درباره اقیانوس کمعمق روابط فرهنگی با امریکای لاتین
تکلیف را روشن کنیم!
حسن آقاجانی
کارشناس فرهنگی بین الملل
سفر ریاست محترم جمهوری به امریکای لاتین بهانه خوبی است تا به سازمان روابط فرهنگی بین ایران و این منطقه بیشتر بیندیشیم. حتماً از اهمیت راهبردی امریکای لاتین برای بسط گفتمان ایران فرهنگی بارها خوانده و شنیدهاید. این یادداشت نیز مجالی برای اثبات یا بهچالشکشیدن این موضوع نیست چرا که در سپهر روابط بینالملل، مخصوصاً از جنس فرهنگی، نمیتوان گوشهای از جهان را نادیدهگرفت و برای برقراری دادوستد فرهنگ و اندیشه با آن برنامهای نداشت.
امریکای لاتین -که اساساً نامی فرهنگی برای کشورهای لاتینزبان امریکای مرکزی و جنوبی است- منطقهای رنجکشیده از استعمار طولانیمدت اروپاییان است و میراث این استعمار، یکی نابرابری نهادینه طبقاتی و اقتصادی و دیگر، استعمارستیزی -و نه استکبارستیزی- برای مردم این خطه بوده است؛ دو میراثی که اگر گفتمان ایران اسلامی بدان نگاه درستی داشته باشد، از بهترین نقاط همفکری و برقراری خط ارتباط فرهنگی است. با این حال ما گامهای مطمئنی برای ساماندهی این خط نداشتهایم و آنچه در نگاه ناظر آگاه میآید، رفتارهایی شلخته و اقداماتی پراکنده بوده است.با وجود بهرهمندی از بدنه کارشناسی قابل قبول در نظام دانشگاهی کشور، بافت نظام دیپلماسی در حوزههای دیپلماسی فرهنگی و عمومی امریکای لاتین بسیار ضعیف و کمبنیه بوده است؛ به نحوی که در دولتهای گذشته، گاهی بدنه دستگاه دیپلماسی کشور از کارشناسان امریکای لاتین رسانه ملی درخواست انعکاس واقعیتهای منطقه را داشت تا این نهاد بتواند تصمیمهایی کاراتر بگیرد! وضعیت رایزنی فرهنگی نیز در این منطقه -که ایجاد ارتباط وثیق و عمیق با آن، توصیه جدی مقام معظم رهبری و از برنامههای مهم دولت بوده است- وضع خوشی ندارد. سالیانی طولانی هیچ رایزنی در منطقهای با بیش از 600 میلیون نفر جمعیت نداشتهایم و به تازگی دو رایزن -برای حضور در ونزوئلا و برزیل- انتخاب شدهاند که همین تعداد هم بسیار حداقلی و فاقد رویکردی جدی است.
فقدان روزآمدی در شناخت بافتار منطقه نیز از دیگر نقاط ضعفی است که حکمرانی فرهنگی ما بدان دچار است؛ نگاههایی شعارزده و بیربط با واقعیتهای امریکای لاتین که همواره موجب مکیده شدن شیره همان رویکرد حداقلیمان نیز شده است؛ کلیشههایی مانند اینکه «دولتهای چپگرا همه استکبارستیز و حامی گفتمان ایراناند» معمولاً با سیلیهای سخت واقعیت -مانند آنچه در رأی برخی از این دولتها برای اخراج ایران از کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد به وقوع پیوست- مواجه میشوند.
اصلیترین ضعف ما میتواند عدم تصمیمگیری و تعیینتکلیف در این رابطه باشد؛ چه اینکه هم موازیکاری نهادهای مربوطه بسیار اخلالآفرین است و هم جدیت مستمری در برقراری ارتباط فرهنگی دیده نمیشود.
رقبایی قَدَر در توسعه گفتمانی
نگاهی به رویکردهای فرهنگی رقبای سیاسی-گفتمانی میتواند موقعیتمان را بهتر نشان بدهد: ایالات متحده در کنار حجم بالای روابط اقتصادی -که منافع پایداری در منطقه برایش ایجاد کرده و حذفناشدنی مینماید- از فرهنگسازی و دیپلماسی عمومی نیز دریغ نورزیده است. این کشور گذشته از حجم بالای تولیدات سینمایی، تلویزیونی، کتاب، مجله و... با تأسیس سازمان دولتی USAID به حل مسائل عموم مردم لاتینی، کمکهای خیریه، سرمایهگذاریهای خرد، ایجاد اشتغال و... پرداخته و نهتنها از طریق ارتباط مردمی به صادرات گفتمانی دست زده، بلکه چهره خود را در اذهان عمومی به کلی سفید کرده است.
رژیم صهیونیستی نیز در این منطقه با کمکهای مردمی و حتی اعزام گروههای جوانان اسرائیلی در مواقع بحران به کشورهای امریکای لاتین، خود را حاکمیتی صلحخواه و دغدغهمند جلوه داده است.ترکیه به عنوان نزدیکترین رقیب گفتمانی ما، با بهرهگیری از ظرفیت عظیم فیلم و سریال و دیگر محصولات فرهنگی، شبکههای ماهوارهای متعددی برای پخش تولیدات خود ایجاد کرده و از راه فرهنگ و هنر، منافع اقتصادی و سیاسی پایداری را برای خود تضمین کرده است؛ به نحوی که همین حالا هم گفتمان خود را به این منطقه راهبردی صادر کرده و هم قراردادهایی به مراتب بزرگتر از ایران با کشورهایی مانند ونزوئلا و کوبا دارد.
آیا تاکنون هیچ نکردهایم؟
نگاه سنتی به مقوله فرهنگ، بسیاری از اقدامات فرهنگی ما را بیحاصل کرده است. عرضه مستقیم فرهنگ و دین بدون در نظر گرفتن مسائل مخاطب و اقتضائات فرهنگی منطقه، باعث محصورشدگی فعالیتها در سفارتخانهها و مراکز اسلامی مرتبط شده است. با این حال در چند سال اخیر اقدامات راهگشایی نیز در این زمینه انجام شده که اگرچه کمرمق و تُنک بوده، اما روزنه امیدی به تغییر نگرشهای سنتی دستگاههای تصمیمگیر باز کرده است. حمایت از چاپ کتب کودک و نوجوان سازگار با فرهنگ و اندیشه لاتینی به زبانهای اسپانیایی، فرانسوی و پرتغالی و نیز برپایی نمایشگاههای بینالمللی فرهنگ و دوستی ایران و کشورهای این منطقه (FICA)، از گامهای بجا و امیدوارکننده در این مسیر بوده است.
نمایشگاه بینالمللی فرهنگ و دوستی ایران و ونزوئلا که به مدت ده روز در کاراکاس، پایتخت ونزوئلا برگزار شد، نمونهای از شکستن کلیشههای سنتی ارتباط فرهنگی و عمومی با امریکای لاتین بود. این نمایشگاه که با رونمایی از نسخه اسپانیایی کتاب «خون دلی که لعل شد» همراه بود، با معرفی فرهنگ و هنر ایرانی در کنار حل مسائل مردم و ارائه برخی خدمات جذاب، هزاران نفر از مردم ونزوئلا و کشورهای دیگر امریکای لاتین را به گفتمان ایرانی-اسلامی مجذوب ساخت.
افقهای راهگشا
انقلاب اسلامی اصالتاً دارای ماهیتی فرهنگی است و تفاوت خود را با نسخههای شرقی و غربی در بهرهمندی از فرهنگ غنی اسلام میداند؛ بنابراین راه ایجاد منافع پایدار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نیز باید از ممیزات این مکتب عبور کند. توجه جدی به تسهیل ارتباطات هنری و فرهنگی، مهمترین وظیفه حاکمیت برای بالفعلسازی ظرفیتهای ارتباطی بین ملتهاست.
هنرهای نمایشی و تجسمی، موسیقی، خط، کتاب و ادبیات، صنایعدستی، معماری و دهها نمونه از این دست، بهترین دروازه برای نمایش فرهنگ و هنر غنی ایرانی اسلامی و بازار فرهنگ امریکای لاتین، پذیرای ایدههای نوین و محصولات تازه است.
گام نخست برای برقراری این روابط چیست؟ تصمیم جدی و راهبردی کشور، هماهنگسازی نهادهای مربوط و تخصیص منابع پایدار برای ثمردهی این حرکت. تا وقتی ندانیم چه میکنیم، اقداماتی پراکنده خواهیم کرد که اقیانوسی وسیع در زمینههای مختلف، اما به عمق یکبند انگشت ایجاد میکند.