نگاهی به سریال بازپرس

ظرفیت‌های از دست رفته

مازیار
معاونی
منتقد سینما


سریال «بازپرس» یکی دیگر از آثاری است که باید برای هزینه‌های مادی و نیروی انسانی که صرف ساخت آن شده حسرت و تأسف خورد. در تیتراژ آغازین سریال بر این نکته تأکید می‌شود که متن مجموعه برداشتی آزاد از پرونده‌های واقعی قضایی بوده است و این یعنی سازندگان سریال در مرحله مهم نگارش فیلمنامه از همکاری و مساعدت دستگاه قضایی بهره‌مند بوده و این امکان ارزشمند را داشته‌اند که با دراماتیزه کردن یک محتوای واقعی سرشار از اطلاعات مفید و ملموس، فیلمنامه‌ای خلق کنند که شایستگی استفاده در یک اثر بلند تلویزیونی آن‌هم اثری را که قرار است از آنتن شبانه باسابقه‌ترین شبکه تلویزیونی پخش شود داشته باشد اما در عمل این اتفاق به شکلی معکوس افتاده است.
برای اثبات این مدعا بد نیست به سریال بازگشت و از منظر اصول اولیه دراماتیک به فیلمنامه کار نگاه کرد، با پذیرش این اصل کلی و به نظر غیر قابل انکار که در پرداخت هر اثر نمایشی خواه فیلم سینمایی خواه سریال تلویزیونی تبعیت از یک سری اصول اولیه دراماتیک اجتناب‌ناپذیر است باید از فیلمنامه‌نویس محترم سریال که اتفاقاً همکار ثابت کارگردان کار در چند سریال تلویزیونی اخیرش هم بوده پرسید برای پرداخت بن‌مایه مفاسد اقتصادی چه استراتژی و راهکاری را در مرحله نگارش فیلمنامه برگزیده است. آیا صرف اینکه موضوعاتی نظیر مافیای ترخیص کالا در گمرک بندرعباس
 و  زدو بندهای بانکی شرکت‌های فاسد اقتصادی در قالب یک روند لاک‌پشتی، فاقد فراز و فرود نمایشی، فاقد نقاط عطف و فاقد تعلیق به نمایش کشیده شود و موتور محرک درام را پس از گذشت چهل روز از آغاز پخش آن هنوز روشن نشده باشد می‌توان فیلمنامه‌نویسی اصولی نامید. فیلمنامه‌نویس و البته مهم‌تر از او کارگردان محترم سریال که مؤلف کار به حساب می‌آید آیا می‌توانند یک فراز و نه بیشتر مثل بیاورند که سریال جلوتر از مخاطب و پیش‌بینی‌های او باشد و در مخاطب یک حس تعلیق جزئی و یک حس اشتیاق خفیف برای استمرار تماشای کار ایجاد شود. مخاطبی که به آثار روز و باکیفیت دنیا در عرصه سریال‌سازی دسترسی دارد و حتی در زمانی نه چندان دور بیننده مجموعه‌های جذابی در همین قاب تلویزیون بوده چرا باید هفته‌های متوالی وقت خود را صرف تماشای سریالی کند که هیچ تلاشی برای نگهداشتن مخاطب پای گیرنده‌ها نمی‌کند؟ ضرباهنگ سریال تقریباً در تمام جزئیاتش از خطوط اصلی مبتنی بر پیگیری فساد مالی صندوق کاوش گرفته تا خطوط فرعی‌ای نظیر فریب آدم‌های ساده اجتماع و سوءاستفاده از آنها برای دریافت وام‌های کلان و دیگر دستمایه‌های خانوادگی همه و همه پرداخت‌های کند و از مد افتاده دهه‌های شصت و هفتاد خورشیدی را تداعی می‌کنند. تأسف‌آور اینکه کار مشترک قبلی همین فیلمنامه‌نویس و کارگردان سریال «خانه امن» بود که دقیقاً از مشکلاتی مشابه رنج می‌برد و تا پنجاه و چند قسمت کش داده شده بود و در آخر هم بدون آنکه تأثیری خوشایند و ماندگار از تجربه یک سریال خوب و خوش ساخت در ذهن مخاطبان بر جای بگذارد به پایان رسید. سؤال اینجاست واحد نظارت کیفی تلویزیون چرا و چگونه به تیمی که نتیجه همکاری قبلی‌اش آنچنان ضعیف و غیرقابل دفاع بوده مجدداً فرصت ساخت سریال بلند دیگری با همان نقایص و برای پخش از شبکه‌ای داده که زمانی آثاری در حد واندازه‌های هزاردستان، امام علی(ع)، سرنخ، کیف انگلیسی، زیر تیغ، مدار صفردرجه و... را پخش می‎‌کرده است.به نظر سازندگان سریال حتی در انتخاب ژانری که کار به آن تعلق دارد هم توجیه نبوده‌اند، بازپرس حسینی بازپرس است یا نیروی یگان ویژه پلیس که به تنهایی با چندین تهدید کننده مسلح به سلاح سرد درگیر می‌شود و در آخر فقط چند قطره خون از بینی‌اش بیرون می‌آید؟ مگر در موارد بروز تهدید، وظیفه شاغلان در قوه قضائیه کمک خواستن از نیروهای حفاظتی این قوه و پرهیز از قهرمان بازی نیست؟ پس چرا بازپرس حسینی در برابر تمام تهدیدات واکنش‌های مبتنی بر خونسردی غیرقابل توجیه و قهرمان‌بازی بروز می‌دهد؟ اینها البته صرفاً نمونه‌هایی است از اشتباهات پرداختی و سؤالات پاسخ داده نشده سریالی که اصلاً جذاب نیست.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و شصت
 - شماره هشت هزار و دویست و شصت - ۲۹ مرداد ۱۴۰۲