یادداشت
از رنجی که میبریم...
مصطفی آبروشن
جامعه شناس
زندگی بدون رنج یک تصور جذاب است که ممکن است برخی افراد آرزوی آن را در سر بپرورانند، اما آیا واقعاً امکان دارد انسان بدون رنج زندگی کند و آیا رنج بخش ضروری از وجود انسان است یا میتوان از آن بینیاز بود؟ این موضوع یک مسأله پیچیده و چندبعدی است زیرا رنج و تجربههای ناخوشایند به شیوههای متنوعی مانند بیماری، از دست دادن عزیزان، تغییرات اجتماعی، نارضایتی از وضعیت مالی، فشارهای روزمره و مشکلات روحی و روانی به انسان تحمیل میشود. این تجربهها معمولاً نامطلوب بوده و میتوانند بهعنوان رنج توصیف شوند. رنج یک احساس ناخوشایند و قسمتی از تجربه انسانی محسوب میشود. انسانها در طول تاریخ به شکلهای مختلفی با رنج مواجه بودهاند و این تجربهها اغلب بهعنوان فرصتهایی برای رشد و یادگیری مورد توجه قرار گرفتهاند.
رنج میتواند انسانها را به رشد و تکامل روحی و روانی هدایت کند. افراد از تجربههای ناخوشایند خود درسهایی میآموزند و مهارتهایی برای مواجهه با چالشهای آینده به دست میآورند.
یکی از تفکرات رایج درباره رنج این است که اوقات سخت را باید تجربه کرد تا ارزش اوقات خوب و خوشبختی برای انسانها پررنگتر شود. اگر همیشه شادی و خوشبختی را تجربه کنیم، نمیتوان ارزش ویژهای به آن داد.
مذاهب و فلسفههای مختلف درباره رنج و معنای آن تفکرات متنوعی دارند. برخی از مذاهب رنج را بهعنوان آزمون الهی میپذیرند و برخی دیگر اندیشههای منفی دارند، اما آنچه از اهمیت بالایی برخوردار است، توازن بین رنج و خوشبختی در زندگی است. اگر رنج بیش از حد در زندگی فرد حاکم شود، ممکن است به مشکلات روانی و جسمی منجر شود. از طرف دیگر نبود رنج به عدم درک خوشبختی و کاستیها منجر میشود.
رنج مهمترین انگیزهها را برای کسانی که به دنبال یافتن معنا و هدف در زندگی هستند میسازد، زیرا انسان را به تلاش بیشتر و پیگیری آرزوهای خود هدایت میکند.
هر چند رنج بخش جداییناپذیر تجربه انسانی است، اما میتوان با تمرینات ذهنی و تغییر نگرش به زندگی، احساس رنج را کاهش داد و به بهبود کیفیت زندگی دست پیدا کرد. در واقع رنج به فرد این امکان را میدهد که در مواجهه با مشکلات، بهترین نسخه از خودش را شکل دهد. رنج نه تنها در زندگی فردی بلکه در سطح اجتماعی نیز وجود دارد. مشکلات اجتماعی مانند فقر، ناتوانی، نابرابری اقتصادی و اجتماعی، جنگ، بحرانهای انسانی و بسیاری از مسائل دیگر منجر به رنج میشوند. در این مواقع نظام اجتماعی وظیفه دارد با تدابیر مناسب و تلاش برای رفع مشکلات اجتماعی، سطح رنج را کاهش دهد و به تعادل اجتماعی کمک کند.