کنسرت مشترک سهراب پورناظری و علی قمصری در کاخ سعدآباد برگزار شد

به صحرا شدم عشق باریده بود...

ندا سیجانی

روزنامه نگار

و اما کنسرت مشترک سهراب پورناظری و علی قمصری، که این شب‌ها درایوان عطارمجموعه فرهنگی و تاریخی کاخ سعدآباد میزبان علاقه‌مندان است. این اجرا‌ها از سی‌ام خرداد ماه آغازشده و تا هشتم تیرماه همچنان در حال برگزاری است؛ کنسرتی با عنوان «درهوای بی‌چگونگی» برگرفته از نثر شاعرانه حضرت شیخ  بایزید بسطامی درآنجا که می‌گوید: «درهوای بی‌چگونگی می‌پریدم / کاسه‌ای بیاشامیدم که هرگز تا ابد/ از تشنگی او سیراب نشدم...»
ساعت از8 شب گذشته است و آغاز اجرای کنسرت است اما صف طولانی مقابل در ورودی ایوان عطار که روزگاری قدیمی‌ترین آمفی تئاتر روباز ایران بود، دقایقی زمان اجرا را به تعویق انداخته است تا مخاطبان این کنسرت در جایگاه‌های خود قرار گیرند؛ صندلی‌هایی که با نام‌های صد ستون، بیستون و چهل ستون نامگذاری شده‌اند.
زمان اجرا فرارسید و تاریکی همه جا را فراگرفت. در ساختمان کناری ایوان کاخ، بانوی جوانی درحال نواختن چنگ است و نوری که در آن سوی ساختمان نمایان شده، چشم‌ها را به رقص انگشتان نوازنده برتارو‌پود چنگ، خیره کرده. صدایی در سکوت و سیاهی شب، اشعار شمس تبریزی را می‌خواند: «خدای را بندگانند که کسی طاقت غم ایشان ندارد و کسی طاقت شادی ایشان ندارد...»
و در ادامه نثر سلطان عارفان بایزید بسطامی خوانده می‌شود: «روشن‌تر از خاموشی چراغی ندیدم!/ و سخنی به از «بی سخنی» نشنیدم! / ساکن سرای سکوت شدم! و صدره صابری درپوشیدم؛ مرغی گشتم/چشم او از یگانگی، پَر او از همیشگی، در هوای بی‌چگونگی می‌پریدم! کاسه‌ای بیاشامیدم که هرگزتا ابد/ ازتشنگی آن/ سیراب نشدم....» تا آغازی باشد بر کنسرت «در هوای بی‌چگونگی».
و در ادامه، صدای نواختن مضراب‌های علی قمصری و سهراب پورناظری که در پس پرده طراحی شده روی استیج قرار گرفته‌اند و همچون سایه‌ای نمایان، شنیده می‌شود و پس از دقایقی همنوازی، به همخوانی بخشی از ابیات سعدی می‌پردازند:
«تا کی روم ازعشق تو شوریده به هر سوی / تا کی دوم از شور تو دیوانه به هر کوی/ خود کشتهٔ ابروی توام من به حقیقت/ گر کشتنیم بازبفرمای به ابروی...»
و باردیگر بداهه‌نوازی علی قمصری تا آغازی باشد برای همخوانی غزلی از حضرت حافظ: «فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل/ چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن...» و دراین بخش نوازنده کوزه وگروه همخوان، این دو نوازنده را همراهی می‌کنند ودر ادامه شعری از هوشنگ ابتهاج خوانده می‌شود: «گاهم ازنای دل خویش نوایی برسان / که جزاین ناله جانسوز تو دمسازم نیست / در گلو می‌شکند ناله‌ام از رقت دل / قصه‌ها هست ولی طاقت ابرازم نیست...» نوبت به نواختن تار و مضراب‌های شنیدنی علی قمصری می‌رسد. اجرایی دل‌انگیز که در پس تصویر پشت سر او که نمایانگر یک بنای قدیمی است با در و پنجره‌های رنگ به رنگ سبز و زرد و آبی و...درآمیخته و در ادامه گروه همراه می‌شود، صدای عود و کاخن و کوزه هم شنیدنی است.
باردیگر سکوت ایوان عطار را فراگرفته است و نوای چنگ نواخته می‌شود و به‌دنبال آن سرایشی از غزلیات حضرت مولانا:
«من آب شدم سراب دیدم خود را / دریا گشتم حباب دیدم خود را / آگاه شدم تمام دیدم غفلت /بیدار شدم به خواب دیدم خود را...» و در ادامه جملاتی درخشان از شیخ ابوالحسن خرقانی: «برهمه چیزی کتابت بُوَد/ مگر برآب و اگر گذرکنی بر دریا/ از خون خویش بر آب کتابت کن/ تا آن کز پی تو درآید/ داند که عاشقان و مستان و سوختگان رفته‌اند...» تا مخاطبان آماده شنیدن تک نوازی سهراب پورناظری شوند و هنرنمایی زیبایی که با تنبور دارد.و در ادامه این تک نوازی بار دیگر تکه‌ای از نوشته بایزید بسطامی سرایش می‌شود: «به صحرا شدم، عشق باریده بود و زمین‌ تر شده بود؛ چنانکه پای به برف فروشود، به عشق فروشدم» و آغازی شد بر همنوازی علی قمصری و سهراب‌ پورناظری در ساز تنبور و دیگر اعضای گروه که البته این بار بر بالای استیج چهار نوازنده خانم دف این گروه را همراهی می‌کنند و خواندن شعر: «بگفتم صید کردی مرغ دل نیکو نگهدارش / سر زلفش نشانم داد و گفتا لانه‌اش با من...» نزدیک به دقایق پایانی کنسرت است ومخاطبان همچنان مشتاق و عاشق قطعه‌ای دیگر و این بار سهراب پورناظری با کمانچه و علی قمصری با تار، دونوازی زیبایی را به نمایش می‌گذارند. اجرایی که به گفته این دو، «گویی روح ما در یک کالبد مشترک است» و در ادامه با همراهی گروه و همخوانان ابیاتی زیبا از صائب تبریزی را می‌خوانند: «صاحبانِ کشفِ بی‌قدرند در درگاه حق / نیست در دیوانِ شاهان رتبه‌ای جاسوس را.../ چون پر و بالی نباشد، راهِ آزادی است بند / روزنِ زندان کند دلگیرتر محبوس را.» بخشی از این اجرا اختصاص داشت به تکنوازی سازهای عود و کوبه‌ای که مورد تشویق حاضران قرارگرفت. و درآخر تصنیف«ایران» با مضمون «ایران ای ریشه در اندیشه بیدارم تو/ ایران از دیو و دد و دام نگهدارم تو / ایران تفسیر سه حرفست جهان در چشمت / پندارم و گفتارم و کردارم تو... به سروده احسان افشاری، پایانی بود بر یک اجرای کم نظیر.
سهراب پورناظری درخاتمه این کنسرت ضمن تشکر از استقبال مخاطبان گفت: «این شب‌ها، دقایق مغتنمی برای ماست، چرا که توانسته‌ایم با موسیقی ایرانی میزبان هزاران نفر باشیم و حمایت پرمهر شما، شعله مهری در قلب اهالی فرهنگ و هنر روشن کرده است.»
آشنایی سهراب پورناظری و علی قمصری به سال‌ها قبل می‌رسد و در گذشته در گروه موسیقی همنوازان حصار و همچنین در یک اجرای مشترک که به مناسبت بزرگداشت خیام درکنار علیرضا قربانی برگزارشد، همکاری داشته‌اند و امسال بار دیگر در یک دونوازی در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. دو نوازنده و آهنگساز نسل جوان موسیقی ایران اما متبحر و کاربلد و با کارنامه‌ای پربار.آمده بودند تا با چیدمان سازهای اصیل ایرانی و نغمه پردازی‌ها، «درهوای بی‌چگونگی»، با دیوان و سه تار و تار و کمانچه، هوای تازه‌ای درموسیقی‌سازی ایجاد کنند. در کنار زیبایی‌های نوازندگی این دو هنرمند نمی‌توان از نگاه هنری رضا موسوی کارگردان این پروژه غافل ماند، طراحی جالب و چیدمان دکور استیج اجرا، که گویی گروه موسیقی و مخاطبان دریک عمارت قدیمی کنارهم نشسته‌اند و یک دورهمی صمیمی برای حاضران ایجاد شده است.