نگرانیهای اهالی هنر و ادبیات درباره هوش مصنوعی
صفورا رستمی نژاد
روزنامهنگار
تکنولوژی با وجود تأثیرات بسیار عمیق و شگرف و عمدتاً رفاهی که در زندگی بشر گذاشته، ویرانیهای گستردهای را هم به بار آورده است. البته بسیاری از اختراعات موجب تخریب زندگی اصیل بشری نشدهاند؛ از جمله تکنولوژی پزشکی و سایر عرصههای رفاهی. با این حال اینترنت بهعنوان یکی از این پدیدههای تکنولوژیک، در دو سه دهه اخیر بهرغم آسان کردن بسیاری از کارها و امور روزمره و بهینهسازی استفاده انسان ازمحیط زیست و عنصر زمان، با خود بحرانهای زیادی را به همراه آورده است. بخصوص با رواج فضای مجازی و شبکههای اجتماعی که انسان را در دامن زندگی مجازی انداخته و به طرز سرسامآوری، تولیداتی مبتذل و سطحی را برای بشر فرآهم آورده است.
رواج این فضا که هر کسی بنا به ظرفیت خود از آن استفاده میکند، تولیدات فرهنگی- هنری برآمده از نبوغ هنری و ادبی را به حاشیه رانده و یا بیمزد و منت دراختیار مخاطبی که بیشتر وجه مصرفکنندگی دارد، قرار داده و از سویی حق پدیدآورنده را ضایع کرده است.
تولیدات سطحی و مبتذل عامه غیرمتخصص و بینبوغ هنری و ادبی، جایگزین هنرمند و ادیب نابغهای شده که هنرش کار هرکسی نیست و حاصل تجربههای زیستی و هوش و نبوغ سرشار ذاتی و ممارستها و ایدههای خلاقانه و مکاشفههای هستی شناسانه بوده و یکروزه به دست نیامده است. دیگر اینکه، اثری که این هنرمند وادیب خلق میکند، درفضای مجازی و شبکههای اجتماعی به تاراج برده میشود که این باعث سلب انگیزه در هنرمندان هم شده است.
هوش مصنوعی در این میان، یکی دیگر از پدیدههای تکنولوژیکی است که این روزها به طورتصاعدی در بسیاری از عرصهها و زمینهها و حوزههای زندگی بشری مسألهساز، بحرانزا و البته جریان ساز شده و نقل محافل روز هم شده است. یکی از این حوزهها که هوش مصنوعی دارد به آن ورود(به زعم نگارنده شوم) میکند هنر و ادبیات است، چرا که باز با استفاده از الگوها و دادههایی که حاصل قرنها زیست هنری بشر هنرمند خلاق بوده و ریشه در ذات و احساس انسانی دارد، آثار و متریالی هنری و ادبی در اختیار مخاطب عمدتاً مصرفگرا و نه حظ برنده هنری و ادبی میگذارد.
به همین خاطر نگرانیهای عمیقی برای اهالی هنر و ادبیات و نشر پدید آورده و مسألهساز و بحرانزا شده است. بیم آن میرود که نوعی دوقطبی هنری و ادبی اصیل و غیراصل را سبب شود. البته گمان آن میرود درباره آثاری که شاعر یا نویسنده روبات دراختیار مخاطب قرار میدهد چندان جای نگرانی نباشد، چرا که زبان به مثابه یک موجود زنده است که نه تنها مدام در درون خود دگردیسی پیدا میکند، بلکه طی یک فرایند و با شکلگیری شاکلهای که فرم است تبدیل به اثری هنری یا ادبی میشود.
درواقع، برای خلق یک اثر مانند شعر، جز زبان، پای تخیل و فرم و محتوا و لحن و همچنین انواع صناعتهای ادبی و بلاغی نیز در میان میآید. دیگر اینکه هوش مصنوعی بهواسطه برنامه محوری و تک ساحتی بودن، قادر به انجام گریزها و هنجارشکنیها و استحالههای هنری و ترکیب ژانرها و تجربهها و ایدهپردازیهای خلاقانه و دیگر چالش کشیدنهایی که انسان آگاهانه دست به ایجاد آنهامی زند نیست.
حتی هنرمندان مستعد تعلیم دیده، هرگز قادر به خلق آثاری که برخی بواسطه نبوغ هنری خلق میکنند نیستند و حال نگران این باشیم که روبات شاعر پا جای امثال مولانا و حافظ و خیام با آن همه ظرافتها و شناختهای عمیق شگفتانگیز بگذارد به زعم نگارنده بیهوده است. با این حال، قشر تنوعگرا و دنبالهرو مد روز و بیتحلیل عمیق، به طور حتم مدهوش این جریان خواهد شد و به احتمال زیاد دوقطبیسازی هم در این میان شکل میگیرد.
در پایان باید گفت که این پدیده به هرحال شکل گرفته و پدیدآورندگان و متولیان امور ادبی و هنری هم باید دراین میان هوشمندانه عمل کرده و مقهور آن نشوند و خود را نبازند بلکه در صورت امکان این پدیده را هم در خدمت ادبیات و هنر درآورند که این هم نیازمند ابزارهای ویژهای است که شاید در گذر زمان و در جریان و اوج شکلگیری این پدیده بتوان به آنها دست یافت.