ناراحتی اصلاحطلبان از دیپلماسی نتیجهگرای دولت سیزدهم
اینجا ستون «ذره بین» است و ما با دقت بیشتری به جزئیات یک سوژه خبری پرداخته ایم:
با اعلام خبر آزادسازی منابع بلوکه شده ایران در کره جنوبی، درستی این سخن اثبات شد که برخی در داخل دوست ندارند که سیاست خارجی دولت به نتیجه برسد. موج واکنشها نسبت به این رویداد ملی که بیانگر گامی در جهت خنثیسازی تحریم و نمونهای از مذاکرات از موضع اقتدار است، گسترده بود. در کنار بسیاری از فعالان و کنشگران که از این دستاورد که به نفع کشور است، خشنود شدند و آن را ستودند، عدهای هم برآشفته شدند. آشفتگی سیاسی و روانی، این عده را تا مرز انفعال کشاند و یکسانی واکنشها به خبر این توافق یا رویداد سیاست خارجی، نشان دهنده همین انفعال بود. مخالف خوانیهای انفعالی در قبال این توافق توأم با تضمین جدی و عینی، عملاً نقد یا نکته جدیدی نداشت، بلکه صرفاً دربرگیرنده یک رجزخوانی سیاسی بود؛ نوعی اینهمانی میان مذاکرات از موضع اقتدار دولت سیزدهم و دستاوردهای آن، با مذاکرات برجامی دولت گذشته با دستاورد «تقریباً هیچ» آن. از این رو، طیف حمله کنندگان به این خبر، تقریباً همان کسانی هستند که در شبکه خبرنگاران یا سیاستمداران برجامی دستهبندی میشوند؛ از حسامالدین آشنا که چراغ اول انتقاد را روشن کرد، تا محمود صادقی به اصطلاح منتقد که مثل همیشه راه تمسخر را درپیش گرفت. دنباله این ماجرا را، خبرنگاران به نسبت بدنام اقتصادی و کاربران بینام شبکههای اجتماعی گرفتند.
پاسخ همتی به آذریجهرمی!
نکته جالب توجه دیگر اما واکنش آذریجهرمی وزیر سابق ارتباطات و فناوری اطلاعات در این باره بود؛ جهرمی مدعی شد که «آیا میتوان گفت که با آزادسازی ۶میلیارد دلار، معادل ۳۰۰هزار میلیارد تومان عملاً موضوع ادعایی به جا گذاشتن بدهی ۲۷۰هزار میلیارد تومانی دولت قبل برای دولت جدید منتفی است؟»؛ ادعایی که از دو جهت اشتباه بود. اولاً، بدهی دولت قبل نه 270 همت بلکه نزدیک به 2000 هزار میلیارد تومان بوده است. دوماً، دولت وقت معادل ریالی این درآمد ارزی را با چاپ پول در بودجه خود مصرف و اصطلاحاً پیشخور کرده است! نکتهای که عبدالناصر همتی رئیس کل سابق بانک مرکزی نیز آن را تصریح کرد و با لحنی شبیه گلایه نوشت که دولت سیزدهم دیگر نمیتواند درباره چاپ پول بدون پشتوانه در سال 98 صحبت کند! با اینحال حرف همه این شبکه برجامی، یکسان بود: نالیدن از اینکه چرا اساساً توافقی، آن هم از موضع اقتدار صورت گرفته است و البته، میشد لابهلای این اظهارنظرها، نوعی حسرت از ناکامی سیاست خارجی دولت گذشته را هم شناسایی کرد. البته آنچه در این میان معلوم نشد، این واقعیت بود که چرا این جریان به اصطلاح مدعی برجام، از تحقق منافع ملی، آن هم از موضع اقتدار چنین برآشفته شده است؟ علت را باید در این واقعیت جست و جو کرد که آنچه این جریان را برآشفته کرده، یعنی مذاکره از موضع قدرت و عزت در حال ثمر دادن است، این جریان توان تطبیق با واقعیت جدید را ندارند. به این دلیل که حیات سیاسی خود را به برجامی گره زده بودند که نتوانست آب خوردن آنان را تأمین کند.