تقلیدهای ناشیانه و دردسرساز در ویراستاری
مهدی صالحی
دبیر انجمن ویرایش و درستنویسی و مدرس
مهمترین اصل در ویرایش متون آن است که ویراستار یا ویراستاران بهصورت یکدست عمل کنند و راه و روشی یکسان در پیش گیرند و این اصل باید بر جزءجزء هر کتاب و حتی بر همه آثار یک ناشر و بر همه متنها در یک زبان حاکم باشد. برای دستیابی به این هدف، داشتن شیوهنامه واجب است. شیوهنامه در اصل الگویی است که برای اهداف خاص یا متون ویژه تدوین میشود. شیوهنامه به همه سؤالهای احتمالی پاسخ میدهد و البته با پیشبینی مسیرهای طرح سؤال در نهادهای شیوهنامهنویس، راه برای بهروزرسانی باز است. این الگوی ثابت، مخاطب را از سردرگمیهای بسیاری نجات میدهد و فهم و درک را سرعت میبخشد. همچون آییننامه راهنمایی و رانندگی مبنای عمل میشود و درست و خطا را پیش چشم میآورد. همچنین نیازهای جدید را پیشبینی میکند و برای حل آنها به راهی میاندیشد.
اگر شیوهنامهای مبنای عمل قرار گیرد، بسیاری از دغدغهها رفع میشود و نویسنده، مترجم، ناشر، ویراستار و خواننده پیشپیش پاسخ بسیاری از سؤالها را میدانند. دیگر بهسادگی دعوایی بین این چهار گروه رخ نمیدهد و اگر هم اختلافی بیفتد، مبنایی برای حل آنها در دست است. همچنین مرجع تعیین تکلیف اختلافها و پرسشهای جدید، همان مرکز یا شخص نویسنده شیوهنامه است. وجود شیوهنامه در مراکز علمی و پژوهشی از نان شب واجبتر است. در مجامع علمی دنیا برای تولید و انتشار متون شیوهنامههای مشخصی دارند که هر سال هم روزآمد و مسائل جدید هم در آن ذکر میشود. شیوهنامه تمام جزئیات متن را مشخص و برای آنها الگویی معرفی میکند. شیوههای کاربرد عناصر دستوری زبان، خطاهای احتمالی در نگارش، چیستی و شیوه نگارش جمله و بند (پاراگراف)، شیوه بکارگیری جدول، نقشه، نمودار و جایگاه آنها در متن و روش شمارهگذاری آنها، شیوه استفاده از پانوشت و پینوشت، طریق لایهبندی متن، شیوه املا و رسمالخط واژگان، نحوه نوشتن اعداد، چیستی ارجاع و کتابنامه و انواع آن و روش تنظیم هر یک، فقط بعضی از موضوعاتی است که شیوهنامهها بدان اشاره میکنند. شیوهنامههایی همچون ایپیای (APA) و شیکاگو و ونکوور از این دستهاند. حتی واژهپردازهای مشهوری مانند ورد(Word) هم براساس همین شیوهنامهها برنامهریزی و تنظیم میشوند تا به پژوهشگران و نویسندگان خدمت کنند و کار آنان سهلتر شود.
در دانشگاهها و در دنیای نشر اغلب کشورها یا در رشتههای خاص، یکی از شیوهنامهها مبنای عمل قرار میگیرد و همگان این چهارچوبها را رعایت میکنند. وظیفه نویسنده و ویراستار هم آن است که زیروبم شیوهنامه را بشناسند و رعایت کنند. بنابراین در بسیاری از امور، جای چونوچرا نمیماند و همگان به پیروی از دستور شیوهنامه موظفاند. حتی درگیریهای بیهوده میان افراد فعال حوزه نشر یا درنمیگیرد یا بهسادگی رفع و رجوع میشود، چون هر یک از عوامل نشر وظیفه و راه خود را از پیش میداند و راهنامهای در دست دارد. یکی از وظایف ویراستار، عمل بر طبق شیوهنامه و تطبیق متن با اصول و معیارهای آن است.
در ایران نیز یکی از موضوعات مهم در عرصه نشر، بویژه نشر علمی، موضوع شیوهنامه است. شوربختانه شیوهنامه منسجم و همهجانبهای وجود ندارد که دستکم ناشران دانشگاهی از آن تبعیت کنند. اغلب ناشران شیوهنامههای خود را دارند و بعضی دیگر میکوشند از شیوهنامههای غربی تبعیت کنند. اغلب این پیرویها هم تقلیدهایی ناشیانه است که راهگشا نیست و گاه دردسر میآفریند. نهادهای متولی هم دغدغهای برای حل این معضل ندارند. در این بین فرهنگستان زبان و ادب فارسی از سالها پیش باید ابعاد این نیاز را شناسایی میکرد و برای رفع آن پژوهشهایی را سروسامان میداد و شیوهنامهها و دستنامههایی را منتشر میساخت.
تنها شیوهنامهای که فرهنگستان منتشر کرده کتابچه «دستور خط فارسی» است که البته در تاریخ خط و زبان فارسی، قلهای بس رفیع است و برآمده از کوشش جمعی ۸۰نفره از استادان بنام حوزه خط و زبان، ادبیات، زبانشناسی و ترجمه. این شیوهنامه با تمام کمبودها و خطاهایش، همچنین با همه نقدهایی که به آن وارد شده بود و با وجود بازنگریها هنوز هم مبنای اولیهای برای نگارش به خط فارسی بوده و هست، ولی چه سود که بهرغم ابلاغ این شیوهنامه توسط رئیسجمهور وقت، حتی نهادهای حاکمیتی نیز به وظیفه خود در اجرای آن یا عمل نکرده و ترک فعل کردند یا اصلاً از وجود چنین وظیفهای آگاه نبودند. فرهنگستان هم وظیفه خود را صرفاً تصویب این شیوهنامه میدانست نه تبلیغ و ترویج آن و نه مطالبه اجرای آن. حتی شفافسازی و بهروزرسانی آن نیز به درستی رخ نداد و در خود فرهنگستان و بین کارمندان، بر سر اجرای اجزای آن اختلاف نظرهایی بروز کرد. مهمترین تخلفکنندگان از این شیوهنامه، صداوسیما و آموزشوپرورش بودند. اینان به هر شیوهای که سلیقه مدیران یا متخصصانشان اقتضا میکرد، عمل میکردند. در این بین آشفتگی در شیوههای آموزش و درهمریختگی خط در کتابهای درسی مدارس و دانشگاهها و وبگاههای دولتی و متون اداری هزاران دردسر آفرید. ای کاش زمانی مراکز نظارتی پژوهشهایی را ترتیب میدادند تا عرض و طول این بیاعتنایی به شیوهنامه خط فارسی را دریابند و عمق ضرر و زیان مالی، فرهنگی و اقتصادی آن را نشان دهند.
هنوز بسیاری از اهالی نشر در پاسخ ویراستار یا نویسندهای که میپرسد براساس کدام شیوهنامه ویرایش میکنید، چنین پاسخ میدهند: براساس شیوهنامه فرهنگستان. اینان نمیدانند که فرهنگستان زبان و ادب فارسی تاکنون شیوهنامهای منتشر نکرده است، بهجز دستور خط فارسی. حتی معلوم نیست که فرهنگستان خود برای نوشتن فرهنگنامهها و دانشنامههایش یا برای انتشار مجلات و وبگاه خود از شیوهنامه مشخصی پیروی میکند یا نه. شاید با اندکی بررسی، بتوان عدم یکدستی را در وبگاه، مجلات و کتابهای منتشرشده در فرهنگستان یافت.
بهراستی نیازی چنین پیشپاافتاده و کاربردی کی و توسط چه کسانی قرار است پاسخ یابد؟ تا کی استادان مختلف برای رفع نیازهای خود و شاگردانشان، باید شیوهنامه منتشر کنند و از سر ناچاری، چنددستگیهای نگارشی را دامن بزنند؟ عجیب است که هیچ نهاد و جایگاهی این خواسته بجا را مطالبه نمیکند و نهادهای متولی نیز نهتنها خود را موظف نمیبینند که شیوهنامهای کاربردی به دست دهند، حتی خود را پاسخگو هم نمیدانند. در این آشفتگی هرکس که متنی تولید میکند، به شیوهای متفاوت و گاه مندرآوردی عمل میکند. همین بیقاعدگی، کار جستوجو و بازیابی را سخت و گاه غیرممکن میکند؛ میدانیم که در دنیای امروز بازیابی و جستوجوی دانش، گاه از تولید و انتشار آن مهمتر است و ابزارهای جستوجو روزبهروز قویتر و پیشرفتهتر عمل میکنند.