چرا برخی کشورها ثروتمند میشوند و برخی دیگر در تله فقر میمانند؟
دیتریش فولرات
استاد اقتصاد دانشگاه هیوستون امریکا
ترجمه محمدعلی کریمزاده
در سال ۱۹۹۰، ۳۵.۹ درصد از جمعیت جهان در فقر شدید زندگی میکردند. این درصد در سال ۲۰۱۹ به ۸.۴ رسید. بنابراین میتوانیم بگوییم فقر در مجموع رو به کاهش بوده است، اما هنوز صدها میلیون نفر در مجموع کشورهای مختلف جهان با مشکلات معیشتی فراوان دست به گریبانند. مسأله ناراحتکنندهای که در مورد تداوم فقر جهانی وجود دارد این است که میتوان آن را در فاصله یک نسل- دستکم در درون یک کشور- از بین برد. نمونه کره جنوبی یکی از جالبتوجهترین مثالها در این زمینه است که ذهن اقتصاددانان بسیاری را به خود مشغول کرده است.
1. کره جنوبی در سال ۱۹۵۳ و پس از جنگ کره، دچار فقر شدید بود. اکثر زیرساختهای آن بهطور کامل نابود شده بود و مردم آه در بساط نداشتند. اما طی چهل سال، همهچیز تغییر کرد.
درآمد سرانه کره جنوبی که بعد از جنگ، از نیجریه و بولیوی هم کمتر بود، امروزه تقریباً معادل بریتانیا است. کره جنوبی نه تنها دیگر کشوری در حال توسعه نیست، بلکه در بسیاری از عرصهها در رأس ملتهای توسعهیافته قرار دارد. این «معجزه اقتصادی» چطور رخ داده است؟ آیا میتوان این تجربه را در دیگر کشورها هم تکرار کرد؟
2. برای توضیح آنچه در کره جنوبی رخ داده بود در اولین قدم «عوامل تولید» بررسی شد. یعنی «سرمایه فیزیکی» مثل ساختمانها و تجهیزات و «سرمایه انسانی» مثل میزان مهارت و دانش کارگران بررسی شد. گرگ منکیو و همکارانش در پژوهشی کلاسیک، با مقایسه 100 کشور نشان دادند هر چه یک کشور میزان بیشتری از تولیدش را صرف توسعه «سرمایه فیزیکی» و «سرمایه انسانی»اش کند احتمال رشد اقتصادی سریع در آنجا بیشتر میشود. سرمایه فیزیکی و انسانی بینهایت مهم است، اما این عوامل نشان میدهد توسعه در کره جنوبی «چگونه» رخ داد، نه اینکه «چرا» رخ داد. برای پاسخ دادن به چرایی این معجزه اقتصادی باید بهدنبال رخدادهای اساسیتری بود.
3. اقتصاددانان تمایل داشتهاند علل اصلی رشد اقتصادی را تحت سه مقوله عمده فرهنگ (برای مثال، تمایل به اعتماد و معاملهکردن با غریبهها)، جغرافیا (مانند سهولت حملونقل) و نهادها (مثل تأمین حقوق مالکیت) دستهبندی کنند. از میان این سه مقوله، احتمالاً نهادها مهمتر از همهاند. فرهنگ و جغرافیای کره جنوبی و کره شمالی دقیقاً مشابه هم بوده است. همین نمونه بخوبی نشان میدهد که احتمالاً اساسیترین عامل تحول اقتصادی «نهادها» هستند. دارون عجماوغلو، اقتصاددانی است که نهاد «حقوق مالکیت» را در این باره مورد بررسی قرار داده است.
4. عجماوغلو و همکارانش در تحقیقاتی وسیع درباره کشورهایی که رشد اقتصادی سریع داشتهاند، به چند نتیجه اساسی رسیدند: «برابری همگان در برابر قانون» احتمالاً مهمترین مؤلفه نهادی برای رشد اقتصادی است. پایینبودن ریسک سلب مالکیت و محدودیتهای قانونی در اختیارات قوه مجری هم بسیار مهم است. وجود فرایندهای سیاسی دموکراتیک و فقدان فساد دولتی نیز رشد اقتصادی را تسهیل میکنند. با اینحال این نتیجهگیریها کلی و مبهم است. چون نهادها را بهسختی میتوان مطالعه کرد و مقایسه کشورها با یکدیگر نیز میتواند گمراهکننده باشد.
5. آیا میتوانیم با اطمینان بگوییم مجموعهای از سیاستها و نهادها را میشناسیم که میتوانند (مشابه آنچه در کره جنوبی رخ داد) موجب رشد سریع اقتصادی شوند؟ راستش را بخواهید، خیر. اما این به معنای عجز کامل نیست. تأثیر حکایتهای عبرتآموز را، دستکم نگیرید؛ در مورد کره جنوبی نمیگوید که دقیقاً چه کار درستی انجام داد، اما در مورد کره شمالی درس عبرت درخشانی عرضه میکند. در واقع، شناختن موانع نهادی بزرگی که پیشرفت را کند میکند، به خودی خود دستاورد بزرگی است.