در حافظه موقت ذخیره شد...
ترسیم ابعاد نظم نوین خاورمیانه
رژیم صهیونیستی با سیاست عادیسازی سعی دارد، نظمی را در منطقه به نفع خود شکل دهد و برای خود مشروعیتی را به وجود آورد. زیرا ماهیت رژیم صهیونیستی یک موجودیت مصنوعی است و نزد برخی از دولتمردان منطقه فاقد مشروعیت است. لذا این رژیم تلاش دارد، در قالب عادیسازی خود را یک بازیگر فعال در منطقه جا بزند. در این بین کشورهای امارات، سودان و.... عادیسازی را شروع کردند و اکنون عربستان میکوشد که خود را وارد این جریان سازد.
اما این عملیات به همراه تحرکات دیگر در منطقه ثابت میکند که نظم مد نظر آنها شکل نخواهد گرفت. امریکا نیز به عنوان ضلع فعال از این رژیم در این راستا حمایت میکرد و اشتیاق خود را برای عادیسازی و نهایتاً تشکیل این نظم نشان داد. ولی با این واقعه اکنون هزینه عادیسازی عربستان بالا رفته و این کشور نمیتواند با سرعت قبل به این سمت حرکت کند، حتی اگر تمایلی در آن همچنان وجود داشته باشد. لذا این عملیات موجب شد که نظم مد نظر این رژیم شکسته شود و از بین برود یا به طور حداقلی میتوان گفت که روند آنرا متوقف کند. از این رو، وقتی این ساختار شکسته شود، ساختار غالب که به نفع مقاومت و در ضدیت با رژیم است جایگزین آن خواهد شد.
از طرفی، مقاومت اکنون در جایگاه ویژهای قرار گرفته است. موضوعی که برای آن مهم بوده مسأله بازدارندگی است. این بازدارندگی ابعاد مختلفی چون نظامی و ذهنی دارد. اکنون در افکار عمومی فلسطین و جهان پیروز میدان فلسطین است و در مقابل، رژیم صهیونیستی علی رغم داشتن ادعای شکست ناپذیری اما بسیار آسیب پذیر و متزلزل است. لذا بزرگترین دستاوردی که گروههای جهادی کسب کردهاند ارائه تصویری مخدوش شده از رژیم صهیونیستی در برابر تصویری قدرتمند از مقاومت بوده است.
در بعد نظامی نیز همین امربرقرار است. ارتش رژیم صهیونیستی با وجود دارا بودن بزرگترین و مجهزترین ارتش، در آستانه شکست قرار گرفته و پایگاه هایش اشغال شده و افسران آن نیز به اسارت گرفته شدهاند که این برای اولین بار در تاریخ فلسطین بوده است. همچنین آنها از حالت تدافعی که در سال 48 ایجاد شده به حالت تهاجمی تغییر فاز دادهاند که این نکته نیز مسأله بسیار مهمی است. مقاومت پیش از این، همواره در لاک تدافعی قرار داشت اما این بار در تهاجم خود توانست مناطقی از سرزمینهای اشغالی را بازپس بگیرد و حال این رژیم صهیونیستی است که برای تصاحب دوباره آنها میجنگد. این در حالی است که از سال 48 به بعد هیچگاه اسرائیل در سرزمینهای اشغالی با فلسطین در این ابعاد درگیر نشده است.
در این بین، موضوع اتحاد بین گروههای مقاومت نیز بسیار حائز اهمیت بوده است. همانطور که سید حسن نصرالله گفته، وحدت الساحات (اتحاد میدانها) بخوبی تبلور یافته است. الان شاهد هستیم که در داخل فلسطین یکپارچگی و اتحاد شکل گرفته است. رژیم در یک سال گذشته تلاش داشت، با ایجاد نفاق بین گروههای مقاومت، تصویری از شکاف در بین آنها ارائه کند، در صورتی که در عملیات طوفان حتی تشکیلات خودگردان که مراودات امنیتی با رژیم دارد، مجبور شده که با یک بیانیه موضع حمایتی از خود بروز دهد.
این امر نشان میدهد، جایگاه مقاومت حتی در داخل نیز بالا رفته که این را میتوان یک دستاورد داخلی برای مقاومت دانست. این عملیات علاوه بر تأثیرگذاری بر مسائل داخلی در خارج از مرزهای دیگر نیز بر جایگاه رژیم صهیونیستی متأثر بوده است. به طور کلی این اتفاق را نباید محدود به مرزها دانست و در داخل تفسیر کرد. رژیم برنامههای متنوعی در عرصه منطقهای و جهانی داشته که عملیات طوفانالاقصی بر آن تأثیر بسیاری خواهد گذاشت. به عنوان نمونه احداث کریدور معروفی که ایالات متحده در طرح ابتکاری خود، مسیر آن را از خلیج فارس تا اروپا تعیین کرده از سرزمینهای اشغالی میگذرد. اهمیت آن برای رژیم صهیونیستی تا بدانجا بود که نتانیاهو در سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل با ماژیک و تابلو مسیر آن را برای ناظران ترسیم کرد. مضاف بر آن رژیم صهیونیستی اکنون طرحهای کلان امنیتی برای منطقه قفقاز در نظر دارد و برای اجرایی کردن آن مصر است.
از این رو، عملیات مذکور اثبات کرد که نه سرزمینهای اشغالی مأمنی برای ایجاد کریدور است و نه رژیم صهیونیستی دیگر بازیگر امن و قابل اتکایی برای نقش آفرینی در منطقه خواهد بود. چرا که لازمه احداث کریدور تضمین امنیت است که اکنون در داخل فلسطین به چالش کشیده شده است. بنابراین میرود که علاوه بر مسأله امنیت، برنامههای اقتصادی رژیم نیز تحتالشعاع قرار گیرد.