از جنبشهای هنری تا مکاتب هنری
سعید فلاحفر
پژوهشگر هنر
منتقدان هنری برای معرفی و تحلیل آثار هنری، نسبت اثر با جنبشهای هنری را بررسی کرده و تلاش میکنند از این روش برای درک چیستی، چرایی و چگونگی اثر هنری استفاده کنند. این موضوعی است که تحت عنوان «سبکشناسی» مورد توجه قرار میگیرد. در مقابل، «تکنیک»های هنری مربوط به چگونگی خلق اثر هنری میشود. آنچه اغلب موجب خطای علاقهمندان یا خلط معانی و مفاهیم این دو اصطلاح شده، ناشی از یک ترجمه لغتنامهای برای واژه «style» از زبان انگلیسی است. این لغت را در فارسی معادل «سبک» ترجمه کردهاند، در حالی که در زبان اصلی، بیشتر دلالت بر تکنیک و چگونگی اثر هنری دارد، اما از طرفی کلمه «سبک» برای مخاطب هنر، بیشتر تداعیگر نسبت اثر هنری با یک «جنبش» هنری است، تا جایی که عدهای با یک سوءاستفاده لفظی تلاش میکنند هر تکنیک شخصی را بهعنوان یک سبک هنری منحصربهفرد معرفی کنند.
جنبش هنری یا همان «Art movement» به جریاناتی فراگیر از هنر گفته میشود که متأثر از اوضاع اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... یا در پاسخ به موضوعات روانشناختی، علمی، زیباییشناسی و... به خلق آثاری مشابه در عناصر بصری و محتوایی و... منجر شده و همزمان از طرف عده زیادی که ممکن است پیوند زمانی و جغرافیایی معینی نداشته باشند، پیروی شود. این جنبشها را باید نوعی موضعگیری هنری دانست که بلافاصله روی جهان پیرامونی خود اثر میگذارند و ـ فارغ از زبان هنری مبدأـ میتوانند از طریق مبانی نظری اولیه و خلق تفکرات مشابه، به سایر رشتههای هنری سرایت کنند. جنبشهای هنری در هر کدام از این رشتههای هنری، ممکن است به تکنیکهای اجرایی خاصی منجر شوند اما بیش از این مشخصات ظاهری مربوط به چگونگی، در چیستی و چرایی هنر معنا پیدا میکنند. جنبشهای هنری تا زمانی که شرایط شکلگیری آنها برقرار است، به طور زنده در سپهر هنری حضور دارند، اما با از بین رفتن این شرایط ممکن است عناصر تکنیکی آنها باقی مانده و همچنان مورد توجه هنرمندان به کار گرفته شود. در این صورت میتوانند مصداق همان معنای «شیوه»، «style» و «سبک» باشند.
«مکتب هنری» اصطلاح دیگری است که گاهی بهعنوان مترادف به کار میرود. شاید بهتر باشد عنوان «مکتب» برای نوعی مشابهتهای صوری و محفلی استفاده شود. مکاتب هنری معمولاً به جمعی گفته میشوند که در یک مکان جغرافیایی و در زمان واحد، متأثر از روش کار و آموزههای یک استادکار، به خلق آثاری میپردازند که مشابهتهای تکنیکی یا موضوعی و... دارند، تا جایی که در موارد خاص، آثار تولید شده در یک مکتب به نام سرپرست مکتب، نام و امضا میشود. مکتبهای هنری از نظر مبانی فکری، حداکثر متکی به خلقیات استاد و جمع اهالی مکتب بوده و کمتر به یک جهانبینی فراگیر و قابل توسعه، معادل آنچه در جنبشهای هنری است، نیاز دارند. مکتبها را باید نوعی کارگاه تولید اثر محسوب کرد که به لحاظ زمینهها و بسترهای اولیه یا تأثیرگذاریهای اجتماعی و نفوذ در سایر رشتههای هنری، از جنبشهای هنری، قابل تمیز و تفکیک هستند.