فؤاد ایزدی در گفتوگو با «ایران»:
پیروزی در توافق با امریکا به خاطر زبان قدرت بود نه زبان مذاکره
مذاکره برای تبادل زندانیان و همزمان آزادسازی منابع بلوکه شده ایران در کرهجنوبی، به نوع جدیدی از توافق انجامید؛ توافق بر مبنای قدرت و اخذ تضمین از طرف مقابل. عملی شدن این توافق بدون خلف وعده، ناشی از این واقعیت است. به رغم همه جوانب این تجربه، اما برخی جریانهای داخلی یا درقبال آن سکوت کردند یا زبان به انتقاد گشودند، آن هم توافقی که طرف مقابل، یعنی امریکاییها را از درون امریکا مورد سؤال و انتقاد قرار داد. درباره جوانب این توافق، با دکتر فؤاد ایزدی، استاد دانشگاه تهران و کارشناس ارشد روابط بینالملل گفتوگو کردهایم که میخوانید.
در ابتدای فعالیت دولت سیزدهم عدهای مدعی بودند در این دولت دیپلماسی کمرنگ خواهد شد. شما امروز این ادعا را چطور ارزیابی میکنید؟
امروز مشخص شده است که آن نگاه، تحلیل درستی نبوده است. در دولت گذشته هم این ظرفیت وجود داشته است که پولهای بلوکه شده ما آزاد شود، اما این اتفاق نیفتاد و مهمتر اینکه این حجم هم که آزاد شده، در گذشته سابقه ندارد. در کنار آن، تحولات دیگری در سیاست خارجی در این دولت رقم خورد مانند عضویت ایران در بریکس یا توافق با عربستان. در کنار این، این تحلیل هم درست نبود که عدهای احساس کنند سیاست خارجی در انحصار یک جریان فکری یا گروه خاصی است و جریان دیگری در این حوزه نمیتواند ورود پیدا کند یا اگر ورود کند، نمیتواند توانمندی داشته باشد. امروز هر فرد منصفی که نظاره گر وضعیت موجود در سیاست خارجی است، تصدیق خواهد کرد که آن حرف یا آن تحلیل، دیگر حرف صحیحی نیست.
در دوره گذشته، به اذعان خودشان، برجام دستاورد «تقریباً هیچ» نامگذاری شد و همین «تقریباً هیچ» را هم به عنوان مهمترین دستاورد خود مطرح میکردند. اما همانها امروز در مسأله آزادسازی منابع ما در کره و توافقی که انجام شد، عملاً سکوت پیشه کردند. علت این سکوت را در چه میبینید؟
متأسفانه یکی از مشکلات سیاست خارجی در دولت قبل، نگاه افراطی به برجام بود. به قدری درباره برجام اغراق شد تا بتوانند آن را با همه مشکلاتش در کشور گره بزنند اما در نهایت دیدند که به گفته خودشان عایدی آن تقریباً هیچ بود و دستاوردی برای کشور نداشت، این ضربه از جمله برای کسانی بود که نسبت به برجام اغراق میکردند. از این زاویه، این هم قدم مثبتی در دولت سیزدهم است که آن حالت اغراق نسبت به دستاوردهای سیاست خارجی یا مذاکرات وجود ندارد. اما درعین حال، مذاکرات ادامه پیدا کرد که این نقطه بسیار مهمی است. گاهی نسبت به یک توافق با طرف غربی اینقدر هزینه میدهید و رفت و آمد میکنید، تا جایی که عملاً 8 سال کشور را معطل میکنید. در دولت گذشته دیدیم که زمانی دراز کشور مدتی معطل مذاکرات بود، بعد معطل میوه برجام شد، زمانی هم که ترامپ از برجام خارج شد، کشور معطل برجام اروپایی شد و زمانی که بایدن انتخاب شد، کشور دو سال معطل بازگشت بایدن به برجام شد. این مشکلات ریشهای در سیاست خارجی دولت گذشته بود. اینکه فلان مسئول ارشد دولت گذشته میگفت هر توافقی بهتر از عدم توافق است، یعنی اینکه هرچیزی به ما بدهند را امضا میکنیم. امروز هرچند ممکن است سیاست خارجی دولت فعلی نواقصی هم داشته باشد، اما آن عقبه فکری مشکلدار که در عمل برای کشور زیانهایی به بار آورد، دیگر وجود ندارد.
همانطور که اشاره کردید، در دولت گذشته عدهای معتقد بودند هر توافقی بهتر از عدم توافق است، اما حالا که توافق شده، این توافق عملاً اجرا و منابع ما آزاد شده، چرا سکوت کردند؟
اگر کسی به بحث سیاست خارجی ورود دارد و احساس میکند در این حوزه باید اظهارنظر کند، انصاف حکم میکند که اگر چیز خوبی دید، اعلام کند و در کنار آن، اگر مشکلی هم دید اعلام کند. در این صورت است که مخاطب شما انصاف را در کلام شما میبیند و چه بسا نقد شما هم پذیرفته میشود. اما ما مواردی داشتیم که حتی از عضویت ایران در بریکس هم انتقاد میکردند، یعنی کاش سکوت میکردند، اما بعضی وقتها انتقاد هم کردند که چرا ایران عضو بریکس شده است! بنابراین مشکلاتی از این دست هست، یعنی وقتی رقابتهای سیاسی وارد بحثهای سیاست خارجی شود، مشکلاتی را برای همه کشورها دارد.
اخیرا ًیک دیپلمات بازنشسته عنوان کرد که «در روابط بینالملل چیزی به نام تضمین وجود ندارد»؛ اما در توافق اخیر شاهد یک تضمین بودیم، به این معنی که ابتدا منابع ما در دسترس قرار گرفته، سپس جاسوسها آزاد شدند. نقش تضمین را در توافق اخیر ایران و امریکا چطور میبینید؟
این واقعیت در روابط بین الملل وجود دارد که ممکن است کشورها تعهدی را امضا کنند اما به تعهد خودشان عمل نکنند. حتی در بیشتر موارد، این عدم اجرای تعهد است که دیده میشود تا اجرای تعهد. اما در زمانی که موضوع مهمی در میان است، باید به نوعی متن را بنویسید و کار را جلو ببرید که طرف مقابل نتواند در عمل تعهد خود را زیر پا بگذارد. اکنون در مسأله برجام، غربیها چیزی به اسم مکانیزم ماشه را در آن قرار دادند که یعنی هر وقت خوششان بیاید و اراده کنند از برجام خارج شوند و ایران هم هیچ کاری نتواند بکند. در عمل هم نشان دادند که میتوانند تعهدی بدهند و به آن عمل نکنند. اما در مسأله مبادله زندانیان عکس این مسأله اتفاق افتاد، یعنی طراحی به گونهای انجام شد که پس از اعلام قطر به عنوان ناظر فرایند که پول به حسابهای مورد نظر رسید، فرایند انتقال زندانیان اتفاق افتاد. تضمین یعنی این. بنابراین، باید گفت ضمن اینکه این حرف درست است که کشورها در بسیاری از موارد به تعهدات خود عمل نمیکنند، این حرف هم درست است که میتوانید به گونهای کار را پیش ببرید که در عمل عدم اجرای تعهد ممکن نباشد.
با توجه به توافق اخیر، برخی معتقدند رویکرد فشار در مقابل فشار جواب میدهد و به این صورت میتوان امریکاییها را وادار به انجام کارهایی کرد که در شرایط عادی از انجام آن سر باز میزنند.
نه تنها ما، بلکه همه کشورهایی که با امریکا درگیر هستند، این را در سیاست خارجی این کشور تشخیص میدهند که امریکاییها فقط زبان قدرت را میفهمند. امریکاییها زبان تعهد را نمیفهمند، یا زبان مذاکره که قدرتی در پشت آن نباشد را نمیفهمند، تعهد یک امضا را نمیفهمند و صرفاً زبان قدرت را میفهمند. در مورد اخیر هم این مسأله ثابت شد. به این معنی که ایران افرادی که جرم جاسوسی شان در دادگاه تأیید شده بود را بازداشت کرد که نشانه قدرت کشور است و به فشار بیرونی هم توجه نکرد، در ادامه، اینکه مسألهای به نام بلوکه شدن منابع ایران که کار خلاف دیگر امریکا بود حل شود، این هم نشانه قدرت است. در طول تاریخ امریکاییها نشان دادند تنها چیزی که در مقابل امریکا جواب میدهد زبان قدرت است و برای قدرت هم احترام قائل هستند. یعنی اگر شما سیاستهای خود را تغییر دهید تا امریکاییها خوششان بیاید، نه تنها این تغییر سیاست، از قدرت شما کم میکند، بلکه او احساس میکند شما سیاست تغییر را به خاطر قدرت امریکا تغییر دادید، نتیجه میگیرد که سیاست فشار درست بوده و فشار را بیشتر میکند. این مسأله در برجام تجربه شد به این معنی که تحریمهای بعد از برجام بیشتر از تحریمهای قبل از برجام بود. زیرا احساس طرف امریکایی این بود که سیاست فشار جواب داده است و برای همین ایران پای میز مذاکره آمده است. این سیاست را امریکا نه تنها نسبت به ما بلکه نسبت به همه کشورها دارد. اساساً امریکاییها تنها زبان قدرت را میفهمند و اگر شما با زبان دیگری با آنان صحبت کنید، اصلاً چیزی نمیفهمند. در این توافق نیز زبان قدرت استفاده شد و نشان داده شد که ما اجازه نمیدهیم شما در کشور کودتای مخملی انجام دهید. اکنون سال 1402 است و سال 1332 نیست که بتوانید با یک چمدان دلار در این کشور کودتا کنید. کشور توانمندیهایی پیدا کرده است که قبلاً نداشته است. این توانمندی و قدرت، ذیل جمهوری اسلامی ایجاد شده، کشور از این قدرت استفاده میکند و کار خود را جلو میبرد.