ارزیابی چشم انداز مسأله فلسطین در گفت و گو با مسعود اسداللهی کارشناس مسائل بین‌الملل:

هراس صهیونیست ها از وحدت گروه‏های مقاومت است

کارشناس مسائل سیاست خارجی با حضور در برنامه صبح بخیر ایران شبکه اول سیما، به بررسی ابعاد کمتر شناخته شده عملیات طوفان‌الاقصی پرداخت و ریشه‌های این عملیات انتقامی را تشریح کرد.
 به گزارش «ایران»، مسعود اسداللهی در این برنامه تأکید کرد که اگر مقاومت با عملیات طوفان‌الاقصی رژیم‌صهیونیستی را تحت ضربه قرار نمی‌داد، هیچ بعید نبود که دولت افراطی نتانیاهو به تخریب مسجدالاقصی بپردازد. مشروح این گفت‌و‌گوی تلویزیونی را خواهید خواند.
 
در چه شرایطی عملیات بزرگ طوفان‌الاقصی به انجام رسید؟
بحث مسجد‌الاقصی برای تمامی گروه‌های مقاومت چه فلسطینی و چه لبنانی خط قرمز است. از زمانی که دولت فعلی نتانیاهو روی کار آمد، افرادی در این دولت هستند که اولویت اول‌شان بحث ویران کردن مسجدالاقصی و بیرون راندن تمامی فلسطینی‌ها از کل جاهایی است که به‌عنوان اسرائیل می‌شناسند و ایجاد دولت خالص یهودی است. در این چند ماهی که این دولت روی کار آمده است، تعرض به مسجدالاقصی روز‌به‌روز بیشتر می‌شد. چندین‌بار هم حماس و گروه‌های فلسطینی تکرار کردند که مسجدالاقصی خط قرمز ماست. یعنی حتی اگر به خود ما حمله کنید ما طور دیگری جواب می‌دهیم تا اینکه به مسجدالاقصی حمله کنید، اما نهایتاً تا جایی اوج گرفت که اگر مقاومت عکس‌العمل نشان نمی‌داد، این احتمال وجود داشت که به یکباره در برابر یک عمل انجام شده قرار بگیرند و مسجد‌الاقصی را تخریب شده ببینند. صهیونیست‌ها ادعای باطلی دارند. آنها می‌گویند زیر مسجد‌الاقصی معبد سلیمان یا به قول خودشان هیکل سلیمان وجود دارد و چون خیلی خطر جدی شده بود با اینکه دو سال بود که حماس با اسرائیل پس از عملیات سیف‌القدس درگیر نشده بود، اما دیگر تصمیم گرفت برای حفظ و حراست از مسجد‌الاقصی وارد عمل شود.
 
دو جریان فلسطینی وجود دارد که یکی موافق مقاومت سازش‌ناپذیر است و یک جریان هم قائل به سازش است. الان حمایت مردمی و زمان به نفع کدام جریان است؟
چند دهه است که این جریان کاملاً به نفع مقاومت است بخصوص پس از فوت یا قتل یاسر عرفات که تقریباً ثابت شد توسط صهیونیست‌ها مسموم شده است. پیمان اسلو در زمان عرفات امضا و حکومت خودگردان تشکیل شد و عرفات و سایر یارانش به سرزمین‌های اشغالی بازگشتند ولی در عین حال یک بازی دوگانه می‌کرد. یعنی در عین حال که مذاکره می‌کرد و با اسرائیل در ارتباط بود، به گردان‌های الاقصی -که متعلق به جنبش فتح بود- گفته بود در انتفاضه بخصوص انتقاضه دوم، جانانه شرکت کنید. اسرائیلی‌ها هم فهمیدند و او را ترور کردند، ولی پس از عرفات و با آمدن محمود عباس متأسفانه وضعیت کاملاً تغییر کرد و آنچه به‌عنوان حکومت خودگردان شناخته می‌شود یک تشکیلات سازشکار و تسلیم در برابر اسرائیلی‌ها بود. جالب اینجاست که همزمان با این اتفاق جناح راست هم در اسرائیل روی کار آمد که اصلاً حتی حکومت خودگردان به رهبری محمود عباس را هم به رسمیت نمی‌شناسد. از آن زمان به بعد همواره این جریان مقاومت بوده که قدرت پیدا کرده است. در انتخابات 2006 دیدیم که هم در غزه و هم در کرانه باختری حماس توانست 60 درصد آرا را از آن خود کند که جای تعجب داشت. آنها سعی کردند با برهم زدن بازی، معادله را به هم بزنند. الان ما عملاً دو دولت در فلسطین داریم؛ یک دولت در غزه که حماس بر آن حاکم است و یک دولت در کرانه باختری، اما در کرانه باختری اسرائیلی‌ها معتقدند اگر همین الان هم انتخابات برگزار شود حماس برنده خواهد بود.

چه اتفاقی در باور فلسطینی‌ها افتاده است؟
روند اسلو با شعار دو دولت شروع و در این توافقنامه قرار شد دو دولت تشکیل شود. یک دولت اسرائیلی و یک دولت فلسطینی. بگذریم که در متن توافق عملاً دولت فلسطینی اختیاری نداشت؛ نه سیاست خارجی مستقل، نه سیاست دفاعی و نه می‌توانست مرزی داشته باشد. یعنی چیزی در حد حکومت خودگردان، اما همین حکومت خودگردان را هم نه جناح چپ حاضر شد طبق توافق اسلو همه تعهدات را در برابرش انجام دهد و نه جناح راست. در واقع همه به این نتیجه رسیدند که طرف اسرائیلی به دنبال راه‌حل مسالمت‌آمیز قصه فلسطین نیست، حتی اگر در قالب دو دولت باشد بلکه آنها درصدد دولت خالص یهودی هستند. این است که آنهایی هم که قبلاً بی‌تفاوت بودند یا تردید داشتند که حقیقت با کدام طرف است، بر اثر عملکرد صهیونیست‌ها یقین کردند که دیگر هیچ راهی جز مقاومت وجود ندارد. به همین خاطر دیگر اثری از حکومت خودگردان بین مردم نمی‌بینید. متأسفانه دستگاه امنیتی این حکومت کاملاً با دستگاه‌های امنیتی اسرائیل همکاری می‌کنند. یعنی شما اگر می‌بینید که عوامل مبارز به راحتی در کرانه باختری شناسایی می‌شوند، به دلیل همین همکاری است، ولی این هم رو به اضمحلال است چون حتی با همه همکاری‌ها، نتانیاهو اصلاً حاضر نیست با ابومازن دیدار کند چه برسد که توافق کند. ابومازن هم این را می‌داند. در همین جریان طوفان‌الاقصی هم دیدیم که تا چند روز اول سکوت کرد، چون آنقدر این پیروزی حماس بزرگ بود که خودشان هم شوکه شده بودند. بعد از چند روز که حملات ویرانگر اسرائیلی‌ها شروع شد، ابومازن گمان کرد الان بهترین موقعیت است که حرف بزند، به همین دلیل گفت که حماس نماینده ملت فلسطین نیست. خیلی به وی اعتراض شد. سخنگوی دولت آمد آن را توجیه کند و گفت منظور ابومازن این بوده که نماینده ملت فلسطین حکومت خودگردان است. همان شب عده‌ای در کرانه باختری برای تظاهرات جلوی مقر حکومتی ابومازن رفتند و شعار سرنگونی وی را سر دادند. آنان اصلاً پایگاه مردمی ندارند و گروه‌های مقاومت حاکم بر صحنه فلسطین شده‌اند.

 به نظر می‌رسد که با وجود حرکت ماشین جنگی کشتار رژیم صهیونیستی هیچ تغییری در نقشه حماس برای انجام ادامه عملیات طوفان الاقصی ندیده‌ایم. این قدرت  از کجا نشأت گرفته است؟
در درجه اول به دلیل پایگاه مردمی بسیار قوی است که مقاومت در بین مردم فلسطین بخصوص غزه دارد. دیدگاه اسلامی هم عامل دوم است. این دو عامل اساسی و روحیه مقاومت سبب چنین قدرتی شده است. سران مقاومت هم در این مدت چند شهید داده‌اند. 14 نفر از بستگان اسماعیل هنیه از جمله پسر وی شهید شدند. یعنی هیچ حساب جداگانه‌ای برای خود باز نکرده‌اند که به زیرزمین‌ها بروند و یک جای ویژه‌ای برای خود درست کنند و فقط مردم از بین بروند.
در تمام این 17 روز یک مورد در غزه پیدا نشده که فردی علیه حماس و گروه‌های فلسطینی شعار بدهد. حتی اگر طرف تمام هستی و بستگان خود را از دست داده باشد پیکان حمله‌اش به سوی اسرائیل است. هم پایگاه مذهبی حزب‌الله و هم حماس با قدرت و دقت برنامه‌ریزی کرده‌اند. عقب‌نشینی هم نخواهند کرد چون برای همه اینها برنامه دارد. دیدیم که اسرائیل قصد حمله زمینی داشت اما به تله افتاد.
 
حزب‌الله از نظر نظامی در چه وضعیتی است؟
بحث مسجدالاقصی خط قرمز حزب‌الله هم هست. نبردی که به قول اسرائیلی‌ها در جبهه شمالی وجود دارد، حزب‌الله برای کمک به فلسطینی‌ها شروع کرد. برای اینکه فشار را روی غزه کم کند ، اعلام کرده که اگر ارتش رژیم صهیونیستی به نوار غزه ورود کند، ما به طور کامل وارد جنگ می‌شویم. الان جنگ در نوار مرزی بین لبنان و فلسطین به عمق 5 کیلومتر است. حزب‌الله می‌خواهد بخشی از توان ارتش رژیم صهیونیستی را به سمت شمال بکشد تا فشار را از روی فلسطینی‌ها بردارد یا کمتر کند. بین فرماندهی مقاومت در لبنان با فرماندهی مقاومت در غزه هماهنگی وجود دارد، برای اولین بار است که این هماهنگی را شاهد هستیم؛ به آن می‌گویند وحدت الساحات. اسرائیلی‌ها بشدت نگران هستند. چرا اسرائیلی‌ها به عمق لبنان وارد نمی‌شوند؟ چون نمی‌خواهند حزب‌الله هم بیاید و جنگ تمام‌عیار را شروع کند. در این حالت دیگر نمی‌توانند به غزه فکر کنند. بنا به اعتراف صهیونیست‌ها، قدرت حزب‌الله ده‌ها بار بیشتر از حماس است.
 
موازنه قدرت بین مقاومت و رژیم صهیونیستی چگونه توصیف می‌شود؟
سوءتفاهمی که وجود دارد این است، خیلی‌ها می‌گویند چرا حماس چنین کاری کرد؟ حالا نمی‌بیند که چگونه ویران می‌شود؟ کسانی که از منطق جنگ کلاسیک بین دو ارتش به قصه نگاه می‌کنند این موضوع را مطرح می‌کنند. اما منطق جنگ چریکی خلاف این را می‌گوید. در منطق جنگ چریکی یک جنگ نامتقارن است. یک قدرت بزرگ چریکی در برابر یک قدرت کلاسیک قرار می‌گیرد. همواره ارتش‌های کلاسیک در مقابله با گروه‌های چریکی دست به جنایت‌های وحشتناکی علیه مردم می‌زدند و در نهایت هم شکست می‌خوردند. ما از دیدن صحنه‌های جنگ غزه ناراحتیم ولی این صحنه‌های دردناک به معنای شکست مقاومت نیست. این طبیعت جنگ چریکی است. نهایتاً پیروزی با گروه‌های مقاومت است.
 
برخی معتقدند رژیم صهیونیستی تا نابودی حماس  می‌خواهد  پیش برود. آیا چنین قصدی وجود دارد؟
اسرائیلی‌ها از طوفان الاقصی به عنوان 11 سپتامبر اسرائیل یاد کرده‌اند. اسرائیل می‌خواهد سناریوی امریکا  مبنی بر حمله به عراق پس از 11 سپتامبر را تکرار کند. بگوید که حماس به ما حمله کرده و ما نه تنها باید دولت حماس را از بین ببریم بلکه کل حماس را از بین ببریم. گفتن این حرف خیلی راحت است اما آنجا یک دامی است برای یک ارتش کلاسیک. امریکایی‌ها می‌دانند که مسئولان اسرائیل از این شکست دیوانه شده‌اند، بنابراین دارند در خشم تصمیم‌گیری می‌کنند. امریکایی‌ها به آنها می‌گویند که شما نمی‌توانید در این وضعیت تصمیم درستی بگیرید، باید بگذارید اوضاع آرام شود و بعد. امریکایی‌ها درست است که اذن بمباران را داده‌اند اما هنوز اذن ورود زمینی را نداده‌اند و این بسته به تحولات جنگ دارد. شاید اسرائیلی‌ها به مرحله‌ای برسند که بدون اذن وارد شوند  ولی در هر صورت، اگر وارد شوند همان چیزی است که حماس می‌خواهد. می‌خواهند اسرائیلی‌ها بیایند و در کوچه‌ها و خیابان‌های باریک بیفتند و آنجا بهترین جا برای جنگ چریکی است. تلفات صهیونیست‌ها در این صورت ده‌ها برابر خواهد بود و با شکست سنگین‌تری عقب‌نشینی خواهند کرد. بایدن به صلاح اسرائیلی‌ها حرف می‌زند و می‌داند که اگر آنها چنین خطایی را مرتکب شوند، یکی از هم‌پیمانان خود را از دست خواهد داد.
اسرائیلی‌ها همیشه پس از آنکه شکست خوردند، کمیته‌های تحقیق مفصل راه انداخته‌اند. در جنگ 33 روزه شاهد بودیم کمیته وینوگراد تشکیل شد و گزارش مفصلی تهیه کرد و در نهایت به عمر سیاسی ایهود اولمرت پایان داد. عین همین واقعه بلکه بدتر از آن در انتظار نتانیاهو است. نتانیاهو از دید خود باید به هر قیمتی از این جنگ با عنوان پیروز بیرون بیاید. این را هم می‌داند که اگر جنگ با همین وضعیت پایان یابد، جایش زندان خواهد بود.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و یازده
 - شماره هشت هزار و سیصد و یازده - ۰۳ آبان ۱۴۰۲