سرودههایی در همدردی با شهدا و خانوادههای داغدار فلسطینی
سوخت جانم، چه جای کتمان است؟
ادامه حملات صهیونیستها و بمباران بیمارستانی که صدها فلسطینی بیدفاع به آن پناه آورده بودند چهره عریانتری از این رژیم را پیش روی جهانیان به تصویر کشید؛ آنچنان که دیگر جای هیچ کتمانی حتی برای کشورهای امریکایی و غربی باقی نمانده! اهالی شعر و ادبیات در واکنش به این اقدام جنایتکارانه، حس همدردی خود با شهدا و مردم داغدیده فلسطینی و ابراز انزجار خود از همراهی استکبار با رژیم صهیونیستی را در قالب اشعاری منتشر کردند که برخی از آنها را میخوانید؛
میلاد عرفان پور:
داغ سرودهای برای کودکان و زنان و دیگر شهیدان غریب و پرشمار بیمارستان المعمدانی غزه
غزه در خون خویش غلتان است
دادگاه بزرگ وجدان است
دل من بود زیر بمباران...
سوخت جانم، چه جای کتمان است؟
هرطرف نعش طفلی افتاده
دل من مثل کودکستان است
آی دنیا نگاه کن! دل من
مثل این خانههاست ویران است
مثل آن مادرِ پسرمرده
زلف لالاییاش پریشان است
دل من بس که خون از او رفتهست
زرد مانند برگریزان است
نیست باریکهای غریب... ببین
غزه دیگر برای من جان است
پرچمی زنده، باد را لرزاند
شک ندارم زمان طوفان است
دل من، رنگ انتقام بزرگ
رنگ خونخواهی شهیدان است
دست و پا میزنند خونخواران
عمر این ظلم رو به پایان است
هان! حقوق بشر چه شد؟! غزه
دادگاه بزرگ وجدان است
محمد رسولی:
غزه امشب کربلا شد
بانگ طفلان میرسد
العجل صاحب زمان
عمر اسرائیل از فردا به پایان میرسد
العجل صاحب زمان
زهرا آراستهنیا:
نفرین به صهیونیزم
این ظلم قرار نیست حاشا بشود
این دفعه مگو فقط تماشا بشود
این طبق همان حقوق خودخوانده تان
جرم است و تو مجرمی که رسوا بشود
در لحظه انفجار خود را کشتی
تا دیو درون تو هویدا بشود
آن کودک بیمار که خونش جاری است
توفنده به هر کودک فردا بشود
آواز حماسی شکست ظلمت
در حنجر مادرانه لالا بشود
هر شعله خشم ماست دامنگیرت
خشمی که رها به سمت حیفا بشود
موشک بشود نفسنفسهامان هم
تا پرچم انتقام بالا بشود
امشب تو دویدهای به اضمحلالت
کم مانده دگر که مرگت امضا بشود
علیرضا قزوه:
«از یک دادگاه رسمی خیابانی»
درخت سیب را میآوردند
با دستبند
به جرم اینکه چرا
سیبهایش را
چون سنگ پرتاب کرده است!
درخت پرتقال را میآورند
به جرم اینکه چرا
میوههای امسالش خونین است
درخت زیتون را میآورند
به جرم اینکه چرا
یک در میان گلوله به دنیا آورده است!
دادگاه رسمی است!
متهم موجی است که به او ایست دادند و نایستاد
متهم کبوتری است
که از قبةالصخره نرفت
متهم گنجشکی است
که زبان عبری نمیداند!
دادگاه رسمی است!
متهم درخت «سدرةالمنتهی»ست
و جادهای که به معراج میرود
متهم، تمام سنگ قبرهایند
که «بسمالله» دارند
و تمام مادران
که در شکمهاشان
فرزندانی دارند
سنگ در مشت!
فاطمه ناظری:
بیداری
بیدار شو غزه که بغضت آخرین سنگ است
بیدارشو، بیدارشو، بیدارشو! جنگ است
روشن بکن تکلیف این جنگ جهانی را
برهم بزن، قانون این دنیای فانی را
از سایه موسای تو بدجور میترسند
این نامسلمانها همه از طور میترسند
از خندههای کودکان تو هراسانند
از خواب یوسفهای تو هرشب پریشانند
کودککشی رسم سیاه قوم اسرائیل
باید بخوانم فاتحه بر آبهای نیل
این سرزمین، دریا و هامونش مبارک بود
قرآن خودش شاهد که زیتونش مبارک بود