گزارشی از نشست «نقش و جایگاه جوایز ادبی در چرخه نشر» در نمایشگاه بین المللی کتاب

جوایز ادبی باید جریان ساز باشد

 نشست تحلیلی با موضوع «نقش و جایگاه جوایز ادبی در چرخه نشر» با حضور وجیهه سامانی، نویسنده و مهدی کاموس، منتقد، در نمایشگاه کتاب برگزار شد.
وجیهه سامانی، نویسنده و دبیر جایزه قلم زرین، با بیان اینکه جوایز ادبی در هر جامعه‌ای نشانه‌ای از زنده و پویا بودن جریان نشر آن کشور است، درباره اهداف برگزاری جوایز ادبی گفت: اهداف متعددی را می‌توان برای برگزاری جشنواره‌های ادبی تعریف کرد؛ از جمله ایجاد فضای سالم برای رقابت و معرفی آثار ادبی برتر، اقتدار حوزه نشر و چرخیدن چرخه نشر، افزایش انگیزه و اشتیاق نویسندگان، ترویج کتابخوانی و جریان‌سازی در جامعه و ارتقای سلیقه مخاطب عام. جوایز باید یا کارکرد مادی داشته باشند یا معنوی. یعنی یا به لحاظ اقتصادی و مالی باید منفعت و آورده‌ای برای ناشر و نویسنده داشته باشند یا باعث ایجاد منزلت و اعتباری برایشان شوند.
او به صورت گذرا مقایسه‌ای میان جوایز ادبی دولتی و خصوصی کرد و گفت: ما جوایز ادبی متعددی در بخش دولتی یا خصوصی داشتیم که بعضی از آنها که اغلب متعلق به بخش خصوصی بودند و از پشتوانه مالی خوبی برخوردار نبودند، بعد از برگزاری چند دوره محدود متوقف شده‌اند، بعضی هم در جریانند. از این جوایز، برخی به بررسی آثار و کتاب‌های چاپ‌شده می‌پردازند مثل: جایزه کتاب سال، جایزه جلال، جایزه پروین، جایزه قلم زرین، جایزه شهید اندرزگو، جایزه انقلاب حوزه، شهید حبیب غنی‌پور، کتاب سال دفاع مقدس، هفت اقلیم مهرگان ادب، گلشیری، یلدا، واو، گردون، گام اول، روزی روزگاری و... یا جوایزی که به بررسی آثار و داستان‌های ارسالی می‌پردازد مثل: جایزه یوسف، خاتم، جایزه اصفهان، جایزه تیرگان، داستان تهران، صادق هدایت، داستان فرشته، جشنواره سلامت و....
رسالت جوایز ادبی در ایران کمرنگ شده است
او در خصوص نرسیدن به اهداف جوایز ادبی بیان کرد: متأسفانه آن اهداف و رسالت‌هایی که برای جوایز ادبی برشمردیم، در جوایز و جشنواره‌های ادبی ایران کمرنگ شده است. یعنی این جوایز روی زندگی حرفه‌ای نویسنده اثرگذار نیست، روی چرخه نشر و اقتصاد نشر اثر ندارد، فضای نشر را متحول و پویا نمی‌کند، باعث جریان‌سازی در جامعه نمی‌شود. تقریباً کار تمام دبیرخانه‌های جشنواره‌های ادبی تا روی سن اختتامیه و اهدای جوایز تمام می‌شود و با خاموش شدن چراغ جشنواره، همه چیز پایان می‌پذیرد؛ در حالی که تازه باید کار جریان‌سازی روی آثار برگزیده شروع شود.
سامانی افزود: شاید این جزو وظایف و رسالت‌های تعیین‌شده جشنواره‌ها و دبیرخانه‌ها نباشد که البته خطای راهبردی بزرگی است. چون چندین روز و هفته و ماه، عده زیادی درگیر برگزاری یک رویداد ادبی می‌شوند و کارشناسان و منتقدان متعددی وقت و انرژی می‌گذارند تا بهترین و برترین آثار ادبی دوره یا سال گذشته را رصد و بررسی و داوری کنند. هزینه‌های مادی و معنوی زیادی خرج می‌شود تا به یک خروجی درست و کارشناسی‌شده برسند. آن وقت یک دفعه همه چیز رها می‌شود. جایزه‌ها داده می‌شود و چراغ اختتامیه خاموش می‌شود و می‌رود تا دوره بعد.‌ در حالی که مثل درخت تازه به برگ و بار نشسته، تازه موقع استفاده از میوه‌های این درخت است. جوایز ادبی بدون تأثیر چندان در چرخه نشر و ارتباط با بدنه اجتماع، مسیر خود را می‌رود و جامعه هم مسیر خود را. حلقه اتصال مفقوده‌ای این میان هست که باید آن را پیدا کرد.
برگزیدگان جوایز هنوز شناخته نشده‌اند
او در خصوص شناخته‌نشدن برگزیدگان جوایز ادبی گفت: با یک جست‌و‌جوی ساده در میان رمان‌های شاخص و داستان‌های برگزیده جوایز ادبی چند سال اخیر متوجه می‌شویم با گذشت چند سال، به شمارگان خوبی دست پیدا نکرده‌اند و بعضی از چاپ‌ها به عدد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد. برای مردم عنوان جوایز ادبی خودمان روی جلد مهم نیست. اما ناشناخته‌ترین و کم‌اهمیت‌ترین جوایز ادبی غرب در ایران مورد اقبال قرار می‌گیرد. مصداقش فروش بسیار بالای رمان‌های عامه‌پسند ترجمه‌شده چند سال اخیر است که روی جلدشان صرفاً زده شده: کتابی از فهرست نیویورک تایمز، که این فهرست ملاکش اصلاً ادبیات کتاب نیست و ملاکش میزان فروش است.
سامانی افزود: جوایز ادبی در ایران دچار بحران هستی‌شناسانه‌ای شده‌اند که اصلاً برای چه برگزار می‌شوند! آیا صرفاً از سر وظیفه و اجبار و بودجه‌ای که به آن تعلق گرفته، بوده؟ آیا صرفاً ابزاری تبلیغاتی برای نهادهای مختلف اند؟ آیا اثرگذار بودن یا نبودن این جوایز مورد اهمیت و کنکاش قرار می‌گیرد؟ تا پاسخ درستی برای این سؤالات پیدا نکنیم، خروجی هر دوره بر همین منوال روی ورطه تکرار است.
موج انتقادات به جشنواره‌ها دائمی نیست
او در خصوص انتقادات مطرح‌شده درباره این جوایز بیان کرد: هر سال با شروع برگزاری هر جشنواره ادبی، موج انتقادات و گلایه‌ها و هجمه‌های اهالی ادب و رسانه نسبت به نحوه برگزاری و شیوه داوری‌ها و انتخاب برگزیده‌ها راه می‌افتد که البته انتقادات بحق و سازنده‌ای هم مطرح می‌شود که کاملاً کارشناسی‌شده و دلسوزانه است. اما با خاموش شدن چراغ جشنواره‌ها، این انتقادات هم فروکش می‌کند و می‌رود تا دور بعد. در سال‌های اخیر زیاد می‌شنویم که سازکار جوایز ادبی باید تغییر کند یا رسالت متولیان جشنواره‌ها باید بازنگری شود.
این نویسنده ادامه داد: با توجه به اینکه هر جایزه ادبی اعتبارش را از انتخاب‌هایش می‌گیرد و برگزیدگان مهم‌ترین عامل اعتبار جایزه ادبی هستند و این نوع انتخاب‌هاست که آن جایزه و داوری‌ها را قضاوت می‌کند و رسالت و اهداف جایزه و متولیان و دست‌اندرکاران آن را مشخص می‌کند و طبیعتاً نمی‌توان انتظار داشت سطح انتخاب‌های خود را با ذائقه عموم مخاطب همتراز کند، باید دید این تغییر در روند برگزاری جوایز ادبی و بازنگری در اهداف متولیان جایزه به چه معناست؟ آیا باید در نوع انتخاب‌ها و ملاک‌های آثار برگزیده تجدید نظر کرد؟ آیا جایزه‌ها زیادی نخبگانی و روشنفکرانه شده‌اند؟ آیا جشنواره‌ها زیادی به فرم و ساختار بها می‌دهند و از محتوا غافلند؟ آیا ایراد در داوری‌ها و سطح سلایق متولیان جشنوار‌ه‌هاست؟ یا این سلیقه ادبی جامعه است که نازل شده است؟ همان طور که در فیلم و موسیقی و شعر و ترانه و... هم نمی‌توان آثار مورد پسند و اقبال جامعه را با دو سه دهه قبل مقایسه کرد و سطح سلایق دچار شیب نزولی شده است. یا اصولاً نمی‌توان و نباید از جوایز ادبی این توقع را داشت که با بدنه اجتماع ارتباط  بگیرد و سطح سلیقه و ذائقه مخاطب عام را بالا بیاورد؟ پاسخ به این پرسش‌های مهم، در بازنگری اهداف و شیوه برگزاری جوایز ادبی در ایران بسیار تعیین‌کننده است.
راه موفقیت در سیاستگذاری فرهنگی، خصوصی‌سازی است
در ادامه مهدی کاموس، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی بیان کرد: درباره تأثیر جوایز در نقد ادبی اگر بخواهیم صحبت کنیم، باید سه حوزه را روشن کنیم. اینکه تصویر جایزه در ذهن ما چیست و ریشه در کجا دارد و چرا جوایز تأثیرگذار نیستند. جوایز در دنیا دو الگوی اصلی دارند؛ سیاستگذاری‌های فرهنگی و بر این اساس برنامه‌ریزی و اقدام می‌کنند و اثر و پیامدها مشخص می‌شود. قبل از اقدام، هدایت و نظارت را داریم که هدایت حلقه‌ای مفقوده است که باید به نقطه مطلوب برسد.
کاموس افزود: در حوزه ارزیابی ادبیات و کتاب، جشنواره‌ها و جوایز ارزیابی سیاستگذاری فرهنگی است که این کتاب در ساختار جامعه بیاید یا نیاید. نکته دوم نقد ادبی است. جوایز یا از دل سیاستگذاری‌ها بیرون می‌آید یا از جنبش‌ها و جریان‌های ادبی.
این پژوهشگر حوزه ادبیات توضیح داد: پنج انگاره اصلی از جایزه داریم؛ اصلی‌ترین و مهم‌ترین آن سیاست است. مورد بعدی اقتصاد است که تلاش می‌کند کتاب را پرفروش کند. نکته سوم سرمایه اجتماعی و منزلت است. نکته چهارم بحث جنبش‌های ادبی است که می‌خواهند ذائقه‌ای بسازند یا تغییر دهند که مرکز جنبش‌های ادبی مطبوعات و مجلات نقد ادبی است. آخرین و مهم‌ترین  آنها انگاره فرهنگی است. کتابی که جایزه می‌گیرد، باید در جامعه معنا پیدا کند و پیامی را دهد و فضایی را در جامعه ایجاد کند.
کاموس با بیان اینکه راه موفقیت در سیاستگذاری فرهنگی خصوصی‌سازی است، ادامه داد: در حوزه سیاستگذاری مشکل ما خصوصی‌سازی ناقص است. برای اینکه حداقل در سه دهه گذشته مدیران و مسئولان کم‌سواد بودند و دانش این کار را نداشتند. ما در عرصه سیاستگذاری فرهنگی روزمرگی می‌کنیم. کسی به کیفیت جایزه و آثار انتخاب‌شده و کارشناس‌ها توجه نمی‌کند و در بحث مدیریتی ما به علت کم‌سوادی مدیران در همه سطوح و به دلیل اینکه دولتمردان، ناشران، دانشگاهیان و همه ما در یک فقر فرهنگی هستیم دچار روزمرگی شدیم و چاره آن خصوصی‌سازی است که اگر خصوصی‌سازی دقیق صورت بگیرد، ما در سیاستگذاری فرهنگی موفق می‌شویم.
مهدی کاموس در حوزه جنبش‌ها و نقد ادبی که به عهده شبکه‌های اجتماعی و مطبوعات و منتقدان است نیز بیان کرد: ما با فقر نظریه ادبی و فرهنگی روبه‌رو هستیم و نگاه ما به حوزه فرهنگ تزئینی و تبلیغی و در نهایت اقتصادی است و نگاه فرهنگی وجود ندارد؛ در حالی که سیاست تحت تأثیر فرهنگ است و مسأله‌ای فرهنگی است و وقتی فرهنگ ضعیف است جایزه هم ضعیف است.