«ایران» به بهانه عملیات غافلگیرانه «طوفانالاقصی» در سرزمینهای اشغالی بررسی میکند
نجات منطقه با مقاومت مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی
باریکه غزه در روزهای اخیر جلوههایی از قدرت محور مقاومت را در مبارزه با قساوت صهیونیستها به نمایش گذاشته و اینک به نقطه پیوند میان همه انسانهای آزادیخواهی تبدیل شده است که جهان را عاری از ظلم و خشونت میخواهند. صحنههایی که در روزهای اخیر به نمایش درآمد، رویارویی مقاومت و اسرائیل را به دورهای متفاوت در تقویم چند دههای تاریخ جنگ با اشغالگران تبدیل کرد و جبهه مقاومت به پشتوانه حمایت جمهوری اسلامی که هیچگاه در برابر مماشات دولتهای عربی و جامعه بینالمللی سکوت نکرد، در حال ورق زدن برگ تازهای از تاریخ منطقه است. این مهم بهانه خوبی است تا نسبت، تأثیر و تأثر گفتمان انقلاب اسلامی، جبهه مقاومت و ایستادگی در منطقه مورد بازخوانی قرار گیرد و این مهم بررسی شود که وقوع انقلاب چگونه ضمن تأثیر بر معادلات امنیتی خاورمیانه، به شکلگیری زیرمجموعه امنیتی محور مقاومت انجامید تا نمود آن در تقابل با اشغالگران اسرائیل و رد مشروعیت این رژیم جعلی پدیدار شود؛ ائتلافی منطقهای که بازیگران دولتی همچون ایران، سوریه و عراق و بازیگران غیردولتی از جمله حزبالله لبنان، گروههای مقاومت در فلسطین مانند جهاد اسلامی، حماس و انصارالله یمن را شامل میشود و هدف پایان دادن به تسلط غرب در منطقه خاورمیانه، مبارزه با رژیمصهیونیستی و دفاع از آزادی فلسطین را جستوجو میکند. این جبههای است که منعکسکننده هویت برآمده از انقلاب اسلامی ایران در خارج از مرزهای جغرافیاییاش به شمار میآید و زبان مقاومت اسلامی را در ادبیات اسلامی در صحنه مناسبات بینالملل بازتاب میدهد.
وقوع انقلاب اسلامی و تکوین هویت جدید
زمانی که انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست، نظام جهانی متأثر از نگاه غرب توسط جامعه جهانی و اغلب کشورهای منطقه خاورمیانه پذیرفته شده بود اما پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357باعث تکوین هویت جدیدی برای ایران در عرصه داخلی و بینالمللی شد که مهمترین ساختار قوامدهنده به آن، هنجارهای نشأت گرفته از فرهنگ ایرانی-اسلامی بود. اصول و سازههای اصلی این هویت انقلابی که مقاومت در برابر نظام سلطه از مهمترین ارکان آن به شمار میرفت، از طرقی بر شکلگیری معادلات قدرت مقاومت در خاورمیانه اثر گذاشت. یکی از مجراهای این اثرگذاری به تقویت پایههای جبهه مقاومت و پشتیبانی از جنبشهای اسلامی در منطقه همچون حزبالله لبنان، جنبش جهاد اسلامی و حماس بازمیگشت. دیگر آنکه جمهوری اسلامی از طریق تلاش برای اتحاد و ائتلاف با جنبشها و تشکلهای غیردولتی، کوشید مبارزه با راهبردهای نظم در حال ظهور در منطقه متأثر از متغیرهای فرامنطقهای را نهادینه کند و مسیر بسیاری از جریانهایی همچون مقاومت را به سمتی هدایت کند تا به صورت نهادی و سازمانیافته علیه ستم و اشغالگری اقدام کنند. در همین راستا میتوان به تأثیرگیری ارزشها و بنیانهای اعتقادی مقاومت از جمله هنجار مقاومت، خودآگاهی سیاسی و رواج فرهنگ شهادت به واسطه رشد و اثرگذاری غیرمستقیم اندیشه انقلاب اسلامی در روند مقابله با جهان غرب اشاره کرد.
جلوههایی از مقاومت نامتقارن
این در حالی بود که موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ایران به آن جایگاه ویژهای بخشیده و معادلات قدرت در خاورمیانه را با دگرگونی روبهرو ساخته بود؛ امری که به شکلگیری ترتیبات سیاسی تازهای در مقابله با رژیم صهیونیستی انجامید و امکان شکلگیری یک نظام امنیتی جدید را در منطقه خاورمیانه تسهیل کرد. به این ترتیب انقلاب اسلامی ایران ساختار سیاسی، نحوه توزیع قدرت و بازیگران بینالملل را تحتتأثیر قرار داد و باعث تقویت و ظهور بازیگران غیردولتی از جمله جبهه مقاومت با حضور ایران، سوریه، حزبالله لبنان و حماس شد که هدف دفاع از آرمان فلسطین و مبارزه با نظام سلطه را در دستور کار خود قرار دادند. این در حالی بود که شروع جنگ تحمیلی و مقاومت ایران در برابر فشارهای بینالمللی و حمایتهای بیدریغ بازیگران جهانی از عراق سبب شد موازنه قدرت جدیدی در منطقه شکل گیرد و به بیاثر کردن مؤلفههای مادی رژیم بعث عراق بینجامد. این مهم از طریق کنش فرهنگی-ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و بهرهگیری از نیروهایی ممکن شد که مفاهیم عقیدتی را به شکل سازمانی برای انجام اقدامات نظامی در حوزه سرزمینی و ایدئولوژیک نهادینه میکردند. این نیروها توانستند جلوههایی از مقاومت نامتقارن را در فرایند دفاع در برابر نیروهای تهدیدکننده منطقهای و بینالمللی به وجود آورند. به این ترتیب انقلاب اسلامی با تبیین اینکه اسلام راهحل و جهاد، وسیله اصلی است، خود در برابر جنگی همهجانبه و تحمیلی در برابر عراق و جامعه جهانی ایستاد که رهاورد آن الهام بخشیدن به مبارزات مردم فلسطین و جنبش مقاومت بود و به مبارزه آنان با صهیونیسم جنبه فراملی
بخشید.
گروه کانونی مقاومت
اینچنین بود که حزبالله لبنان بهعنوان یکی از گروههای کانونی محور مقاومت رابطه تنگاتنگی با جمهوری اسلامی برقرار کرد؛ پیوندی که به واسطه اعتقاد اعضای این جریان مبارز به نظریه ولایت فقیه، انتخاب حکومت جمهوری اسلامی بهعنوان شیوه حکومت اسلامی مورد اعتقاد مقاومت و نوع مواجهه ایران با سلطه نظام غرب، حاصل شد. زیر سایه چنین پیوندی بود که قدرت محور مقاومت در عرصههای فرهنگی، امنیتی و نظامی، علمی و فنی و اقتصادی بتدریج فزونی گرفت و فعالیت اعضای آن به شکل شبکهای و سازمانیافته به پیش رانده شد.
ضرورت حمایت از فلسطین
برقراری پیوندهای معنوی میان جمهوری اسلامی و جریان مقاومت که به معنای ایستادگی و دفاع از اصول در برابر قدرتهای مداخلهگر بود، موجب اتصال همه جریانهای مقاومت در منطقه با یکدیگر در برابر رژیم اشغالگر قدس شد. نوع نگاه و چگونگی برخورد مقاومت با موضوع فلسطین علاوه بر نگاه منطقهای، به موضوع ایستادگی به هویت اسلامی آنان نیز مرتبط میشد. مواضع اعضای این جبهه از جمله حزبالله در ضرورت حمایت از فلسطین از طریق تجهیز آنها به سلاح و حمایت لجستیک از نوار غزه نشاندهنده تلاش برای ایفای نقشی بود که به نوعی از رویکرد انقلاب اسلامی الهام میگرفت. در حقیقت آرمان قدس فلسطین، رابطه و میزان حمایت جمهوری اسلامی از هر جریان و ایدئولوژی را مشخص میساخت و ایران با هیچ گروه یا جریان خاصی رفتاری متفاوت از اصول خویش یعنی مبارزه با رژیمصهیونیستی در پیش نگرفت.
در این مسیر ایستادگی و مقاومت حزبالله در مقابل رژیمصهیونیستی در سال 2000 و نیز در جنگ 33 روزه (2006)، به نماد و الگویی برای ملت فلسطین تبدیل شد که طلیعه آن در جنگ 22 روزه (2008- 2007) پدیدار شد. در حقیقت پیوستگی و نیاز متقابل انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت، به شکلگیری یک مؤلفه قدرت فراملی انجامید و چهارچوبهای امنیتی منطقه خاورمیانه را دچار تحول کرد و به طور خاص امنیت صهیونیستها را بهعنوان واحدی غیرمشروع و عامل استعمار غرب به چالش کشید.
از تاکتیکی به راهبردی
بتدریج روند وحدت میان اعضای شکلدهنده به محور مقاومت متشکل از ایران، سوریه، حزبالله و دیگر گروههای مبارز از قالب یک وحدت تاکتیکی خارج شد و وجه راهبردی به خود گرفت. اینچنین بود که در سالهای اخیر به واسطه نوع سیاستگذاری ایران در منطقه از جمله در جنگهای 22 روزه و حمایت از حزبالله در جنگ 33 روزه، نقشآفرینی جمهوری اسلامی و مقبولیتش در افکارعمومی کشورهای سوریه و لبنان افزایش یافت و پیوندی ناگسستنی را با این کشورها و همه گروههای مبارز مقاومت شکل داد. آنچه همواره بهعنوان زنجیره اتصال جریانها و کشورهای وابسته به محور مقاومت مورد تأکید این ائتلاف بوده است، حمایت از آرمان فلسطین در منطقه و حفظ عزت و کرامت مردم مسلمان منطقه بوده است. در این راستا جمهوری اسلامی زیر سایه هویت اسلامی خود، رعایت و اجرای اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی مبنی بر حمایت دینی از مسلمانان، ایجاد ثبات و امنیت در منطقه غرب آسیا و در نهایت تحقق منافع ملی خویش، حمایت از جبهه مقاومت را به یکی از رئوس راهبردی خود تبدیل کرد و به تشکیل و حمایت اتحادی از گروهها و کشورهایی برآمد که با آنها از منظر دینی، فرهنگی، ارزشی، ایدئولوژیک و منافع سیاسی دارای باورهای مشترک بود.