الهیات اسرائیلی مبتنی بر ویژهگرایی است
مهدی فدایی مهربانی
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران
وقتی از دولت اسرائیل صحبت میکنیم، از چه دولتی حرف میزنیم؟ معمولاً در عرف گفته میشود که ما با یک دولت سکولار مواجه هستیم و این دولت سکولار، خیلی با آموزههای یهودی کهن نسبتی ندارد. اما اگر از منظر الهیات سیاسی به موضوع نگاه کنیم، اتفاقاً با یک دولت شاید تئوکراتیک طرف هستیم که تمام عناصر الهیات یهودی را میتوانیم در نظم مبانی اسرائیل مشاهده کنیم.
به طور کلی ویژگی اساسی الهیات یهودی یک اصل الهیاتی است که اکسکلوسیویزم یا همان «طردگرایی» است که در هیچ دیانتی به اندازه یهودیت آن را نمیبینید. در مقابل این رویکرد، اینکلوسیویزم است که در آن سایر ادیان و مذاهب را در برمیگیرد و بنیان اصلی ایمان است ولی در این رویکرد نوعی فرقهگرایی وجود دارد که انگار امتیاز ویژهای برای یهودی بودن مشخص میکند و این در یهودیت بسیار پررنگ است. از همین زاویه یهودیت با نوعی بحران مواجه است که در اسرائیل هم آن را ملاحظه میکنیم.وقتی از انسان یهودی صحبت میکنیم از چه داریم حرف میزنیم؟ این یک پرسش الهیاتی مهم است و خیلی از فلاسفه یهودی درباره آن صحبت میکنند. تفاوتی که یهودیت با اسلام و سایر ادیان دارد، این است که یهودیت مبتنی بر یک فرهنگ و از طرف دیگر مبتنی بر خون است. به عبارتی تا همین اواخر، بین متألهین یهودی بحث بود که آیا امکان دارد کسی بتواند به یهودیت تغییر کیش دهد؟ یهودیت یک ایمان قلبی نیست، یک رابطه خونی و ویژه با خداوند است. این بحثها در اسرائیل، بسیار معاصر است.
اسرائیل شاهاک یکی از پژوهشگرانی است که بر اساس الهیات یهودی میگوید اسرائیلی بودن در دوره معاصر دقیقاً به جای یهودی بودن در متون الهیاتی نشسته است. وقتی از انسان اسرائیلی حرف میزنیم انگار در یک کانتکس الهیاتی از انسان یهودی صحبت میکنیم و همان ویژهگرایی بر انسان اسرائیلی بار میشود و کشور اسرائیل هم جایگزین قوم بنیاسرائیل میشود.این همان مضمونی است که ما در الهیات سیاسی به دنبال آن هستیم. ما در الهیات سیاسی به دنبال این هستیم که مفاهیم مدرن سیاسی در دوره جدید، چگونه شکل تغییر یافته مفاهیم الهیات سنتی هستند؟ این نکته مهمی است که کمتر به آن میپردازیم.حتی شاهاک میگوید همین لفظ دولت یهود نشان میدهد که ما در مورد اسرائیل با یک وضعیت متمایز از همه جای دنیا مواجه هستیم. از هرتسل به این طرف ایده دولت یهود پررنگ میشود. شاهاک میگوید وقتی ما از دولت یهود حرف میزنیم، انگار با یک دولت ملی مواجه نیستیم، بلکه با دولتی مواجهیم که هویتش متمایز از همه دولتها در بقیه دنیاست. از همین جهت، اسرائیل همیشه درباره مفهوم «شهروندی» در سیاست داخلی خودش مشکل دارد. یک فلسطینی هیچوقت شهروند درجه یک جامعه اسرائیلی نیست و همیشه درجه دو به حساب میآید چون بنیاد الهیاتی یهودیت مبتنی بر ویژهگرایی است.
من کتابی با عنوان الهیات سیاسی یهود دارم که منتشر خواهد شد اما فرصت شرح مباحث آن نیست. اما آنجایی که از متون الهیاتی بوی خشونت استشمام میکنیم، دقیقاً همانجاست که در این متون از برتری قوم یهود صحبت میشود. بهرغم اینکه گفته میشود دولت اسرائیل سکولار است اما این ویژهگرایی دقیقاً به شهروندان اسرائیلی منتقل میشود. در این متون اصطلاحی که برای بقیه انسانها غیر از بنیاسرائیل به کار میرود «گوییم» است و ترجمهاش میشود «تفاله»!
به عبارتی در نگاه انسان مؤمن یهودی با گرایشهای رادیکال، اصولاً انسانی غیر از انسان اسرائیلی از حقوق شهروندی برخوردار نمیشود. این موضوع در عرصه بینالملل نیز مشاهده میشود. مثلاً اسرائیل تمایل ندارد هیچ کشوری را نزدیکتر از خودش به امریکا ببیند. دکتر نصر در مصاحبه با برنامه «شوکران» میگوید فکر نکنید در زمان شاه، ایران و اسرائیل میتوانستند با هم خوب باشند. اسرائیل هیچوقت دوست نداشت امریکا یک هووی دیگر داشته باشد. انگار یک رابطه همسری میان اسرائیل و امریکا برقرار بود که کشور دیگری نمیتوانست وارد شود. من میخواهم بگویم اتفاقاً این مسأله نیز در الهیات یهودی پررنگ است.
یکی از فصول کتابی که نوشتم الهیات سکس است که مسألهای بسیار مهم است. اما غیر از مباحثی که یهودیان در این زمینه دارند معتقدند قوم بنیاسرائیل مثل همسر خداوند است و این همسر حتی اگر خیانت هم بکند، خداوند باید به آن بازگردد. میدانید که تاریخ قوم یهود سرشار از نافرمانی و بازگشت است. بنابراین طبق الهیاتشان اگر یهود خیانت هم بکند، خداوند به او برمیگردد چون اگر برنگردد و روی این زن سرکش غیرت نداشته باشد، بیغیرت است. دقیقاً همین برداشتها به نوعی به دوره معاصر منتقل میشوند؛ یعنی این دولت اسرائیل از همان تقدسی برخوردار است که قوم بنیاسرائیل برخوردار بود.
عامل دیگر جغرافیا است. درباره جغرافیا نیز خوانشی الهیاتی دارد. جغرافیای اسرائیل بر اساس الهیاتشان، جغرافیای سرزمین موعود است. روژه گارودی میگوید خدای اسرائیل تبدیل به دولت و سرزمین موعود به سرزمین اسرائیل تبدیل شده است. حتی خروج از مصر و ماجراهای سفر خروج به مهاجرت به اسرائیل تبدیل میشود و وجهی مقدس پیدا میکند. بگذریم از اینکه در تفسیرهای مسیحیت صهیونیستی و اوانجلیستی داستان به آرماگدون گره میخورد و خیلی این مسأله برای آنها مهم است.
بنابراین اسرائیل تنها دولت روی زمین است که قائل به نوعی تاریخ مقدس، جغرافیای مقدس، مردم ویژه و دولت مقدس است. این ۴ رکن را دقیقاً در تعارض با اصول دولت-ملت (nation-state) میبینید؛ یعنی ۴ رکن مردم، سرزمین، حکومت و حاکمیت. وقتی از مفهوم دولت در دوره مدرن صحبت میکنیم این ۴ رکن، جزو بدیهیترین اصول است. این ۴ اصل دقیقاً در اسرائیل وجود ندارد پس نمیتواند nation-state باشد چون وقتی از مردم صحبت میکند، شمولگرایی وجود ندارد. در nation state کاری نداریم مردم، یهودی هستند یا دین دیگری دارند ولی اسرائیل در شکل دادن به یک هویت ملی هنوز بحران دارد و کاملاً ایدئولوژیک نگاه میکند. پس اسرائیل نه سکولار است و نه دولت-ملت؛ اسرائیل یک نظم سیاسی ایدئولوژیک دارد.