ایام امتحانات؛ از استرس شب امتحان تا بازار داغ جزوه

ساعت ناخوش

این روزها که مشغول امتحان هستم، فشار زیادی را تحمل می‌کنم. حوصله حرف زدن با کسی را ندارم و غذایم را هم داخل اتاقم می‌خورم. حتی وقتی مادرم با تلفن حرف می‌زند عصبانی می‌شوم و تذکر می‌دهم که مگر نمی‌دانی من امتحان دارم و بعدش خودم از رفتارم پشیمان می‌شوم

مریم طالشی
گزارش نویس

ساعت‌ها مثل سکه‌های تازه از قلک درآمده از دستش سر می‌خورند و پخش زمین می‌شوند. به خودش می‌آید و می‌بیند هرکدام جایی گم و گور شده‌اند. ساعت‌های عزیز گرانبها پودر می‌شوند و از بین می‌روند؛ هیچی به هیچی. دوباره شروع می‌کند به شمردن، انگار که بخواهد حساب کند آخر سر چند سکه برایش مانده و با آن می‌تواند چه کار کند. تا شب هنوز دو سه ساعتی مفید وقت دارد. اگر نیم ساعت هم برای شام و استراحت بگذارد، بعدش دوباره می‌تواند بکوب بنشیند به خواندن. قهوه هم بخورد، شب زنده‌داری‌اش حداقل دو ساعتی تمدید می‌شود. با این حساب و کتاب‌ها نفس راحتی می‌کشد و دلش کمی قرص می‌شود اما از آنجا که خیلی وقت‌ها بین برنامه‌ریزی و عمل به آن دره‌ای پرنشدنی وجود دارد، وقتی به خودش می‌آید که می‌بیند ساعت‌ها را همچون تنها سکه‌های ارزشمندی که در جیب داشته هدر داده و حالا دست خالی مانده است. صبح امتحان برای خیلی‌ها همینجور است؛ دست خالی و نادم. پشیمان از اینکه چرا بیشتر نخوانده و وقت را تلف کرده است. این در حالتی است که برای دانشجو مهم باشد که نمره خوبی بگیرد یا حداقل درس را پاس کند. حالا که فصل امتحان دانشگاه‌هاست، این حرف‌ها بیشتر ملموس است البته اگر شما دانشجو باشید.
مرجان دانشجوی سال سوم حسابداری از روزهای سختی می‌گوید که نفسش را بریده‌اند: «همیشه تصمیم می‌گیرم از اول ترم مرتب درس‌ها را مرور کنم و جزوه‌ها را هر جلسه تکمیل کنم اما باز هم تنبلی می‌کنم و حجم زیادی از درس برای فرجه‌ها روی هم تلنبار می‌شود. به علاوه باید جزوه‌هایی را که تمام ترم ننوشته و یا ناقص نوشته‌ام جمع کنم و این نیازمند تماس‌های مکرر با همکلاسی‌های مرتب و جزوه‌بنویس است و خواهش و درخواست که برایم از روی نوشته‌ها عکس بگیرد و بفرستد تا آنها را اسکن کنم و پرینت بگیرم. می‌توانم بگویم تا ترم چهارم خیلی مشکلی نداشتم و با همین وضع از پس امتحانات برمی‌آمدم اما از ترم پنجم دیگر درس‌ها آنقدر سخت شده که هرچقدر هم در فرجه‌ها درس خواندم باز هم وقت کم آوردم و این روزها که مشغول امتحان دادن هستم، فشار زیادی را تحمل می‌کنم. حوصله حرف زدن با کسی را ندارم و غذایم را هم داخل اتاقم می‌خورم. حتی وقتی مادرم با تلفن حرف می‌زند عصبانی می‌شوم و تذکر می‌دهم که مگر نمی‌دانی من امتحان دارم و بعدش خودم از رفتارم پشیمان می‌شوم. به‌هرحال روزهای عذاب‌آوری است و با اینکه هر امتحانی را که می‌دهم کمی از فشار کم می‌شود اما می‌دانم تا روز آخرین امتحان آرامش و آسایشی ندارم.»
محمد صادق، دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی از آن دسته دانشجویانی است که به قول مرجان جزوه‌بنویس و مرتب است و در طول ترم و هر جلسه جزوه‌ها را مرتب و بدون کم و کاست می‌نویسد و تمام گفته‌های استادان را یادداشت می‌کند. او حتی کنار جزوه‌اش می‌نویسد استاد در مورد فلان درس توصیه کرده چه منابع تکمیلی مطالعه شود و خوب است به کدام مقاله‌ها رجوع کنند و غیره. محمد صادق دانشجوی درس‌خوانی است و با این حال نیاز دارد شب امتحان درس‌ها را مرور کند، اگر همکلاسی‌هایش بگذارند. او اینطور می‌گوید: «دقیقاً با شروع امتحانات باید جواب بیشتر همکلاسی‌هایم را بدهم که یکی یکی درخواست جزوه دارند و این درخواست گاهی چند ساعت مانده به امتحان مطرح می‌شود. در این حال باید وقت بگذارم و از جزوه‌ها عکس بگیرم و بفرستم که مانع از درس خواندن خودم می‌شود. فقط هم این نیست. بعضی از همکلاسی‌هایم انتظار دارند بخش‌هایی از درس‌ها را که متوجه نشده‌اند برایشان کامل توضیح بدهم و اگر این کار را نکنم و جواب ندهم دلخور می‌شوند. باید بگویم این انتظارات است که به من استرس و فشار وارد می‌کند و حتی اگر خودم بخشی از جزوه‌ام ناقص باشد و بگویم این بخش را ننوشته‌ام کسی باور نمی‌کند و این را به حساب بدجنسی‌ام می‌گذارند و فکر می‌کنند عمداً نمی‌خواهم کمک کنم. به‌هرحال هر دانشجویی نیاز دارد شب امتحان را به مطالعه و مرور درس اختصاص دهد و اینکه کسی انتظار داشته باشد کم‌کاری طول ترمش را همکلاسی‌اش جبران کند بی‌انصافی است.»
پویا برعکس محمدصادق اعتقادی به جزوه‌نویسی ندارد و ترجیح می‌دهد جزوه‌های کامل را چند هفته مانده به امتحانات جمع‌آوری کند اما جوری که مزاحمتی برای همکلاسی‌هایش ایجاد نشود. او در کل به قول خودش آدم استرسی نیست و کارها را آسان می‌گیرد. پویا که دانشجوی کارشناسی زراعت است اینطور می‌گوید: «بخشی از نمره پایان ترم ما مربوط به کارهای عملی و آزمایشگاه است که در برخی دروس نمره زیادی مثلاً 12 نمره را به خود اختصاص می‌دهد و بنابراین اگر در آن بخش خوب عمل کرده باشیم، امتحان پایان ترم کار زیادی ندارد و چندان سخت نیست. من خودم کارهای عملی را خوب انجام می‌دهم و به این بخش بیشتر علاقه دارم بنابراین از آن جهت مشکلی ندارم و جزوه‌ها را هم یک دور کامل بخوانم و مرور مختصری بکنم برایم کافی است چون با درس‌ها بیگانه نیستم اما دیده‌ام کسانی را که در کلاس‌ها شرکت نمی‌کنند و یا به هیچ عنوان درس را گوش نمی‌دهند و علاقه خاصی هم ندارند و شب امتحان با یکسری مباحث جدید مواجه می‌شوند که قبلاً هرگز به گوش‌شان نخورده است.»
حالا که بحث جزوه شد، خوب است تجربه نسیم دانشجوی ادبیات را هم در این باره بخوانید: «چیزی که من می‌خواهم راجع به آن صحبت کنم اتفاقی است که برای خودم افتاده و 10 روز مانده به امتحانات پایان ترم، کل جزوه‌های کلاسی‌ام که در یک کلاسور بود ناپدید شد. ناپدید شدنش هم اتفاقی نبود و قطعاً کسی کشیک می‌کشیده و در فرصت مناسب که کلاسور را کنار کیفم در کلاس گذاشته و خودم بیرون از کلاس بودم، آن را ربوده است. به‌هرحال این اتفاقی است که سال گذشته برایم رخ داد و خیلی ناگوار بود. چند روز واقعاً گیج بودم و حتی گریه کردم و در نهایت جزوه‌های نیمه کامل یکی از همکلاسی‌هایم را کپی گرفتم و از روی همان خواندم. از آن به بعد هم مثل چشم‌هایم مراقب جزوه‌هایم بودم و هر دانشجویی که درس و امتحان برایش مهم باشد می‌داند من چه می‌گویم. من با کسانی که می‌گویند درس خواندن به درد آدم نمی‌خورد و فقط باید امتحان‌ها را پاس کرد و تمام کرد مخالفم چون اعتقاد دارم تمام چیزهایی که در دوره کارشناسی یاد می‌گیریم، در کارشناسی ارشد کمک‌مان می‌کند و من از دوستانی که در دوره کارشناسی ارشد هستند بارها شنیده‌ام که استادان از اینکه دانشجویان چیزی از دوره کارشناسی یاد نگرفته‌اند شکایت دارند.»
روزهای ارزشمند نیمسال تحصیلی دیگر تمام شده‌اند و حالا روزها و ساعت‌های واپسین مثل آخرین سکه‌های قلکی هستند که به امیدی شکسته شده و قرار است بهترین استفاده را از آنها برد. دانشجویان سکه‌ها را در مشت نگه داشته‌اند، برخی می‌دانند باید چه کنند و برخی مثل همیشه ساعت‌های ارزشمند را به فنا می‌دهند.

 

بــــرش

با شروع امتحانات باید جواب بیشتر همکلاسی‌هایم را بدهم که یکی یکی درخواست جزوه دارند و این درخواست گاهی چند ساعت مانده به امتحان مطرح می‌شود. در این حال باید وقت بگذارم و از جزوه‌ها عکس بگیرم و بفرستم که مانع از درس خواندن خودم می‌شود. فقط هم این نیست. بعضی از همکلاسی‌هایم انتظار دارند بخش‌هایی از درس‌ها را که متوجه نشده‌اند برایشان کامل توضیح بدهم و اگر این کار را نکنم و جواب ندهم دلخور می‌شوند