واقعیت زن در مهد آزادی
حجتالاسلام دکتر حسین بستان
هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
یکم: زن در رسانههای دنیای غرب، به طور مشهود و آشکار، ابزاری در اختیار مردان است. در تلویزیون و سایر رسانهها با دنیایی روبهرو میشوند که به طور نامتناسبی به نفع مردان است و زنان با نمایش دادن جذابیتها، لطافتها، پوشیدن لباسهای تحریککننده و انجام رفتارهای عشوهگرانه به شهوترانی و لذتخواهی مردان بویژه جوانان کمک میکنند.
دوم: بعد از جنگ بینالملل دوم ناگهان میبینیم که مایه اساسی هنر جهان و مخصوصاً همه فیلمها فقط و فقط بر دو عنصر قرار میگیرد: 1- خشونت 2- جنسیت. نمایش مکرر تصاویر خشونتآمیز و تحقیرکننده در رسانهها (تلویزیون، روزنامهها و...) از جمله هرزهنگاری و نمایش تصاویر کلیشهای به صورتهای مختلف رقص و آواز در کازینوها، مخاطبان را تحت تأثیر قرار میدهد و باعث رفتارهای خشونت و تحقیرکننده نسبت به زنان میشود. هرزهنگاری یا پورنوگرافی سابقه دیرینه دارد، اما امروزه به هر نوع نمایش تصویری مستهجن یا نوشتههای کتبی گفته میشود که به قصد انگیزش جنسی بیننده یا خواننده تولید شود. بنابر گزارش محققان آمار، تصویرگری تجاوز به عنف از طریق کتابهای ویژه پورنوگرافی در فاصله 1974-1968 دوبرابر و تصویرهای نشاندهنده خشونت جنسی در مجلات خاص در فاصله 1977-1937 پنج برابر افزایش یافته که نتیجه آن بنا بر اعتراف روانشناسان، «ایجاد نگرشهای منفی و رفتار پرخاشجویانه نسبت به زنان» بوده است. ادوارد دونراشتاین در یک بررسی میدانی به همین نتیجه رسید که مردان بر اثر مشاهده تصاویر صریح پورنوگرافی نسبت به زنان ستیزهجوتر میشوند.
سوم: نگاهی گذرا به تاریخچه فیلمسازی و تهیه برنامههای تلویزیونی و سینمایی در غرب نشان میدهد که این رسانه برای جلب مخاطبان خود از چند جنبه به زنان روی آورده است. گاه جهت ایجاد لذت بصری از راه تبدیل زنان به کالای جنسی، گاه برای رونق بازار فیلمها که از روحیه خیالپردازی و رمانتیک دختران جوان و زیبا استفاده میکند. کسانی که از زن در نقش کالا و تجارت استفاده کردند، هدفی جز پرپول ساختن جیب سرمایهداران سینمایی نداشتند و آنها که از زن در نقشهای سکسوال استفاده کردند، هدفی جز لذت و بهرهمندی شهوی نداشتند که هر دو گروه در جای خود ظلم زیادی به هویت و شخصیت زن نمودند. خانم مارلین فرنچ، نویسنده زن امریکایی چنین مینویسد: «هنرمندان بدن زن را سوژه آثار خود قرار میدهند و نسبت به آن احساس مالکیت میکنند. چه آثار آنها بازتابی از نفرت نسبت به زن باشد و چه از زن، ایدهآلی بسازند و چه اثر آنها احساساتبرانگیز باشد.» به قول شهید مطهری: «کیست که نداند امروز در مغرب زمین، زیبایى زن، جاذبه جنسى زن، آواز زن، هنر و ابتکار زن، روح و بدن زن و بالاخره شخصیت زن، وسیله حقیر و ناچیزى در خدمت سرمایهدارى اروپا و امریکاست؟»
چهارم: الام وارد در تحلیلش از برنامههایی که بین کودکان و جوانان محبوباند و در زمانی که تلویزیون بیشترین تعداد بیننده را دارد پخش میشوند، دریافته است که 5/11 درصد پیامهای کلامی جنسی غیر مستقیم، مربوط به نظریات شیءبینی جنسی بوده که تقریباً همه آنها نیز در مورد زنان است. به همین نحو، لمپن و دیگران، با بررسی مکالمههای مطرح در فیلمهای کمدی پخش شده در زمان اوج تعداد بینندهها، دریافتند که 23 درصد رفتارهای جنسی غیر مستقیم، چشمچرانی، با چشم دلربایی کردن، زل زدن و جیغ و سوت زدن به نشانه مخالفت، برای شخصیتهای مؤنث فیلم بوده است. علاوه بر این، 5/16 درصد اظهارات به دست آمده، در مورد اجزای بدن یا برهنگی بوده است. اکثریت این نظریات(85 درصد) از سوی مردان بیان شده بود.
پنجم: گرار هولز و کینگ (1992) در تحلیلشان درباره آزار جنسی، در هنگام پخش برنامهها در زمان اوج تعداد بینندهها، موضوع مشابهی را در مورد بدنام کردن زنان گزارش کردهاند که اشاره به تمایلات جنسی زنان، عقلانیت اندک آنها و استفاده ابزاری از بدنشان داشت. از میان 81 قسمت بررسی شده، 84 درصد آنها حداقل دارای یک مورد آزار جنسی بود و به طور متوسط هر برنامه دارای4/3 مورد بود. در معمولیترین بازیها، اظهار نظریات، جنسیتی بودهاند (3/33 درصد موارد) که در آنها از کلمات زشت و قبیح بسیاری برای توصیف زنان استفاده میشد.
ششم: تحقیقات در مجلهها، این نکته را مستند کرده است که جلب کردن توجه پسران با «سکسی» به نظر آمدن، موضوع خیلی از مقالات، متون، عناوین روی جلدها، تبلیغات و عکسهاست.
هفتم: روژه گارودی، نویسنده فرانسوی که سال 1982 میلادی مسلمان شد، میگوید: بیش از 100 هزار نفر کارمند آژانسهای تبلیغاتی، شب و روز در پی ایجاد واکنشهای شرطی در مردماند تا آنان را در برابر فیلمهای تبلیغاتی تلویزیونی تأثیرپذیر سازند. شیوه بنیادین کار این مؤسسات غربی، تبلیغات تجاری براساس فرمول معروف هیتلر در کتاب نبرد من استوار است؛ او میگوید، براساس اصول و مبانی و اهداف مادیگرایانه وقتی میخواهید جامعهای را به سوی چیزی بکشید، حیوانیترین و پستترین غرایز او را آماج و نشانه تبلیغات خود قرار دهید؛ غده «آب دهان» را برای آگهی یک کنسرو و «غریزه جنسی» او را برای آگهی یک جوراب یا یک اتومبیل آخرین سیستم تحریک کنید.»
هشتم: بنابراین با نگاهی آگاهانه به شخصیت زن در رسانههایی نظیر تلویزیون، سینما، مجلات، اینترنت و... در دنیای غرب میتوان دریافت که محوریت این برنامهها و نوشتهها، روابط نامحدود با جنس مخالف، دیده شدن جنسی، پوشیدن مدهای مختلف برای جذابیت جنسی، خودآرایی به انواع مختلفی از آرایش برای تنوعطلبی، القای مفاهیم سکس آشکار و پنهان، تبلیغات کالاها و... است؛ این درست خلاف جهتگیری مطلوب صدا و سیما در یک جامعه اسلامی است که در آن، باید نقشهای مختلف زندگی زنان از دختری گرفته تا همسری و مادری و نمایش حضور اجتماعی مثبت و سازنده او به دور از هرگونه دیدگاههای جنسی و استفادههای ابزاری دنبال شود. هرچند صدا و سیمای کشور اسلامیمان با آن جایگاه مطلوب فاصله زیادی دارد، ولی یادمان نرود که غرض از نمایش زن در آن، نمایش و ترویج نگاه متعالی به زیباترین موجود آفرینش یعنی زن است.