مدافعان زبان معیار

مهدی صالحی
دبیر انجمن ویرایش و درست‌نویسی
و مدرس

در دانش‌های زبانی، اصطلاح «زبان معیار» رایج است. زبان معیار که معمولاً با زبان نوشتار یکی است، همان زبان درس‌خواندگان است و در کنار لهجه‌ها و گویش‌ها، ابزار برقراری ارتباط در هر محدوده سیاسی و کشور است. در واقع زبان معیار الگوی زبانی پذیرفته‌ شده‌ای است که در نوشته‌های رسمی و علمی و در رسانه‌ها به کار می‌آید و در مدارس و دانشگاه‌ها و مراکز علمی آموزش داده می‌شود. زبان معیار یا یکی از گونه‌های زبانی زنده و رایج یا دست‌کم تلفیقی از گونه‌های زبانی زنده و رایج است. در زبان معیار، عناصر زبانی متروک و منسوخ وجود ندارد. از کاربرد مفرط و نابجای عناصر زبانی بیگانه در آن پرهیز می‌شود و عناصر لهجه‌های محلی و گونه‌های عامیانه زبان هم در آن راه ندارد. به‌ سمت ادبیانه‌گویی و به‌کارگیری دیگر ویژگی‌های زبان ادبی هم نمی‌رود. در یک کلام زبانی روان و ساده و همه‌فهم است که در تاریخ ریشه دارد؛ ولی امروزی شده است و نیازهای امروز را رفع می‌کند.
مردمانی که لهجه‌ها و زبان‌های مختلف دارند، با به‌کارگیری زبان معیار با هم مرتبط و همبسته می‌شوند و با یکدیگر احساس همدلی و نزدیکی می‌کنند. همچنین افراد کشور را از ساکنان دیگر کشورها متمایز می‌کند؛ زیرا زبان اینان در دیگر کشورها یا نیست یا به این شکل و شیوه به کار نمی‌رود. وقتی که زبان معیار در کشورها معتبر می‌شود، کاربران آن هم حیثیت اجتماعی به دست می‌آورند و همگان می‌کوشند به این جایگاه دست یابند. با پذیرفته‌شدن زبان معیار در هر جامعه، شیوه‌‌های غیرمعیار زبان کمتر پذیرفته می‌شود و گاه برچسب غلط بر آنها می‌زنند.
البته که همین زبان معیار هم انواعی دارد و با اعتبارهای مختلفی دیده و طبقه‌بندی می‌شود: زبان معیار گفتار و معیار نوشتار؛ معیار علمی و رسانه‌ای و اداری و ادبی. البته درباره گونه معیار ادبی اختلاف‌نظرهایی هست و بعضی وجود چنین گونه‌ای را نمی‌پذیرند.
در همه این طبقه‌بندی‌ها، تعیین معیار یا به‌ تعبیری معیارسازی وظیفه‌ای بسیار مهم است و تدوین و آموزش و حفظ معیارها کاری است بسیار مهم‌تر. زبان معیار گاه برنامه‌ریزی‌ شده به دست می‌آید یا برآمده از سنتی تاریخی است و برنامه‌ریزی‌ نشده. در همان وضع برنامه‌ریزی‌ نشده هم گاه به برنامه‌ریزی نیاز می‌شود. درحقیقت، در فرایند معیارسازی، ضمن بهره‌گیری از امکانات زبان، مسیرهای جدیدی برای آن گشوده و زوایای تازه‌ای به آن افزوده می‌شود. زبان برای مصارف و نیازهای نوبه‌نوی دنیای رنگ‌ رنگ جدید پرورانده می‌شود و ادیبان و زبان‌شناسان و زبان‌دانان در کنار متخصصان دیگر رشته‌ها، بر توانش‌های زبانی می‌افزایند و آنها را تقویت می‌کنند. رسانه ملی، آموزش‌ و پرورش، دانشگاه‌ها و مطبوعات مهم‌ترین نهادهای معیارسازی و آموزش زبان معیار هستند. همچنین اینان باید روزبه‌روز مخاطبان و گویشوران را از نظر زبانی توانمندتر کنند. رسانه‌ها پیش و بیش از هر نهاد دیگری در زبان‌سازی و زبان‌آوری مردمان مؤثرند و اگر به این مهم توجه اساسی نکنند، حتماً زبان را بی‌فایده و بی‌ریشه می‌کنند و پس از دو سه دهه زبان را از کار می‌اندازند. ازکارافتادن زبان، استعاره‌ای بسیار مشخص است: زبان هست؛ اما به دردی نمی‌خورد و گویشوران از به‌ کاربردن عمیق و جدی آن عاجزند. این گویشوران عاجز برای رشد خود و رفع نیازهای علمی و اقتصادی و... مجبور می‌شوند با خفت، دست به‌سوی دیگر زبان‌ها دراز کنند تا شاید بتوانند فکر و زندگی خود را به سامان آورند.
زبان فارسی امروز ما که سابقه‌ای ۱۲۰۰ساله دارد، بسیار پخته و زبده به دست ما رسیده است؛ بسیاری از کژی‌هایش را زدوده‌اند و بر توانمندی‌‌هایش افزوده‌اند. به ‌همین دلیل زبان معیارش تغییرات بنیادین نکرده و ما با اندکی تلاش می‌توانیم متون نیاکان خود را بخوانیم و بفهمیم. اما همین زبان در مواجهه با دنیای جدید، نیاز به مراقبت و به‌روزرسانی دارد و روزبه‌روز باید بر امکاناتش افزود. شوربختانه بسیاری از اهالی دانشور زبان فارسی این وظیفه مهم را کاری بیهوده می‌پندارند و آن راغیرعلمی و بلکه ضدعلمی می‌دانند. عجیب است که اغلب اینان دانش‌آموخته دانشگاه‌های غربی و کشورهایی هستند که خود به معیارسازی و برنامه‌ریزی زبانی برای زبان‌های خود در جهان مشهورند. زبان انگلیسی و فرانسه و آلمانی با سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها و حفظ و حراست‌های مداوم، زبان‌های خردسال دویست‌ سیصد ساله خود را به زبان‌هایی برتر برکشیده‌اند. امروزه کسی در اهمیت این زبان‌ها شک ندارد؛ اما کمتر کسی از ریشه‌ها و روندها می‌پرسد. امروزه زبان‌های عبری، ترکی ، چینی و کره‌ای نیز به این صف پیوسته‌اند و می‌کوشند که در مسابقه زبان‌ها، برتری یابند. در این هیاهوی خاموش و پنهان فرهنگی، متولیان زبان فارسی نیز کنج عافیت و خاموشی را برگزیده‌اند و گویا غافل‌اند که باقی‌مانده عرصه زبان در حال واگذاری به دیگر زبان‌هاست.
در این بین، ویراستار، سرباز پیاده‌نظام در خط مقدم دفاع از مرزهای زبان معیار است. او ارزش و اهمیت زبان را دانسته و زبان معیار را می‌شناسد. در هرگونه از زبان معیار، قواعد عمومی را اجرا می‌کند و می‌کوشد به زبان ویژه و معیار آن گونه نیز دست یابد و آن را بیاموزد و بیاموزاند. اگر بپذیریم که در هر رشته علمی زبانی تخصصی به کار می‌رود، پس هر رشته‌ای نیز به ویراستاری نیاز دارد که به تخصص‌های زبانی خاص آن رشته دست یافته است. همین مبنا، ایجاب می‌کند که در گام نخست، کارگروه‌هایی متشکل از دانشوران زبان‌دان و ویراستار و ادیب و مترجم، معیارسازی در متون علمی را مدون کنند و ضمن تدوین شیوه‌‌نامه‌هایی، آموزش عملی این شیوه‌نامه را هم به دست گیرند. ناگفته پیداست که به‌روزرسانی این شیوه‌نامه‌ها نباید از قلم بیفتد. باید سازکارهایی تدبیر شود که کاربران هر رشته علمی، بتوانند سؤال‌های خود را مطرح کنند و شیوه‌نامه‌نویسان نیز پاسخ‌های کاربردی بدهند و در فرایندی پیشرو، بر غنای این شیوه‌نامه‌ها بیفزایند. در هر رشته، متخصصان در کنار همین کارگروه‌ها، باید در پی کشف و حتی ایجاد نیازهای زبانی و پاسخگویی به آنها باشند.
در این بین، گروهی که می‌توانند در تدوین و اجرا و تقویت این شیوه‌نامه‌ها مؤثر باشند، ویراستاران کارآزموده عملگرا و تخصصی هستند. اگر این مسیر و جایگاه پذیرفته شود و ارج ببیند و وظیفه‌ای علمی و همگانی شناخته شود، دیگر در برابر تغییرات جدید زندگی و هجوم فرهنگی زبان‌های دیگر، زبان فارسی کمتر آسیب می‌بیند و با رشد مداوم و همه‌جانبه‌اش مهم‌ترین محور فرهنگ و اندیشه و زندگی باقی می‌ماند؛ البته که نباید معیارسازی را فقط در عرصه کتاب و مطبوعات و رسانه‌ها و حکمرانی دید. باید مشاور زبان و ویراستار در همه عرصه‌ها حضور داشته باشد و هرجا زبان به کار می‌رود، او نیز مرزبانی کند.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و هشتاد و هفت
 - شماره هشت هزار و صد و هشتاد و هفت - ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲