صفحات
شماره هشت هزار و دویست و بیست و شش - ۱۷ تیر ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و دویست و بیست و شش - ۱۷ تیر ۱۴۰۲ - صفحه ۲۴

ماجراهای خانم آقای او

آداب لودگی...!

ریحانه ابراهیم‌زادگان
شاعر و طنزنویس


ابوی گرامی ما پسرخاله‌ای دارد خوش‌مشرب و شوخ و شنگ. حاق عروسی و ضیافت و دورهمی و گعده می‌ایستد به سخریه لودگی...!
صغیر و کبیر گرد جلوس کرده هر نوبه به هیبتی کبود شده ریسه می‌روند که خوف می‌کنیم مبادا نفسی برود برنگردد. حاق همین مجالس چند نوبه تنبان اطفال به نجاست کشیده شده، مکرراً اصوات ناهنجار و نکره از کنج و کنجل اتاق استماع شده، عرض و آبرو از پیر و جوان رفته است.
بدو امر چند فقره لطیفه تعریف کرده عنان رگ خنده مستمعین به دست می‌گیرد ما بعد شروع می‌کند به تقلید فعل و کردار حضار. فی المثل عصای خان عمو دست گرفته به هیبت خودش راه رفته هر دو قدم یک بار می‌لنگد و فس فس می‌کند. یک نوبه چارقد خان جون سر گرفت نشست به تسبیح چرخاندن و ذکر گرفتن. مرد گنده با آن هیبت و ریش و سبیل و محاسن انبوه چارقد سر کند هیچ فعلی از او سر نزند بی‌حرکت بنشیند کانهو مجسمه، آدم از خنده روده بر می‌شود چه برسد که صدا نازک کرده با عشوه مقلدی کند.
مقلدی که تمام می‌شد می‌رفت پی تلخک بازی. چارلی چاپلین می‌شد جفتک می‌انداخت پشت پای خودش کله پا می‌شد شست پایش می‌رفت توی چشمش. آخرالامر هم به رقاصگی و قر و قمیش می‌گذشت. وقتی جلوس می‌کرد سر جایش فک و فامیل به حدی خندیده بودند که دیگر نای گفت‌وشنو و مجالست نداشتند، پا می‌شدند می‌رفتند خانه‌هایشان. بماند که حاق این داستان‌ها چند فقره دلخوری و گیس و گیس‌کشی و قطع رحم پیش آمد که به ظن ما بهانه بود. لکن به هرسبیل این قبیل امور ظرف و ظرفیت می‌طلبد که از هر کسی بر نمی‌آید. فی المثل اگر بلند می‌شد ادای ما را درمی‌آورد یا با فعل و کردار ما مزاج می‌کرد می‌رفتیم از گوشش می‌کشیدیم با پشت دست می‌خواباندیم توی دهانش تا بداند آدم با هر کسی شوخی نمی‌کند. غلط نکنیم آقای پسر خاله خودش ملتفت بود ما جنبه نداریم هیچ نوبه هوای شوخی با ما به سرش نزد.
فی الحال مد شده است یک عده می‌روند تیلویزیون به اصطلاح استند آپ کمدین می‌شوند. اوایل غافلگیر شده بودیم خوشمان می‌آمد. اتفاق نو بود و علیحده. می‌نشستیم دور هم تماشا می‌کردیم ذوقمان می‌شد که چند فقره نسخه متمایز با پسرخاله رؤیت می‌کردیم تنوع می‌شد. لکن هرچه گذشت سخریه لودگی‌ها اغرب و اعجب‌تر شد به اسلوبی که آدم شرمش می‌آید ملازم خانواده استند آپ کمدی تماشا کند مبادا به مزاح به سبیلی بکشد که آدم ناچار شود خانه و خانواده ترک گفته از خجالت آواره بر و بیابان بشود.
القصه این طور که به نظر می‌رسد وقتش شده به مسأله لاینحل زوال محتوا در استندآپ کمدی ورود کرده دستی به سر و رویش بکشیم سر و سامانی بدهیم جوان‌ها بفهمند استندآپ کمدی با این تلخک بازی‌ها که درمی‌آورند توفیر می‌کند.

 

جستجو
آرشیو تاریخی