بازندگان بزرگ فرسایشی شدن نبرد خاورمیانه
مهدی سیف تبریزی
تحلیلگر مسائل منطقه
عملیات طوفانالاقصی نهتنها طی یک ماه گذشته روی معادلات خاورمیانه تأثیرات شگرف و غیرقابل بازگشتی گذاشته است بلکه به شکلی کاملاً محسوس روی برخی از چالشهای جهانی همچون جنگ روسیه-اوکراین و یا بحران قرهباغ نیز اثرگذار بوده است. تغییر شرایط جهانی و ایجاد وضعیت جدید و غیرقابل پیشبینی برای قدرتهای بینالمللی منجر به تغییر اولویتها در سیاست خارجی بسیاری از دولتهای جهان در یک ماه گذشته شده است. طیفبندی و تغییر اولویتهای غربجمعی در جنگ روسیه و اوکراین و زمزمههای حرکت به سوی صلح و یا آتشبس میان دو کشور از جدیترین تبعات عملیات موفقیتآمیز رزمندگان فلسطینی در تقابل با رژیم صهیونیستی بوده است. در ادامه این مطلب تأثیر عملیات طوفانالاقصی را روی جنگ روسیه و اوکراین در دوجنبه «سیاسی» و «میدانی» مورد بررسی قرار میدهیم.
تبعات سیاسی
جهان کنونی مکانی ناعادلانه است که استانداردهای متناقض و شکافهای سیاسی بخشی از سیاست واقعی بین دولتی است. دولتها، سازمانهای بینالمللی و سایر نهادها، نظم به اصطلاح مبتنی بر قاعدهای را شکل میدهند تا توانایی مطابقت با تفاسیر کشورهای غربی از امور جهانی را داشته باشند. در حال حاضر، این سیستم ساختگی به وضوح در دو جنگ خونین معاصر در فلسطین و اوکراین تجلی یافته است، جایی که با وجود شباهتهای آشکار بین این دو، جامعه بینالمللی به شیوهای کاملاً متفاوت در حال پاسخگویی است.
اما این پاسخگویی متفاوت و بعضاً متضاد جامعه جهانی یا به تعبیر صحیحتر دولتها باعث ایجاد و گسترش هرچه بیشتر شکافها میان کشورهای شمال و جنوب (پیشرفته و در حال توسعه) و از همه مهمتر به چالش کشیدن نظم موجود جهانی شده است.
پس از شروع درگیریها در غزه بسیاری از سران کشورها، دیپلماتها و کارشناسان غربی نگران این موضوع بودند که واکنش ایالاتمتحده به حمله همهجانبه رژیمصهیونیستی به باریکه غزه چه خواهد بود زیرا نحوه پاسخگویی و مدل حمایتی غرب از جنایات رژیم میتوانست ماهها کار و فعالیت آنان برای ایجاد یک اجماع جهانی بر موضوع معرفی مسکو بهعنوان یک «شَر جهانی» به دلیل نقض قوانین بینالملل را به طور کامل از بین ببرد.
کشورهای در حال توسعه که به شکلی سنتی از آرمان فلسطین حمایت میکنند و حق تعیین سرنوشت را برای فلسطینیان امری مسجل میپندارند، در حال حاضر شواهد یک دورویی و نفاق در رفتارهای سران کشورهای غربی نسبت به موضوعی مشابه را شاهد هستند. تنها چهار هفته قبل از شروع عملیات الاقصی، رهبران ایالات متحده، اتحادیه اروپا و متحدان غربی در اجلاس سران گروه 20 در دهلینو شرکت کردند و از کشورهای در حال توسعه خواستند تا حملات روسیه به غیرنظامیان اوکراینی را محکوم کرده تا به منشور سازمان ملل متحد و قوانین بینالمللی احترام بگذارند.
این امر باعث شده است تا بسیاری از دیپلماتهای اروپایی و امریکایی ابراز نگرانی کنند و حمایت گسترده از رژیمصهیونیستی را باعث دوری هرچه بیشتر کشورهای در حال توسعه با سیاستهای ایالاتمتحده در امور جهانی بدانند. این سیاست دوگانه غربجمعی در قبال اوکراین و فلسطین میتواند نهادهایی مانند اتحادیه اروپا، جی 7 و ناتو را از این پس در خصوص مسائل مهم و تصمیمگیریهای جهانی از مرکز توجه خارج و تصمیمات آن را بیاثر کند.
با این تفاسیر غرب مجبور است آنچه که تا به حال در مورد اوکراین گفته است در قبال فلسطین هم اجرایی کند. اگر قطع آب، غذا و برق در اوکراین را جنایت جنگی توصیف میکنند، باید همین را در مورد غزه نیز بگویند. در غیر اینصورت تمام اعتبار خود را از دست میدهند.
ضربه به وجهه سیاسی امریکا
از سوی دیگر پس از وتوی قطعنامه روسیه در شورای امنیت سازمان ملل توسط ایالاتمتحده وجهه سیاسی امریکا در مقابل کشورهای در حال توسعه بشدت ضربه خورده است و سران سیاسی این کشور بیم آن را دارند که در رأیگیری بعدی در مجمع عمومی سازمان ملل درباره حمایت از اوکراین، شاهد یک انفجار بزرگ در تعداد رأی مخالف و ممتنع باشند. اما شاید بتوان گفت مهمترین صدمه اوکراین از عملیات طوفانالاقصی خارج شدن این کشور از مرکز دایره توجه سران کاخ سفید و سیاستگذاران این کشور باشد. مطمئناً برای ایالاتمتحده دفاع و حمایت همهجانبه از موجودیت رژیمصهیونیستی از اهمیت به مراتب بالاتری برخوردار است. این بدان معنا است که اوکراین بدون کمکهای همهجانبه امریکا قادر به ادامه جنگ با روسیه نیست و در روزهای گذشته در محافل سیاسی و رسانهای امریکا گفته شده است که بایدن و تیم سیاسی وی پیغامهایی را به کیف ارسال کردهاند مبنیبر تغییر اولویتها و برنامهریزی بهمنظور شروع مذاکرات صلح با روسیه.
تبعات میدانی
پس از شروع عملیات الاقصی و غافلگیری نظامی-امنیتی رژیمصهیونیستی که با عملیاتهای موشکی گسترده حماس همراه بود، سران نظامی رژیم در روزهای اولیه اعلام کردند که با کمبود موشکها و باتریهای سامانه گنبد آهنین مواجه شدهاند و از ایالاتمتحده درخواست تأمین این تجهیزات را کردند. در ادامه این جنگ و با شروع بمباران گسترده و وحشیانه غزه توسط نظامیان رژیم کودککش صهیونیستی به نظر میرسد که انبارهای تسلیحات و مهمات هدایتشونده با کمبود مواجه شده است. هرچند وزارت دفاع امریکا در بیانیههایی از حمایت تسلیحاتی و از عدم نگرانی خود درجهت تأمین تسلیحاتی رژیم سخن به میان آورده است اما به نظر میرسد این امر با واقعیتهای میدانی تناسبی ندارد. کمکهای بیشمار امریکا در دو سال گذشته به اوکراین در جنگ با روسیه همانطور که بارها از سوی مقامات نظامی و رسانهها گفته شده در زمینه تولید تسلیحات، بهخصوص گلولههای توپخانه و موشکهای هدایتشونده، ایالاتمتحده را با مشکل مواجه کرده است و از همینروی مقامات این کشور در جهت تجهیز نظامی اوکراین دست به دامن متحدین خود از جمله رژیمصهیونیستی شدهاند.
با شروع درگیری در سرزمینهای اشغالی و معطوف شدن کمکهای امریکا به سوی رژیم صهیونیستی و با در نظر گرفتن این واقعیت که با توقف کمکهای نظامی امریکا به اوکراین، این کشور بیشتر از یک هفته توانایی ادامه جنگ با روسیه را ندارد، باید بازنده بزرگ عملیات الاقصی در صورت فرسایشی شدن جنگ را کشور اوکراین و شخص زلنسکی بدانیم.
میتوان ادعا کرد که فرسایشی شدن درگیری در سرزمینهای اشغالی به لحاظ سیاسی و نظامی سه بازنده بزرگ دارد؛ ایالاتمتحده که با پشتیبانی سیاسی از جنایت صهیونیستها در غزه تمام اعتبار سیاسی خود را قمار کرده است و مطمئناً توانایی خارج شدن از دوگانه حقوقبشری که در قبال اوکراین و فلسطین برای خود ایجاد کرده را نخواهد داشت؛ اوکراین با برونسپاری امنیت خود و ابزار بازی قدرتهای بزرگ شدن نتیجهای جز شکست و تحقیر ملی را نصیب خود نکرد و رژیمصهیونیستی که به فرموده رهبر انقلاب بههیچ عنوان نمیتواند شکست هیمنه پوشالی امنیتی و نظامی خود را ترمیم کند.