مروری بر کتاب «رفیقِ بروجردی» تاریخ شفاهی خاطرات اکبر براتی
آنان که ره عشق گزیدند
یکی از کتابهایی که «انتشارات ایران» به تازگی منتشر کرده کتابی ویژه به نام «رفیقِ بروجردی» است که دربردارنده خاطرات اکبر براتی یکی از چهرههای تأثیرگذار در تاریخ انقلاب اسلامی است. بیتردید براتی نامی آشنا در بین نسل مبارزان انقلابی دهه 50 و نیروهای وفادار به جمهوری اسلامی در سالهای بعد از انقلاب 57 است. براتی متولد سال 1335 در خیابان ایران است. وی پیش از انقلاب عضو گروه توحیدی صف بود؛ یکی از 7 گروهی که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیل دادند که چهره اصلی این گروه شهید محمد بروجردی بود. براتی از دوستان نزدیک شهید بروجردی به حساب میآید که در بخشی از کتاب به این موضوع پرداخته شده است. او سال 59 از سازمان مجاهدین کنارهگیری کرد. او که پیش از انقلاب درس طلبگی میخواند، در روزهای اول پیروزی انقلاب به سپاه پیوست و از اعضای اولیه تشکیلدهنده این نهاد به حساب میآید. او در کنار شهید بروجردی و مصطفی تحیری وظیفه حفاظت از امام(ره) را از لحظه ورود به کشور در فرودگاه مهرآباد تا روزهای بعد از پیروزی انقلاب در مدرسه رفاه بهعهده داشت. براتی همچنین مربی آموزش نظامی بسیاری از نیروهای انقلاب و از مسئولان اطلاعات سپاه در دهه 60 محسوب میشود. اولین مأموریت او در اطلاعات سپاه، قائممقامی اطلاعات سپاه در غرب کشور بود. بعد از آن به بخش التقاط واحد اطلاعات سپاه آمد و به جنگلهای شمال رفت تا با منافقینی که در عمق جنگل در حال اقدامات خرابکارانه بودند، برخورد کند.براتی بعد از پایان مسئولیتش در شمال، جزو مؤسسان قرارگاه رمضان قرار گرفت و بعد از آن مدتی به وزارت اطلاعات و وزارت کشور رفت. او از جمله مسئولان امنیتی است که تحلیلها و خاطرات بسیار شنیدنی از دوران پر فراز و نشیب مسئولیتهای پرشمار خود دارد. خود او در مقدمهای کوتاه، پیش از آنکه قصه زندگیاش را به گوش و چشم مخاطبان کتاب برساند مینویسد: «سالیان متمادی حقیر تمایلی به گفتن و نوشتن از خود، زندگی دنیایی و معلومات و تجربیات نداشتم، زیرا در پیشگاه الهی اعتماد به اخلاص خود نداشتم و خوف قرائت به اسم نفس نگرانم مینمود؛ تا اینکه علمای عامل فرمودند تاریخ شفاهی انقلاب و دفاع مقدس و... باید مکتوب گردد که اگر غفلت گردد، جلادان علیه قربانیان و ظالمان علیه مظلومان خواهند گفت و نوشت و با کتمان حقایق جای ظالم و مظلوم را جابهجا خواهند نمود. بر همین اساس، دعوت دوستان دستاندر کار در تاریخ شفاهی و مستندنگاری را لبیک گفته و به اذنالله یاعلی گفته و عشق را آغاز نمودیم.» و همین جمله نشان از اهمیت تاریخ شفاهی در تاریخ معاصر کشور ما دارد و روایتهایی دست اول که باید به گوش و هوش نسل امروز و نسلهای بعد برسد. براتی در بخش دیگری از همین مقدمه کوتاه درباره پدر و مادرش و تأثیری که از آنها گرفته مینویسد: «بعد از کودتای امریکایی انگلیسی سال 1332 که منجر به تحمیل مجدد رژیم پهلوی به ملت شریف ایران و دستگیری و اعدام نواب صفوی به همراه تعدادی از فدائیان اسلام شد، پدرم به فعالیتهای سیاسی بدبین شده و دیگر به تشکلهایی مانند نهضت مقاومت ملی، جبهه ملی و... اعتماد نکرده و تقریباً در هیچ مجمع یا مراسم اعتراضی شرکت نکرد. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه روز 15 خرداد 42 که مردم با اطلاعرسانی هیأتهای مؤتلفه در اعتراض به دستگیری آیتالله خمینی دست به اعتراض زدند، دوباره در کنار مردم شریف تهران به میدان آمد. مرحوم پدرم در سالهای بعد از تبعید امام به ترکیه و عراق میفرمود: اگر هملباسیهای سید (آیتالله خمینی) به او خیانت نکنند، جوانههای امید در دل ملت مسلمان ایران شکوفا خواهد شد. مادرم هم در کنار وظایف همسری و مادری ضمن آموزش قرآن به خانمها و برقراری روضه ماهانه در منزل و دعوت از چند واعظ و روضهخوان در روز سیزدهم هر ماه، با مطالعه کتابهای حدیث و تاریخی و غیره خاندان جلیلالقدر مجلسی مانند: بحارالانوار، منتهیالآمال و حلیةالمتقین جلسات فوقالذکر را بویژه در ایام رمضان و محرم و صفر پربارتر برگزار مینمود.» او در بخشی از کتاب شروع آشناییاش با شهید محمد بروجردی را اینطور روایت میکند: «گفتند یک آقایی آمده و میخواهد شما را ببیند. یک برادری که کلاهی روی سرش کشیده بود را به من نشان دادند. ما رفتیم در ماشین نشستیم و آنجا قرار شد به خانهای برویم تا بتوانیم تنها صحبت کنیم. وقتی به خانه رسیدیم، من متوجه شدم که خانهٔ خودش است. خانمش در آموزشوپرورش کار میکرد. خودش هم به شاخهای که ما بودیم گرایش داشت، ولی هیچوقت عضو نشده بود. به هر صورت ما به عنوان میهمان به آنجا رفتیم و در زیرزمینی در نور شمع نشستیم و با این آقا صحبت کردیم. همان اول گفت که من از طرف میرزا آمدهام...»کتاب «رفیقِ بروجردی» در فصلهایی مشروح و مفصل از تولد براتی شروع میشود و قدمبهقدم ما را در مسیر تاریخ سیاسی ایران معاصر پیش میبرد تا میرسد به همراهی با شهید محمد بروجردی و شهید اسدالله لاجوردی. کتاب برای همه آنها که به تاریخ شفاهی چهرههای تأثیرگذار چهلساله انقلاب علاقهمندند میتواند کتاب حائز اهمیت و قابل ارجاعی باشد و به همین دلیل میتوان آن را به دوستداران این حوزه معرفی کرد.