یادداشتی کوتاه بر مستند «غزه»
دیوار و دریا
محمداحسان مفیدی کیا
منتقد سینما
تکه زمینی است محصور بین یک دیوار بلند بتنی و ساحل دریا، به درازای 41 و بیشینه پهنای 12 کیلومتر، یعنی یک پهنه 360 کیلومتر مربعی که خانه نزدیک به 2 میلیون فلسطینی است. این دادهها را اندرو مککانل و گری کیین در فیلمنوشت ابتدای مستند «غزه» به مخاطب بینالمللی خود میدهند و بعد میروند سراغ مردمی که سرنوشتشان به همین باریکه تنگ و ترش گره خورده است.
پسری نوجوان که از یک خانواده پرجمعیت فلسطینی است، آرزو دارد یک قایق ماهیگیری بزرگ داشته باشد، میگوید: «من کنار دریا به دنیا آمدم، کنار دریا زندگی میکنم و کنار دریا خواهم مرد» و بعد میرود که اولین درسهایش را برای کار در لنج ماهیگیری، از ناخدا بگیرد. یک بانوی میانسال که اهل قدس است و سه دختر دارد و سومین دخترش که از قضا از همه حساستر هم است، به کار هنر مشغولند، یکی مادر است و دیگری نوازنده و هر دو رو به دریا میایستند تا آزادی را نفس بکشند. محمود که نجاتغریق است و در ساحل کار میکند، غزه را یک زندان باز و بزرگ میداند که همه در آن محصوراند و این را زن میانسال هم تأیید میکند که دو برادرش وقتی میخواستند به امید آزادی از دریا بگذرند، با گلوله زندانبانان کشته شدند. استاد خیاط هم، همان ابتدای روز که برای کار پشت میز و چرخش مینشیند و بسمالله میگوید و برق میرود، ناچار مثل هر روز میرود به قهوهخانه و منتظر مینشیند. دیگران هم یک به یک خودشان را به مخاطب معرفی و نسبتشان را با این خاک برقرار میکنند. در غزه آنقدر تراکم بالاست و جا کم است که سوژهها جابهجا با یکدیگر برخورد دارند و در رفت و آمدها حتی آشنا از کار در میآیند و قدری از تلخی ایام را با هم سپری میکنند.
مستند غزه یک فیلم صمیمی و همراهکننده است که روزمرگی یکی از خاصترین سکونتگاههای بشری را روایت میکند: صبحها قهوه و مدرسه، ظهرها سنگ و اشکآور، عصرها ماهیگیری، غروب بمباران و شب عود و قانون و این داستان دوباره و دوباره تکرار میشود. آرزوی مردم غزه چیست؟ حیات عادی! همین دو کلمه به ظاهر بدیهی، آرزوی تمامی 2 میلیون فلسطینی ساکن غزه است.
سازندگان مستند «غزه» سوی نگاهشان به سمت زندگی بوده است، آنها کنار مردم عادی غزه زیستهاند و ماجرا را از زاویه دید ایشان دیدهاند، شاید دیگرانی این بیطرفی را نوعی رأی ممتنع جانبدارانه بدانند که در آن به هیچ کدام از طرفین سیاسی درگیری اشارهای نشده است اما این به نظر انتخاب آگاهانه مککانل و کیین میآید که دلشان با اهالی غزه بوده است. مردمی که با صفیر گلوله و نهیب بمبها همزاد هستند. همان بمبهایی که وقتی پایین میآیند خیلی عادلانه رفتار میکنند و دیگر فرقی بین پیر، جوان، نوزاد، زن، مرد و مجاهد و شهروند نمیگذارند و همه را یکسان به کام مرگ میکشانند.
فیلم غزه هرچند ممکن است به سبب عدم صراحت در سوگیری سیاسی مورد نقد باشد، اما اگر مخاطب بینالمللی آن را در نظر بگیریم و بدانیم که مستندساز میخواسته فارغ از علقههای سیاسی و مذهبی فقط طرفدار زندگی باشد و همین پیام را به جهان مخابره کند که در این باریکه یک عده دنبال یک زندگی معمولیاند، قابل توجه میشود، شاهد این مدعا استقبال چشمگیر از اکران فیلم در سال 2019 و نمایندگی آن از طرف ایرلند برای بهترین فیلم بلند بینالمللی در نود و دومین جایزه اسکار است. بیفزایید نظر مثبت منتقدین را که در این عبارت خلاصه شده است: «روشنگری منحصربه فرد که به مخاطبان اجازه میدهد در ریتم خاص زندگی روزمره در منطقهای که در گیر و دار یک بحران است، قرار گیرند.»
غزه را اگر در مدیوم و برای مخاطبان خودش ببینیم، فیلم شریفی است که به خوبی از عهده وظیفهای که برای خود تعریف کرده برآمده. به قول پیتر برادشاو یادداشتنویس آبزرور: «فیلمی غمانگیز و خشمگین درباره مردمی که در محاصرهاند.»