هنر و تبیین، تفسیر، توصیف (۱)

محسن نفر
آهنگساز، مدرس موسیقی و نوازنده

هنر، چه جوششی و چه پویشی، در سه‌گانه تبیین، تفسیر و توصیف، نقش ارائه می‌کند. در تبیین، به روایت و ذکر موضوع می‌پردازد و البته روایت‌ها می‌توانند به زعم راوی و یا مطابق با واقع باشند.علم تاریخ، اصلاً تبیین است. تاریخ، حوادث و اتفاقاتی است که در گذشته رخ داده است. حوادثِ اکنون چه؟ تاریخ خواهند شد! همه حوادث و اتفاقات، شایسته این نیستند که تاریخ شوند. حوادثی که در زندگی مردم و امور و نیازها و سرنوشت‌شان مؤثر و مهم است، تاریخ می‌شوند! تاریخ، حکایت روزمرگی مردمان نیست. روایت نحوه سرنوشت آنها است! راوی هم، مورخ است. مورخ، می‌تواند با عینک خود، حوادث را روایت کند. می‌تواند با عینک حاکم، زعیم، جامعه، ایدئولوژی و... آن را روایت کند و در همه احوال، به زعم خود و یا مطابقِ با واقع! چگونه می‌تواند مطابق با واقع باشد؟ آنگاه که خود، شاهد حوادث باشد و یا از منابع موثق دریافت کند! اما به هر حال، وفق نظر مخالفان نخواهد بود. تو هر قدر راست گویی، خصمت آن را دروغ می‌پندارد و اگر خصمت در روایت حوادث راست بگوید، تو غلط می‌پنداریش! چرا؟ به صرف آنکه خصمت گفته است؟! خیر. به صرف نتیجه‌گیری‌اش!
تاریخ، عبرت است. فایده علم تاریخ، آگاهی، هوشیاری و عبرت‌آموزی است! عبرت چیست؟ آگاهی روشنی‌بخشی که مانع از ابتلا دوباره می‌شود. علم تاریخ، شرح حوادث و اتفاقات گذشته است که مؤثر و مهم و نافذ در زندگی و سرنوشت مردمان است! اما فایده آن صرفاً آگاهی و اطلاع از گذشته و گذشتگان نیست! هرچند شیرین و دلچسب، این آگاهی روشنایی ندارد! علم و آگاهی، باید نور و تابشی در احوال و زندگی آدمی داشته باشد تا علم روشنایی بخش و علم مفید شود. اصلاً علم مفید، همان علم روشنایی بخش است. آگاهی مؤثر و مهم و مفید برای زندگی و اثر‌گذار در سرنوشت آدمی! اگر چنین نباشد، علم مفید نیست و چه بسا علم (ها) که مضر و زیانبخش به حال فرد و جامعه است. علومی که زیست و حیات موجود زنده را در سراشیب نابودی و اضمحلال قرار می‌دهد، نبودشان مفید و مؤثر است! علم تاریخ، آنگاه مفید است که به عبرت بیانجامد. عبرت، یعنی درس‌آموزی از تاریخ. ازعلم نسبت به حوادث گذشته، عبرتی حاصل شود که تاریخ تکرار نشود! نباید حوادث شوم و تاریک تاریخ دوباره تکرار شود! اگر شود:1- علم تاریخ، مطالعه نمی‌شود 2- عبرت از آن حاصل نمی‌شود. علم تاریخ، اطلاع از حوادثی است که در راهند! علم تاریخ، مطالعه رویدادها و احوال گذشتگان است. اما رویدادها و احوالی که در پیش‌اند. حوادث و رویدادهای تاریخی، مرگ ندارند. اگرچه در گذشته‌اند، اما ضمناً در انتظارند!
 انتظار، یعنی آینده! یعنی گوش به زنگ اتفاقی که بعداً رخ می‌دهد! اصلاً همه اهمیت در تاریخ، همین «انتظار» آن است!
اینکه حوادث، دوباره روی می‌دهند و تاریخ تکرار می‌شود و تنها مانع تکرار آن: 1- علم تاریخ 2- عبرت از تاریخ است.
در تاریخ، عبرت، اهمیت اولی است. عبرت هم ملزوم علم است. تا علم نباشد، عبرت نصیب نمی‌شود. ولی عبرت، ملزوم علم است نه معلول آن. چه بسا علم‌هایی که عبرتی در آنها نیست. اگر عبرت معلول بود، جبراً به‌دست می‌آمد! در حالی که چنین نیست، معلول نیست. اما ملزوم است. اگر ملزوم است، یعنی همراه لازم است. اگر همراه بود، نصیب هر خواننده تاریخ می‌شد! همین‌طور هم هست. اما گاهی نسبت به عبرت‌ها، غفلت رخ می‌دهد. هیچکس نیست که از مطالعه تاریخ، به دو امر متفطن نشود: 1- خدمت و 2- خیانت. عده‌ای در مطالعه تاریخ، تماماً در کار و بار خدمت و جانفشانی و ایثار هستند و عده‌ای در حال خیانت! همه موفقیت‌های مطلوب با خدمت و شکست‌های کمرشکن، با خیانت قرین بوده‌اند! اما خائنان باعث موفقیت‌های نفرت‌انگیز و شکست‌های بهت‌آورند! این دو نکته در مطالعه تاریخ برای هرکس، آشکار می‌شود و این همان فایده است که بر علم تاریخ مترتب است و نصیب خواننده آن می‌شود. ولی اگر در زندگی شخصی و اجتماعی دخیل شود، عبرت رخ می‌دهد. این قسمت، معلول توجه و سرایتش به زندگی است. اگر چنین نباشد، عبرتی حاصل نشده! عبرت بوده ولی با غفلت، حاصل نشده! در اینجا ما با علم تاریخ مواجهیم برای کسب آگاهی و اطلاع از حوادث گذشته! ولی این علم باید به فلسفه منجر شود.
عبرت، فلسفه تاریخ است. اول علم است بعد فلسفه! این سؤال که چرا علم هست و باید باشد، دیگر فلسفه است. از موجودیت و سرنوشت و کارکردهای علم سؤال می‌شود و این یعنی فلسفه. در علم تاریخ، حوادث و احوال گذشتگان مرور می‌شود ولی اینکه چرا باید تاریخ خواند، دیگر فلسفه است! فلسفه، موجودیت و کلیت چیز(ها) را زیر سؤال و مطالعه و بررسی می‌برد. چرا باید تاریخ خواند؟ برای اینکه از تکرار حوادث (ناگوار و نامطلوب) آن، جلوگیری کرد! و این یعنی عبرت. عبرت از تاریخ و عبرت از تاریخ، یعنی فلسفه. فلسفه تاریخ! عبرت در علم تاریخ نیست. فراتر و ورای آن است. یعنی فلسفه. فلسفه، فراتر از علم است و علم، مقدمه فلسفه است. علم بی‌فلسفه، علم سرگردان و سرگشته و بی‌هدف و گاهی مضر است! علم و سپس فلسفه، علم هدفمند و جهت دار است. تاریخ، شرح و ذکر حوادث گذشته است.فلسفه، عبرت از آنها است و هنر، روایت آنها است. با هنر، گزیده‌های تاریخ روایت می‌شود. هنر، گزیده‌های تاریخ است. تاریخ، خود گزیده‌های حوادث است و هنر، گزیده‌های تاریخ! گزیده‌هایی که با هنر، روایت می‌شوند!!

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و چهل و شش
 - شماره هشت هزار و دویست و چهل و شش - ۱۰ مرداد ۱۴۰۲