راه رفتن بر لبه باریک تلخی و امید در گفت‌وگو با امید شمس به بهانه اکران آنلاین «ملاقات خصوصی»

بچه محله سختی‌ها و امیدها هستم

پس از چند دهه هنوز بحث و جدل درباره شکل نمایش تلخی‌ها و سیاهی‌های جامعه در سینما باقی است اما شاید دست‌کم این مقدار جلو رفته باشیم و توافق حاصل شده باشد که باقی گذاشتن دریچه‌های امید و اراده برای برون‌رفت از تلخی‌ها و امکان و انتخاب‌ شخصیت‌ها برای عبور از سیاهی‌ها ضرورت سینمای امروز است. نکته اینکه این ضرورت دیگر نه تنها یک ضرورت دستوری از سوی نهادهای مسئول نیست بلکه احساس نیاز اجتماعی هم جامعه را به این سمت حرکت داده که تاب تحمل سیاه‌اندیشی و نشان دادن بن‌بست را ندارد. این میل به کنشگری و مطالبه فیلم‌ها، داستان‌ها و شخصیت‌هایی که با انگیزه و اختیار در مسیر مبارزه با آسیب‌ها و معضلات اجتماعی می‌جنگند، خود را به خوبی در گیشه نشان داده است. بدون تردید سینماگران موفق آغاز قرن پانزدهم شمسی در ایران کسانی هستند که این عبور از فستیوال‌زدگی را درک کرده و راوی آدم‌های امیدوار و کنشگر در سرزمین خودشان باشند. فیلم «ملاقات خصوصی» دو سال پیش روی لبه باریک مرز تلخی و امید ایستاد و منتقدان و هوادارانش را حسابی به دردسر انداخت. اما حالا در آستانه اکران آنلاین این فیلم، کارگردانش که روزی در جشنواره فیلم کوتاه تندیس «ایمان و امید» را برده، از تعمد داشتن در نمایش امید می‌گوید؛ تعمدی که نه ساختگی و نه دستوری، بلکه برآمده از زیست او در یک بافت اجتماعی پرآسیب است. گفت‌وگوی «ایران» با امید شمس را می‌خوانید؛

فاطمه ترکاشوند
خبرنگار

 شما فیلمسازی را از فیلم کوتاه آغاز کردید. آیا هنوز هم خودتان را مخاطب فیلم کوتاه  و جشنواره فیلم کوتاه تهران می‌دانید؟
 
فیلم کوتاه هنوز هم برای من خیلی مهم است و با فیلمسازانش در ارتباط هستم و آثارشان را می‌بینم و با انجمن سینمای جوان هم ارتباط دارم چون خودم هم کار را از همان جا آغاز کردم. الان هم اگر جوان‌هایی که سازندگان فیلم کوتاه هستند به من مراجعه کنند اگر امکانی داشته باشم حتماً در اختیارشان قرار می‌دهم.
  هنوز هم دوست دارید فیلم کوتاه بسازید یا دیگر این قالب را کنار گذاشته‌اید؟ اصلاً این دو را، دو مدیوم جداگانه می‌دانید یا کسی که وارد سینمای بلند می‌شود فیلم کوتاه را پشت سر گذاشته است؟
 البته بالاخره هر دوی آنها، سینما هستند اما فیلم کوتاه به نظر من یک قالب کاملاً مستقل است. بعضی‌ها دوست دارند فیلم کوتاه بسازند تا پله‌ای بشود و به سمت سینمای بلند بیایند اما به نظر من هویت مستقل و جایگاه متفاوتی دارد و خودم هنوز هم دوست دارم فیلم کوتاه بسازم.
  تفاوت سازکارنمایش و توزیع فیلم کوتاه و بلند در کشور چه تأثیری بر بازار فیلم کوتاه داشته است؟
 من برای فیلم کوتاه‌هایی که ساخته‌ام خیلی از جشنواره‌های خارجی از جمله جشنواره فیلم کوتاه کلرمون را که مهم‌ترین جشنواره جهان در این حوزه است، دیده‌ام. در این بازدیدها با بازار جهانی آشنا و متوجه شدم که چرخه تولید و نمایش فیلم کوتاه از جهت اقتصادی و دیده شدن فیلم‌ها، در جهان خیلی با ایران تفاوت دارد. در این بازارها، کلی غرفه وجود دارد که فیلمسازان با پلتفرم‌ها و شبکه‌های کابلی در آنها قرارداد می‌بندند و درآمدهای زیادی کسب می‌کنند و از این طریق حیات فیلم کوتاه ادامه پیدا می‌کند. اما در کشور ما کمی این مسیر سخت‌تر است.
  اولین تجربه شما در سینمای بلند هم توجهاتی را به سمت خودش جلب کرد. اما در اکران سینمایی چندان موفق نبود. حالا که فرصت اکران آنلاین به وجود آمده، انتظار و پیش‌بینی شما از فروش «ملاقات خصوصی» چیست؟
 اکران حضوری ما که خیلی بدموقع و در زمانی بود که سینماها تعطیل بودند و امکان تبلیغات هم نداشتیم. به همین علت‌ها، فروش راضی‌کننده‌ای نداشت. ما پس از یک سال در شرایطی قرار گرفتیم که مجبور شدیم اکران کنیم و البته خیلی هم در ارشاد و سازمان سینمایی کمک کردند اما شرایط طوری بود که نهایتاً آن جور که لااقل خودم مدنظر داشتم، اتفاق نیفتاد. البته باز هم ما لقب پرفروش‌ترین فیلم اجتماعی تاریخ سینمای ایران را دریافت کردیم اما باز از انتظار ما کمتر بود.
  از اکران آنلاین چه انتظاری دارید؟
 در اکران آنلاین هم آنقدر مسأله کپی‌رایت و قاچاق فیلم‌ها دامنه‌دار و چالش‌ساز است که آدم خیلی نمی‌داند باید چه توقعی داشته باشد. تا فیلم اکران می‌شود هم کانال‌ها و هم ماهواره پخش می‌کنند.
  پلتفرم‌ها به شما تعهدی برای حفاظت از فیلم‌تان نمی‌دهند؟
 اصلاً کاری از دست‌شان برنمی‌آید.
  یعنی به اکران آنلاین امیدوار نیستید؟
 بالاخره عده‌ای هم هستند که برایشان مهم است و اشتراک پلتفرم و بلیت فیلم را خریداری می‌کنند اما نمی‌دانم نسبتش چه جوری است و البته تجربه‌اش را هم نداشته‌ام اما از فیلم‌های بقیه همکاران این طور به نظر می‌رسد که خیلی هم اتفاق شگفت‌آوری در اکران آنلاین نمی‌افتد. باید دید چطور پیش می‌رود.
  در زمان جشنواره گفته بودید که قصه فیلم در مشورت با مسئولان قوه قضائیه و سازمان زندان‌ها شکل گرفته است. این پروسه چطور بود؟
 ما چند سال پیش با علی سرآهنگ که یکی از نویسنده‌های فیلمنامه است، مستندی را در یکی از زندان‌های کرج با موضوع بزهکاری زنان زندانی کار می‌کردیم. در مسیر تهیه این مستند تحقیقات گسترده‌ای کردیم و به سوژه‌های عجیبی رسیدیم که یکی از آنها بردن مواد به داخل زندان بود که همین سوژه را پرورش دادیم و به قصه رسیدیم. در این فرایند هم از زندان‌ها کمک گرفتیم و چون خودم هم بچه همان محل هستم، نهایتاً با کمک علی سرآهنگ و بهمن ارک، فیلمنامه را نوشتیم.
  نظر سازمان زندان‌ها و قوه قضائیه درباره فیلم چه بود؟
 یک مسأله این است که این نهادها چون مسئول یا بخش مشخصی برای کمک و هدایت در حوزه فیلم ندارند، کار خیلی پراکنده می‌شد. به همین خاطر بعضی از آنها می‌گفتند خیلی خوب است و بعضی‌ها نظرات دیگری داشتند و مثلاً می‌گفتند زندان تاکنون تا این اندازه عریان نشان داده نشده و چقدر ضرورت دارد که چنین فیلمی ساخته شود.
  اولین فیلم کوتاه شما به نام «گذر» تندیس «ایمان و امید» را دریافت کرده بود. خودتان جایگاه امید را در «ملاقات خصوصی» چطور می‌دانید؟ آیا فیلم امیدوارکننده‌ای است؟
 این به زیست من بازمی‌گردد. خود من در این محله زندگی کرده و بزرگ شده‌ام و از بچگی هم سختی کشیدم و کار کردم و زیست افراد در این محل، درگیر بزهکاری بوده است. ما دورادور این تصور را داریم که ذات خلافکاران، خلافکاری است اما واقعیت این است که آنها هم تحت شرایطی قرار می‌گیرند حتی ممکن است یک عشق شکست‌خورده فرد را در این محل که پتانسیلش وجود دارد به بزه وادار کند یا عشقی او را از بزه بازدارد.
نگاه من هم در این فیلم، قدرت نجات‌بخشی عشق بود. به نظرم سرچشمه امید آنجاست و این عشق است که در آن بافت چرک و کثیف، خودنمایی می‌کند. از این جهت تلاش من این بود نشان دهم که درون همه شخصیت‌ها هنوز نوری روشن است. مثل همین برادر پروانه که ورزشکار است و ذاتاً خلافکار نیست. این موضوع در پرداخت شخصیت‌ها و فضاسازی و رنگ‌ولعاب و کارگردانی هم مورد توجه من بوده که نور امید را روشن نگه دارم.

 

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و سیزده
 - شماره هشت هزار و سیصد و سیزده - ۰۶ آبان ۱۴۰۲