ماجراهای خانم آقای او
فقدان گوشت قورمه سبزی!
ریحانه
ابراهیم زادگان
شاعر و طنزپرداز
خاطرمان باشد ختم والده حاج علی دباغ، نوبه اول بود با مش هاجر و صبیههایش آشنا شدیم. حاج علی سنگ تمام گذاشته بود، از انواع میوهجات و حلوا حلویات و اشربه و اطعمه سفره چیده بود به جهت پذیرایی. نشسته بودیم جفت همشیره حاج علی داشتیم از آن جملههای قلمبه سلمبه تسلیبخشمان سرهم میکردیم تحویلش میدادیم به جهت ابراز همدردی تسلیت، گرم گفتوگو بودیم دیدیم صبیه مش هاجر طلبکار و دست به کمر ایستاده صدر ما و همشیره حاج علی، پاکتی دستش گرفته نشانمان میدهد. مداقه کردیم چیزی دستگیرمان نشد، هاج و واج نگاهش میکردیم که مقر آمد. پاکتش را باز کرد، گرفت سمت صبیه حاج علی، گفت: «برای من ساندیس نداشت!»
هر نوبه خاطرمان میآید زن گنده چطور پیجوی ساندیس آمده بود سراغ صاحب عزا و صاحب عزا چطور رنگ به رنگ شد از شرم و حیرت و جست زد ساندیس پیدا کند به جهت جبران، از فشار شرم نیابتی دوست داریم زمین دهن وا کند ما را ببلعد بلکم این خاطره مسموم از ذهنمان بپرد.
القصه ما دیگر هر جا مش هاجر، صبیهها و خاندان و ایل و تبارش را رؤیت کردیم، راه کج کردیم احدی ما را با هم رؤیت نکند لکن گاهی نمیشد.
فیالمثل همین پارسال، اواخر محرم، حاق صف نانوایی هرچه کردیم رو بگیریم ما را رؤیت نکرده نشناسد نشد! سلام کردیم علیک نگفت. پشت چشم نازک کرد؛ گیج و منگ ماندیم. عقب سرمان ایستاده بود به مستأجر دایی طاهر میگفت: «این مملکت کلی گرسنه، پابرهنه و بدبخت بیچاره دارد، فلان روستا آب ندارد بهمان روستا برق ندارد... لکن یک عده خرافاتی از خدا بیخبر پولشان را خرج میکنند نذری میدهند، روضه میگیرند و... خب ببرید خرج ندارها کنید...» شستمان خبردار شد به در میگوید دیوار بشنود. ما هم وانمود کردیم دیواریم و نمیشنویم! یک ایستگاه صلواتی کوچک و جمع و جور مهیا کرده بودیم فرنی بار گذاشته بودیم به جهت نذری، خار شده بود حاق چشم زن بیچاره!
همان موقع شاطرعباس پی جوی سفر ترکیه صبیه مش هاجر شد، زن ساده دندان تیز کرد پز سفرش را بدهد ناغافل شاطر گفت: «خارجه رفتنتان چه بود؟ میماندید خرج آب فلان روستا و برق بهمان روستا میکردید!» برق از سر زن سادهلوح پرید. پشت چشمی نازک کرد و گفت: شاطر خیلی معطلم کردی خسته شدم. یک نوبه دیگر میآیم. گره چارقدش را سفت کرد و رفت... فیالواقع پا گذاشت به فرار!
اینها را تعریف کردیم که بگوییم هنوز بار سفر ترکیهاش را باز نکرده از ظرف نذریاش فوتو گرفته فرستاده برای «من و تو» گله کرده قورمه سبزیاش گوشت نداشته!