پاییز سال ۱۴۰۰ گزارش یک درگیری خونین به پلیس اعلام شد و پس از آن مأموران به محل درگیری که خانه‌ای در منطقه ورامین بود، رفتند.
پس از بررسی‌های اولیه مشخص شد که مرد 60 ساله‌ای در خانه مجردی‌اش مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. به این ترتیب وی به بیمارستان منتقل شد اما ساعتی بعد به علت شدت جراحات وارده و خونریزی تسلیم مرگ شد.
با اعلام موضوع به مأموران پلیس و شروع تحقیقات، آنان در نخستین گام سراغ همسایه‌های مقتول رفتند. یکی از همسایه‌ها به مأموران گفت: ما در خانه نشسته بودیم که با شنیدن صدای گلوله از جا پریدیم و پس از آن صدای زنی را شنیدیم که با جیغ و فریاد کمک می‌خواست، وقتی از خانه بیرون آمدیم مرد جوانی که ماسک بر صورت داشت هراسان از خانه همسایه بیرون دوید و متواری شد.
همسایه دیگر قربانی نیز به مأموران گفت: من جلوی در ایستاده بودم که صدای گلوله را شنیدم و چند دقیقه بعد هم مردی که به نظر می‌رسید ضارب بود در را باز کرد و بیرون دوید و وقتی او را صدا کردم بدون توجه به من فرار کرد. البته صدای زنی هم می‌آمد که مدام جیغ و داد می‌کرد.
یکی دیگر از همسایه‌ها به مأموران گفت: مرد همسایه تازه این خانه را خریده بود و تنها زندگی می‌کرد. بعد از شلیک گلوله هم زن میانسالی هراسان در راه‌پله‌ها جیغ می‌کشید و کمک می‌خواست.
در ادامه تحقیقات مأموران پی بردند، مقتول به نام اکبر متأهل و دارای دو پسر است اما به‌تازگی و بدون اطلاع آنها این خانه را خریده بود.
با اطلاعاتی که همسایه‌ها به پلیس داده بودند و با بررسی تماس‌های تلفن مقتول روشن شد، زنی که هنگام قتل در خانه مقتول بوده همسر دوست صمیمی‌اش بوده است.
با افشای این ماجرا زن میانسال بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: اکبر از دوستان صمیمی شوهرم بود و به خانه‌مان رفت و آمد داشت. او به‌تازگی و بدون اطلاع خانواده‌اش یک خانه مجردی در نزدیکی مغازه لباس‌فروشی‌ای که من در آنجا کار می‌کنم خریده بود. روز حادثه با من تماس گرفت و گفت در خانه‌اش گلوله خورده است و من هم بلافاصله خودم را بالای سر او رساندم و از همسایه‌ها کمک خواستم. من قاتل را می‌شناسم. چون وقتی به آنجا رسیدم دیدم یک نفر از بالای دیوار پایین پرید و فرار کرد، البته او ماسک داشت اما من فهمیدم که او پسر بزرگ اکبر است.
با اظهارات این زن پسر مقتول دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت، اما مدعی شد در جریان ماجرا نبوده و از نحوه قتل پدرش اطلاعی ندارد.
وقتی مأموران پلیس به اختلاف‌های دنباله‌دار متهم و پدرش پی بردند علیه او کیفرخواست صادر و پرونده‌اش برای رسیدگی به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه چه گذشت؟
در ابتدای این جلسه مادر مقتول برای نوه‌اش درخواست قصاص کرد و گفت: نوه‌ام و پسرم اختلاف داشتند. حتی یکبار نوه‌ام به خانه‌ام آمد و گفت اگر پدرم سند خانه‌ای را که خریده به نام من نزند او را می‌کشم و داغش را بر دلت می‌گذارم. من اطمینان دارم که نوه‌ام پسرم را کشته و به هیچ عنوان هم حاضر به گذشت نیستم.
سپس متهم به جایگاه رفت و با رد اتهام قتل ادعای عجیبی مطرح کرد و گفت: چند ماه قبل از حادثه به رابطه پنهانی پدرم با یک زن غریبه پی بردم وقتی موضوع را به پدرم گفتم و از او خواستم دست از رابطه‌اش بردارد منکر قضیه شد. با این حال من متوجه تغییر رفتار پدرم با مادرم شده بودم و می‌دانستم او به مادرم خیانت می‌کند. یک روز پدر را تعقیب کردم و متوجه شدم به‌تازگی یک خانه مجردی خریده است و زن میانسالی هم به آن خانه رفت و آمد دارد، به همین خاطر باز سراغ پدرم رفتم و به او تذکر جدی دادم و تهدیدش کردم که اگر به رابطه‌اش با آن زن خاتمه ندهد آبروی آنها را می‌برم، اما او منکر ماجرا شد و تهدیدم را جدی نگرفت. روز حادثه به خانه مجردی‌اش رفتم و با او صحبت کردم. بعد از آن هم پدرم به قتل رسید و وقتی خبر را شنیدم تعجب کردم و نمی‌دانم چه کسی او را کشته، من اصلاً اسلحه نداشتم.
وی درباره اینکه چطور زن میانسال او را شناسایی و به عنوان عامل قتل معرفی کرده، گفت: چون من به رابطه پنهانی‌اش با پدرم پی برده و آنها را تهدید به آبروریزی کرده بودم او برای تلافی چنین ادعایی را مطرح کرده و به دروغ گفته من قاتل پدرم هستم. در حالی که من بی‌گناهم.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.