روایت خبرنگار «ایران» از حضور فعالان رسانهای در دفتر شبکه المیادین لبنان در تهران بعد از شهادت دو خبرنگار این شبکه بهدست صهیونیستها
حزن مشترک
محمدصادق علیزاده
خبرنگار
«حتماً حزنمان مشترک است!» اینها را حسن فلحه میگوید، رئیس دفتر شبکه المیادین در تهران. لبخندی میزند و با فارسی دست و پا شکسته عذرخواهی میکند که نمیتواند حق مطلب را روانتر ادا کند. فارسی را خوب میفهمد اما برای صحبت کردن کمی مشکل دارد. به استکانهای کمرباریک چای اشاره میکند و با همان فارسی دست و پا شکسته ادامه میدهد: «مشرف و منور کردید ما را!» ساعتی از اذان مغرب سهشنبه شب 30 آبان گذشته که به همراهی جمعی از خبرنگاران و روزنامهنگاران رسانههای کشور خودمان را به دفتر تلویزیون المیادین میرسانیم تا شهادت چند ساعت قبل دو خبرنگارشان در جنوب لبنان را تسلیت بگوییم. فلحه رئیس دفتر شبکه در ایران و مالک عابده خبرنگارشان با آغوش باز پذیرایمان میشوند. مالک را پیش از این میشناختم و رفاقت و ارتباطی هم بینمان شکل گرفته بود اما فلحه را برای اولین مرتبه میدیدم. مثل همه شیعیان لبنانی خونگرم است و از دیدن ما هم گل از گلش میشکفد. جمع ترکیبی است از خبرنگاران و روزنامهنگاران از روزنامه ایران، خبرگزاری مهر، خبرگزاری صداوسیما، باشگاه خبرنگاران جوان و یکی دو رسانه دیگر. بعد از سلام و حال و احوال و تسلیت و تعارفات روزمره، فلحه میرود سراغ اصل ماجرا. چون فارسیاش روان نیست از ما اجازه میخواهد که عربی صحبت کند. زحمت ترجمه فارسی را هم مالک عابده خبرنگارش میکشد: «برای ما مسلم است که اسرائیل عامدانه تیم خبری ما را هدف قرار داده. نقطهای که فرح عمر و ربیع معماری برای گزارش رفته بودند جایی بود که از روز اول جنگ، محل تصویربرداری تیمهای خبری المیادین بود. نقطه جدید و ناشناختهای نبود. کنار یکی از روستاها در جنوب لبنان که البته حدود 2 کیلومتر هم با مرز فلسطین اشغالی فاصله دارد و از همان روزهای اول، همه گزارشهای المیادین از اینجا گرفته و پخش میشد. مکان اصلی المیادین برای گزارش از حدود فلسطین اشغالی بود. تیم خبری ما هم در روز حادثه برای اولین بار نبود که در این منطقه حاضر میشدند.»
همه داوطلبانه به منطقه میروند
آقای مدیر در ادامه میگوید: «روز حادثه (سهشنبه 30 آبان) هم قبل از فرح و ربیع یک تیم رفته بودند و کارشان را انجام داده بودند. فرح و ربیع تیم دوم بودند که برای گزارش به منطقه رفتند که آن اتفاق افتاد.» سؤالی را که توی ذهن دارم کمی مزمزه میکنم تا حداقل بخشی از زهر کلام گرفته شود اما در نهایت میپرسم: «خبرنگاران و تیمهای خبریتان برای اعزام به مناطق درگیری در جنوب لبنان که زیر دید و تیر اسرائیلیهاست اما و اگری مطرح نمیکنند که مثلاً نخواهند به منطقه اعزام شوند؟» سؤالم که تمام میشود لبخندی روی چهرهاش مینشیند. ابروهایش کمی توی هم میرود و به عربی شروع میکند به توضیح دادن: «تیمهای خبری و خبرنگارهای المیادین برای رفتن به مناطق درگیری در جنوب لبنان هیچ اجباری ندارند. جالب است بدانید این تیمها برای رفتن به این مناطق کاملاً داوطلبانه و از روی اختیار و به درخواست خودشان اعزام میشوند.» در ادامه هم به دو شهید اخیر فرح عمر و ربیع معماری اشاره میکند که این دو شهید حتی نوبت و شیفتشان هم نبوده و خارج از نوبت و شیفت و صرفاً به درخواست و تقاضای خودشان برای پوشش درگیریها به منطقه اعزام شدند. دوباره میدوم توی صحبتهای فلحه: «لبنانی بودند؟» سری به نشانه تأیید تکان میدهد و میگوید: «بله! ربیع از مسلمانان اهلسنت شمال لبنان بود از طرابلس! فرح هم مسلمان شیعه بود از شیعیان شرق لبنان از منطقه بعلبک! دو سه سالی بود که به المیادین اضافه شده بود و مثل همه ما آرزوی آزادی قدس را داشت.» یکی از دوستان از وضعیت فعلی شبکه میپرسد و اینکه این هدف قرار دادن مستقیم و عامدانه احتمالاً روی آینده کاری شبکه و خبرنگارانش تأثیری میگذارد یا نه. فلحه در پاسخ به سابقه المیادین اشاره میکند که اصولاً پوشش اسرائیل و جنایات و ظلمهای صهیونیستها از اهداف اصلیاش است.
میگوید: «بعد از شروع جنگ هم این مأموریت المیادین پررنگتر شد و خیلی هم صهیونیستها را اذیت کرد تا جایی که المیادین را توی لیست تحریم گذاشتند و حتی دنبال بستن دفتر این شبکه در کرانه باختری رفتند. الان هم همان مسیر ادامه دارد. نه تنها تضعیف نخواهد شد بلکه تقویت هم خواهد شد. جالب است بدانید که همین امروز پدر و مادر فرح محکمتر از مسئولان و خبرنگاران شبکه ایستاده بودند و آنها را دلداری میدادند و دعوت میکردند برای اینکه در این مسیر بمانند و آن را ادامه دهند.» جلسه ادامه پیدا میکند. دوستان به نوبت حرفها و نظراتشان را میگویند. من هم به نمایندگی از روزنامه ایران این اتفاق را تسلیت میگویم. در ادامه تشکر میکنم از پوشش حرفهای و درست المیادین از متن میدان و از بیان این نکته هم دریغ نمیکنم که در روزهای جنگ و دنبال کردن وقایع غزه هر وقت که حجم یأس و ناامیدی من را فرامیگرفت حتماً سری به المیادین و الجزیره میزدم تا برایم یقین شوند ماجرا آنقدرها هم که رسانههای انگلیسیزبان میگویند سیاه نیست. انتهای جلسه، فلحه دوباره سخن گفتن مسلط و کلاسیک عربی را کنار میگذارد و برای نشان دادن صمیمیت با همان فارسی دست و پا شکسته میگوید: «ما رسانههای مقاومت پشت به پشت به هم.» فعل «هستیم» آخر جملهاش را جا میاندازد.
معنا اما از محدودیتهای زبانی گذشته و همه فهمیدهایم منظورش چیست. معنا و حقیقت وقتی بسیط میشود نه فقط از محدودیتهای زبانی بلکه از محدودیتهای جغرافیایی، سیاسی و مذهبی هم میگذرد و در همه انسانها، از زبانها و جغرافیاهای متعدد جاری میشود و «قدس» و «فلسطین» در زمره همین معانی و حقایقند و جریانهای عظیم مردمی از زبان و مذهب و جغرافیاهای متعددی که امروز در شرق و غرب عالم حامی آرمان فلسطینند نشانه بارز این مدعاست!