موانع متعدد در برابر نتانیاهو
حسن لاسجردی
کارشناس مسائل غرب آسیا
آنچه که این روزها در مورد «طوفانالاقصی» قابل تأمل است، چرایی وقوع این عملیات در شرایط فعلی و دستاوردها و تبعات ناشی از اجرای آن است.
رژیم صهیونیستی بویژه طی ماههای اخیر و با آغاز دوران نخستوزیری بنیامین نتانیاهو، همواره تلاش کرده تا به سیاستهای گذشته خود ادامه دهد. سیاستهای سختگیرانهای که با اعمال قوه قهریه به شکل سرکوبگرانهای تداوم یافته، به گونهای پیش میرفت که واکنش فلسطینیها را بیش از گذشته قابل پیشبینی میساخت.
از یکسو، افزایش شعارهای نژادپرستانه اسرائیلیها و سیاستهای حاکم بر مسجدالاقصی که به شکل ممانعت از ورود جوانان به این مکان و همچنین هیکل سلیمان طی هفتههای گذشته خود را نشان میداد، دست به دست هم دادند تا جامعه فلسطین آماده واکنش شدید شود و از سوی دیگر، تهدیداتی که اسرائیل علیه جریان مقاومت، داشته، منطقه را آماده انفجار ساخته بود.
در کمتر از یک ماه گذشته، بنیامین نتانیاهو با حضور در مجمع عمومی سازمان ملل و طی دیدارهایی که با مقامات برخی کشورهای شرکتکننده داشت، خبر از افزایش فشار اسرائیل بر فلسطینیها داد. او با طرح موضوع عادیسازی و گسترش روابط با کشورهای عربی، سعی بر، در تنگنا قرار دادن جریان مقاومت در منطقه را داشته است. چنین فضایی همه چیز را مهیا ساخت تا عملیات طوفانالاقصی انجام شود و باوجود همه امکاناتی که در اختیار صهیونیستها قرار دارد، اثری از مدیریت افکار عمومی هم دیده نشود.
حال سؤال اینجاست که آیا رژیم صهیونیستی توان مقابله با این عملیات را خواهد داشت؟ توان اسرائیل در مقابله با عملیاتی اینچنینی، شامل گزینههای مختلفی میشود که شاید بتواند این رژیم را به فکر برپایی جنگ دیگری علیه فلسطینیها بیندازد. اما دلایل متعددی برای عدم وقوع چنین جنگی وجود دارد. نکته اساسی، شاکله قدرت در رژیم صهیونیستی است. در دولت ائتلافی نتانیاهو افراد دیگری هم شریک هستند. آنها پیشنهاد برگزاری جلسه اضطراری را مطرح کردند تا شاید بتوانند مدیریت اوضاع پیشآمده را به دست بگیرند چرا که رویکرد یائیر لاپید و احزابی که دست به ائتلاف با نتانیاهو زده بودند، همچون خود لیکودیها تند، خشونتوار و قهرآمیز نیست. رژیم صهیونیستی بویژه رقبای نتانیاهو به خوبی میدانند که اگر اسرائیل بخواهد جنگی همچون آنچه که در سال 2006 رخ داده علیه فلسطینیها شروع کند، بخش مهمی از زحماتی که به منظور عادیسازی با کشورهای عربی متحمل شده، بر باد خواهد رفت.
اما نکته مهمتر این است که با توجه به فضای انتخاباتی حاکم بر امریکا، رژیم صهیونیستی در شرایط فعلی نمیتواند چراغ سبز مقامات این کشور را به عنوان یک پشتوانه محکم برای اقدام نظامی در منطقه دریافت کند و چنین است که احتمال اقدام نظامی همچون جنگ سابق غزه، فروکش خواهد کرد.
تنها اقدام قابل پیشبینی، ادامه بمبارانها از سوی اسرائیل است. اما آیا در شرایطی که فرماندهان جنگی این رژیم و نظامیها و سربازهایش به اسارت نیروهای مقاومت درآمدهاند، این کار ادامه پیدا کرده و نتیجهبخش خواهد بود؟ اسرائیلیها برای اینکه بتوانند جان اتباع خود را حفظ کنند، به جنگ تمامعیار روی نخواهند آورد چرا که در چنین جنگی حتماً تلفات زیادی به خود خواهند زد.
بنابراین مقامات رژیم صهیونیستی در شرایطی که با مشاهده حجم تلفات در چند روز گذشته، تمرکز خود را برای مدیریت وضعیت پیشآمده از دست دادهاند، ترجیح را بر ادامه عملیات هوایی میبینند.
با همه این تفاصیل، نتانیاهو برای نشان دادن ضرب شست خود به نیروهای مقاومت با موانع متعددی مواجه است و نمیتواند همچون گذشته با حملات سنگین نظامی، به مقابله با نیروهای مقاومت برخیزد. این بار موازنه قدرت در منطقه به نفع نیروهای مقاومت است و رژیم صهیونیستی ضربهای خورده که به نظر نمیرسد به این زودیها بتواند قامت راست کند.