علل جسارت به قرآن کریم و ریشهیابی آن در دستگاه فکری غرب
سکولاریسم ستیزهجو
سکولاریسم در بردارنده سطوح و لایههایی است و یکی از این سطوح که از قضا در اهانت اخیر به ساحت قرآن کریم برجسته شد «سکولاریسم خشن و ستیزهجو» است.
دکتر محمدجواد نوروزی
استاد علوم سیاسی
و عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی
امام خمینی(ره)
ردپای مارکسیسم در دستگاه فکری سکولار
وقتی از «سکولاریسم» سخن به میان میآید، باید به این نکته توجه داشته باشیم که مفهوم سکولاریسم در بردارنده سطوح و لایههایی است و یکی از این سطوح که از قضا در اهانت اخیر به قرآن کریم برجسته شد «سکولاریسم خشن و ستیزهجو» است. در این تقریر، دین بهطور کلی اعم از اسلام، مسیحیت و یهودیت با سیاست هیچ تناسب و ارتباطی ندارد و طبیعتاً دین، نفی سیاست میکند و سیاست هم به شدت با دین سر ستیز دارد. این تلقی از سکولاریسم را میتوان در اندیشه و دستگاه فکری مارکسیسم هم ردگیری کرد. کارل مارکس، نظریهپرداز این مکتب فکری، بر این باور بود که «دین افیون تودههاست» به همین دلیل، بلوک شرق سابق با تأسی به مکتب فکری مارکس با مظاهر دین سر ستیز داشت و طی آن، کلیسا، مسجد و نمازهای جماعت را به هیچ وجه تحمل نمیکرد. این لایه از سکولاریسم با دین و متون مقدس دینی اعم از قرآن، انجیل، تورات و... سر ستیز دارد.
سکولاریسم نرم با شعار جدایی دین از سیاست
لایه دیگر سکولاریسم جدایی دین از سیاست است. در این تلقی، هر کدام از دو مقوله «دین» و «سیاست» بدیل دیگری را محترم میشمارد و وقتی از جدایی دین از سیاست در این لایه حرف میزنیم، سیاست را در معنای عام آن یعنی مجموعه فرهنگ، اقتصاد، سیاست و اجتماع در نظر میگیریم. به عبارتی، مقصود از سیاست، همه عرصه عمومی است.
بنابراین باورمندان جدایی دین از سیاست معتقدند که حریم دین یک قلمرو خاص است و قلمرو عمومی، جایگاه سیاست است و سیاست باید حریم دین را محفوظ بدارد و دین هم متعرض قلمرو سیاست نشود. طبیعتاً چنین رویکردی از مناسبات دین، فرهنگ و سیاست در کشورهای بلوک غرب از بعد از رنسانس بهتدریج شکل گرفت و سیطره و حاکمیت پیدا کرد؛ به گونهای که کشورهای حوزه اسکاندیناوی که سوئد هم در این دسته قرار میگیرد، در درون این چهارچوب و رویکرد از سکولاریسم قرار دارند.
تطور معنایی سکولاریسم در جوامع غربی
هر چند به لحاظ فکری و فرهنگی، در رهیافت جدایی دین از سیاست، توهین به ادیان و متون دینی از جمله قرآن کریم، قابل پذیرش نیست، اما آنچه امروزه در پارهای از کشورهای غربی اعم از امریکا، دانمارک، فرانسه و سوئد رخ میدهد از یک منظر بیانگر این است که سکولاریسم در معنای جدایی دین از سیاست با یک تطور مفهومی مواجه شده است. از منظر دیگر هم بایستی این مقوله را در دستگاههای تصمیمگیر سیاسی، جاسوسی و امنیتی تحلیل کرد.
اگر بخواهیم در حوزه قلمرو دستگاه سکولاریسم این مقوله را مورد خوانش قرار دهیم، برداشت من این است که پس از ظهور انقلاب اسلامی در ایران و همچنین ظهور بحرانهای متعددی که سکولاریسم در غرب رقم زد، امروز شاهد بنبستهای متعدد تفکر سکولاریستی در حل مسائل جوامع غربی هستیم که یکی از شواهد و مظاهر آن، ظهور پستمدرنیسم است. در نتیجه حاکمیت سکولاریسم و بنبستهایی که از قِبل آن بر دستگاه فکری غرب تحمیل شد، یک تطور مفهومی از این امر در این جوامع رقم خورد که طی آن «سکولاریسم نرم» که معتقد به جدایی دین از سیاست بود، به یک «سکولاریسم ستیزهجو» تغییر ماهیت داد و بهدنبال آن با دین و نمادهای آن از جمله متون مقدس دینی اعم از کتاب مقدس مسلمانان که قرآن کریم است یا انجیل و تورات که کتابهای مقدس ادیان مسیحیت و یهودیت است، بهطور کامل درگیر شد.
پروژه «اسلامهراسی» برخی رهبران غربی
اگر بخواهیم نقطهعطفی برای اینگونه برخوردهای ستیزهجویانه در نظر بگیریم، آبشخور چنین اهانتهایی به بعد از حمله 11 سپتامبر برمیگردد که طی آن از سال 2001 به بعد، شاهد اسلامهراسی سازماندهی شده از سوی رهبران غربی هستیم. در رأس سکولاریسم ستیزهجو امریکا، رژیم صهیونیستی و انگلیس قرار دارند و تلاش میکنند با مقدسات مسلمانها برخوردی اهانتآمیز صورت دهند و این را بیشتر در کشورهایی صورتبندی میکنند که مسلمانها در آن کشورها در اقلیت هستند. بنابراین اهانت به ساحت مقدس قرآن کریم را میتوان در دستگاه سکولاریسم خوانش و ریشه چنین اهانتهایی را در این مکتب فکری غربی ردگیری کرد.