نگاهی به منظومه فکری علامه مصباح یزدی
بنیانگذار علوم انسانی اسلامی
آیتالله محسن اراکی
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
آیتالله محمدتقی مصباحیزدی، در عرصه علمی شخصیتی جامع و متعدد الطراف بود و بحق میتوان از او بهعنوان فیلسوف، فقیه، عارف و اندیشمندی یاد کرد که توأمان بر مبانی علوماسلامی و اندیشه جهانی تسلط داشت. او، استادی متخلق و خودساخته بود که در تلاشهای علمیاش به معیارها و موازین الهی و اسلامی اهتمام جدی داشت. از این رو، یکی از ساحتهای محل توجه ایشان «تولید علوم انسانی اسلامی» بود و میتوان ایشان را بنیانگذار و پدر علوم انسانی اسلامی معرفی کرد، چرا که در این زمینه دارای مکتب فکری جامع و فراگیری است که ما امروز بر سر سفره دانش ایشان نشستهایم.
تعریف علامه مصباح از «علوم انسانی»
تعریف علم، اولین نقطه اختلافنظر ما با تفکر غربی است. آنان، علم را به گزارههایی که از طریق تجربه و حس قابل اثبات باشد، منحصر میکنند و هر آنچه که قابل اثبات حسی نباشد، غیرعلمی میخوانند. استاد علامه مصباح در این عرصه دیدگاههای قابل تأملی دارد و معتقد است که علم گزارهای است که به وسیله برهان قابل اثبات باشد؛ حال این برهان میتواند برهان قیاسی یا استقرایی جامعالشرایط باشد؛ از این رو، تجربی بودن یا نبودن امری، در علمی بودن آن تأثیری ندارد. از این رو، ما بسیاری از آنچه را که بهعنوان «علم انسانی» مطرح میشود علم نمیدانیم چون مبانی برهانی ندارد؛ بسیاری از آنها مبتنی بر استقراهای ناقص است و با یک استقرای ناقص نمیتوان به یک قضیه برهانی و یقینی دست یافت.
اختلافنظر دیگر ما با دنیای غرب به تعریف انسان برمیگردد و این پرسش اساسی که «انسانی بودن» علوم به چه امری بازمیگردد. آیتالله مصباح، محور انسانی بودن علم را تفکر و اندیشه انسان میدانند. به تعبیر دیگر، موضوع علوم انسانی، رفتارهای ارادی انسان برخاسته از سنجش است.
وسعت «جهان غیب» و حدود «جهان حس» در نگاه علامه مصباح
از دیگر مباحث مورد توجه علامه مصباح، محور قرارگرفتن «غیب» در علوم انسانی است. به باور ایشان بدون اعتقاد به غیب اساساً نمیتوان علوم انسانی داشت. ما یک حوزه غیب برونانسانی و یک حوزه غــــــــــــــیب درونانسانی داریم. با هر معیار و نگاهی که جهان را بسنجیم نهایتاً به جایی میرسیم که آن نقطه، نقطه غیب است، چراکه ابزارهای حسی و تجربی تا یک جایی توانایی درک این جهان را خواهند داشت و از یک جایی به بعد دیگر کارگر نیستند. «جهان حس» در برابر «جهان غیب» همچون قطرهای در برابر دریاست. «جهان غیب» ناپیدا و نامحدود و «جهان حس» پیدا و محدود است و محدود در برابر نامحدود همیشه ناچیز است. انسان با هر دوی این جهانها رابطه تأثیر و تأثری دارد. بخش اعظم جهان درون انسان، جهان غیب است؛ احساسات، عواطف، اندیشه، انگیزهها همه ریشه در «جهان غیب» دارند. به این اعتبار، رفتارهای انسان بروندادی از آن چیزی است که در غیب انسان وجود دارد. از این رو، علامه مصباح معتقد است که اگر از این جهان غیب اطلاعی نداشته باشیم و قواعد حاکم بر آن را ندانیم، نمیتوانیم علوم انسانی داشته باشیم؛ مگر میشود کسی ادعای دانش و علم داشته باشد، این جهان و نظم حاکم بر آن را ببیند؛ اما تصرف عالم غیب بر عالم محسوس را نبیند و به نقش خداوند در مدیریت جهان معتقد نباشد؟ مقصود از علوم انسانی اسلامی، دادههایی است که ما به وسیله روش علمی از منابع دینی کسب و صحت آن را هم با عقل تأیید کرده باشیم و آیتالله مصباح هم فراوان در بیاناتشان بر چنین عقلانیتی تأکید داشتند.
مکتوبهای حاضر، متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانیهایی است که در همایش بینالمللی «علومانسانی اسلامی در اندیشه علامه مصباح یزدی(ره)» در محل مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ارائه شده است.