هنر پویشی

محسن نفر
آهنگساز، مدرس موسیقی و نوازنده

تفاوت میان هنر جوششی و هنر پویشی بسیار ظریف و باریک است. هر دو هنر ناب هستند و در هر دو رد منبع هنر مشاهده می‌شود. در هنر جوششی، هنرمند با مبدأ متصل می‌شود. نفسش با او به اتصال می‌رسد! در صورت اتصال، هنر به او ارسال و ابلاغ می‌شود، ولی در هنر پویشی، منبع و مبدأ از هنرمند عبور می‌کند. ابتکار اتصال با منبع است! هنرمند، تنها انتخاب می‌شود. هیچ اراده و دخالتی از او در کار نیست. او فقط وسیله ابلاغ است. در هنر جوششی هم هنرمند وسیله ابلاغ است، اما خود می‌خواهد که چنین باشد. برای چنین شدن، تلاش می‌کند تا با مبدأ متصل شود. در هنر پویشی هم هنرمند می‌خواهد معبر شود که انتخاب شود ولی خواست او ملاک نیست. انتخابش ملاک است! اینکه انتخاب شود! اگر چه برای انتخاب شدن باید بسیار بکوشد و خود را در شرایط انتخاب شدن قرار دهد، اما در نهایت منبع است که انتخاب می‌کند و همیشه این اتفاق بر سیاق شایستگی، آنگونه که مشهور است، نیست! زیرا منتخب مصلحت‌هایی را ملاحظه می‌کند که در اختیار و تصور منتخب نیست.

گرچه وصالش نه به کوشش دهند
هر قدر ای دل که توانی بکوش!

با این ‌حال منتخب باید شرایط شایستگی خود را ایجاد کند و این غیر از تلاش و کوشش مداوم میسر نیست!
چرا منبع، منتخب را می‌گزیند؟! برای آنکه به وسیله او پیغامی به عوام و خواص بفرستد! چرا منتخب، انتخاب می‌شود؟ نه تنها برای مدخلیت پاسخ قبل، بلکه برای تناسب پیام و پیام‌رسان! هر پیامی باید با پیام‌رسان آن تناسب و سنخیت داشته باشد. هر پیامی توسط هر شخصی اعلام نمی‌شود! پیام‌آورش باید با موضوع پیام و نوع آن مطابقت و مناسبتی داشته باشد! بگو چوپان چه مناسبتی با پیام حق دارد؟! ضمن امکان اقامه دلایل متعدد و متنوع، تنها این دلیل اقامه می‌شود که چوپان بودن، تراز تناسب را به هم نمی‌زند! معرفت و شعورش، شرط تراز و تناسب است.
اگر چوپانی، شغل کم‌ارزشی تلقی می‌شود، معرفت و شعور چوپان محل چنین قضاوتی نیست! صرف چوپان بودن، عدم تناسب را اثبات نمی‌کند، بلکه چوپان، شعور، فهم و معرفتش ملاک تناسب است، ضمن اینکه چوپان برای پیامبر همه بودن، با همه دردهای مشترک دارد و از جنس همه است، اما این علت مُعِده است. علیت تام، همان شعور، معرفت، طاقت، استقامت و تقرب شخص با مبدأ است! در عین حال ارسال پیام، همیشه برای همگان و به روش همگانی نیست! گاهی خواص محتاج راهنمایی و ارشاد هستند! اصلاً اگر خواص مرتب در مَظان راهنمایی نباشند، شایستگی راهنمایی دیگران را نیابند! عالم باید بیش از متعلم، جویا و پویای علم باشد. آنکه خود یاد می‌دهد، بیش از سایرین یاد می‌گیرد! باید مرتباً در کسب علم و دانش کوشاتر از بقیه باشد. پس نه اینکه هرچه عالم‌تر، بی‌نیازتر! این راجع به خود علم صحیح نیست! در واقع هر چه عالم‌تر، به علم نیازمند‌تر! اما عالم از بسیاری چیزها به غیر علم، بی‌نیاز است و این معنای واقعی آن شعاراست! پس عالِم، مدام در مسابقه کسب و ازدیاد علم شرکت دارد و از این مسابقه، سابقه و آشنایی کامل نیز دارد. حال هنر، پیام برای خواص است. عوام چه؟! نتیجه و فایدتش برای عوام است! فرمول‌ها، موضوعات و مطالب علم و دانش، برای دانشمندان و اهل علم است، اما فایده و نتیجه آنها نصیب عوام وغیر اهل هم می‌شود!
هنر هم همین‌طور است! پیام هنری به غیر هنرمند، ارسال نمی‌شود! حامل و واجد آن، خود باید اهلیت داشته باشد و از سنخ هنرمندان باشد، ولی نتیجه و فایدت آن به عوام و عموم مردم هم می‌رسد! عموم مردم در پرتو هنر به وجد، شعف، امید و آرامش می‌رسند! همان‌ها که بستر انگیزه‌اند و بی‌آنها، هیچ‌کس ادعای عزم وانگیزه داشتن، نمی‌تواند! پس هنرمند باید، تا ارسال هنر شاید! برای هنر، هنرمند، شرط اول و لازم است، اما در هنر پویشی، هنرمند شرط کافی برای انتخاب نیست! بلکه شرط لازم است و شرط کافی، شایستگی‌اش از سوی منبع است. شایستگی‌هایش ملاک انتخاب نیست. شایسته بودنش ملاک است و این جز به قضاوت، تشخیص و مصلحت منبع نیست! مهارت، توانایی و چیره‌دستی هنرمند شروط لازمند، ولی شروط کافی، انتخاب و تشخیص منبع است. هر که را او تشخیص دهد، شرط کفایت است، اما شروط لازم در ارسال پیام بسیار مؤثر و دخیل است.
اگر توانایی‌ها و شاخصه‌های هنری هنرمند بیشتر و مؤثرتر باشد، نتیجه ارسال و حاصل آن مفید‌تر و عمیق‌تراست، اما هنر پویشی، اراده منبع است که در قالب هنر از نفس هنرمند عبور می‌کند. قصد و نیت او است که در هنرمند سیر می‌کند. هنرمند، مرکب و محمل این اتفاق است! هنر پویشی، هنری است که در هنرمند جریان می‌یابد و پیامی است که توسط هنرمند به همگان (خواص و عوام) اعلام می‌شود!

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و سی و پنج
 - شماره هشت هزار و دویست و سی و پنج - ۲۷ تیر ۱۴۰۲