یادداشتی کوتاه درباره مستند «جاده سمّونی»

خاطرات تلخ باغ زیتون

محمد احسان مفیدی کیا
منتقد

در زمین‌های کشاورزی اطراف شهر غزه، یک خانواده بزرگ به نام سمّونی به کشاورزی مشغولند. خانواده‌ای که پیداست از ویرانه‌های یک فاجعه بیرون آمده‌اند و دوباره دارند زندگی را می‌سازند، خانه‌ها و مزارع و البته خودشان را. شاید که دوباره مثل نهال‌های زیتون برگ بزنند و ریشه در خاک بدوانند تا پا بگیرند و بار دهند.
خاطرات همه‌جا هستند، تصاویر روی دیوار سیمانی چهاردیواری از اجساد بی‌جانی که فرزندان و مردان خانواده بوده‌اند، اینها لابد تنها عکس‌هایی هستند که از بچه‌ها گرفته‌اند، برای اینکه چهره‌شان از یاد نرود و در یاد داشته باشند بر آنها چه گذشته است، به جز این البته نشانه‌های دیگری هم هست، ترکش‌هایی که هنوز در گوشت و استخوان‌شان باقی است.
جاده سمّونی یک مستند ترکیبی است که به خوبی از تصاویر واقعی و پویانمایی بهره برده تا خیال را همراه کند و آنچه بر خانواده امل گذشته را پیش چشم مخاطب بیاورد. داستان یک اشتباه ساده در تشخیص نظامیان از غیرنظامیان که منجر به کشتار 29 نفر از یک خانواده کشاورز فلسطینی در باریکه غزه در سال 2009 شد.
رفت و برگشت‌هایی که بین سکانس‌های پویانمایی و واقعی اتفاق می‌افتد، با همراهی یک خط تأثیرگذار آوایی که گاه چند ثانیه پیش از ورود به پویانمایی شروع می‌شود و عمدتاً با خلاقیت کارگردان با یکی از صداهای صحنه هم‌پوشانی پیدا می‌کند در این مستند تبدیل به یک راهکار جذاب شده و این به علت استفاده از یک شیوه پویانمایی درست با تم سیاه و سفید است. به این صورت، تصاویر مبهم خاطرات آهسته آهسته کنار هم می‌نشینند و جورچین خاطرات امل و خانواده‌اش را کامل می‌کند.
جشنواره کن در سال 2018 استفانو ساوونا را برای «نحوه فیلمبرداری هوشمندانه، فاصله درست در نقطه دید، بینش حساس و استفاده فوق‌العاده و ظریف از انیمیشن به منظور قوی کردن داستان‌سرایی» شایسته دریافت جایزه چشم طلایی دانست. ساوونا در کارنامه خود مستندهای سرب، کاخ عقاب‌ها و تحریر را نیز دارد و البته در بین مستندهایی که ساخته جاده سمّونی شاخص‌ترین است.
اگر بخواهم بین بخش‌های خبری که درباره فجایع انسانی اینچنینی از شبکه‌های تلویزیونی پخش می‌شود یک فرق اساسی قائل باشم، به تصویر کشیدن بی‌عجله و مفصل تصاویر است که تأثیر عمیق و جانکاهی را که جنگ و اشغال بر غیرنظامیان می‌گذارد به خوبی منتقل می‌کند. چنین تأثیری از لابه‌لای روابط انسانی ساده و ملموسی است که ما در مستند می‌بینیم.
جاده سمّونی هنوز به آخر نرسیده، الان 75 سال است که در این راه خون‌ها بر زمین ریخته می‌شود، کودکان بی‌پدر می‌شوند و پدران در غم رفتن دختران به سیگارها پک‌های عمیق‌تری می‌زنند. شاید این فیلم‌ها چشم کسانی که کاری از دست‌شان برمی‌آید و خود را به خواب زده‌اند باز کند، شاید شدت صدای سکوت دختری در جاده سمّونی به گوش‌های کر سازمان‌های عریض و طویل حمایت از کودکان نفوذ کند. مگر نه این است که مستندها صدای بی‌صدایان هستند؟

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و سی و سه
 - شماره هشت هزار و سیصد و سی و سه - ۲۹ آبان ۱۴۰۲