برادر آتش‌افروز از ایران فرار کرد

آتش پدرم را از من گرفت!

مرد جوان که در جریان درگیری با برادرش او را زنده زنده سوزانده بود بعد از اینکه در دادگاه محکوم شد از کشور فرار کرد.
به گزارش «ایران»، آتش‌افروزی عمدی جنایت‌آمیز در خیابان سهروردی که مرد جوانی به نام مصطفی کلاته در آن زنده زنده سوخت و کشته شد، تراژدی دردناکی از برادرکشی بود که چشمان کودکی را برای دیدن پدر به در خانه دوخت.
در این حادثه مصطفی در آتش خشم برادر خود سوخت و بعد از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داد. به این ترتیب رسیدگی به پرونده قتل در دستور کار جنایی قرار گرفت.
دعوای مرگبار این دو برادر 14 فروردین سال 1400 در یک مغازه میوه‌فروشی دو نبش رخ داد و عده‌ای که شاهد این درگیری مرگبار بودند، تحت تحقیق قرار گرفتند.
یکی از شاهدان که کارگر ساختمان نیمه‌کاره مقابل میوه‌فروشی بود در شرح ماجرا به مأموران گفت:« آن روز برای خرید وسایل صبحانه از ساختمان بیرون رفته بودم که متوجه درگیری دو برادر در مغازه میوه‌فروشی شدم. وقتی مشاجره بین آنها بالا گرفت دیدم که برادر کوچکتر دبه بنزین را بلند کرد و به سمت مصطفی پاشید. چند ثانیه بعد، مصطفی که پشت دخل ایستاده بود، آتش گرفت و زنده زنده سوخت.
تحقیقات در حالی ادامه داشت که دوربین مداربسته محل جنایت از کار افتاده و تصاویر لحظه درگیری در دست نبود. در همین حال شاهد دیگری که یک زن جوان بود در اظهارات خود گفت:« روز حادثه بعد از درگیری آتشین مقابل مغازه رسیده بودم که دیدم برادر مصطفی به همراه شاگرد مغازه‌شان دوربین‌ها را تخریب کردند و اموالی را از مغازه خارج ‌کردند.مثلاً ترازوی مغازه را دیدم که دست‌شان بود و بیرون بردند.
اما کارگر مغازه ادعای این زن را انکار کرد و گفت:«20 سالی می‌شود که کارگر این مغازه هستم. روز حادثه وقتی به مغازه رسیدم که آقا مصطفی و برادرش با هم دعوای‌شان شده بود.خودرو نیسان آبی برادر آقا مصطفی جلوی مغازه پارک بود. پشت آن رفتم تا به پدرشان زنگ بزنم و ماجرا را بگویم اما ناگهان متوجه شدم که از مغازه آتش بیرون زد و آقا مصطفی هم در حال سوختن به اطراف می‌دوید در حالی که آتش در مغازه زبانه می‌کشید، من نمی‌توانستم وارد مغازه شده و اقدام به تخریب دوربین کنم.
فرد دیگری که تحت تحقیقات قرار گرفت همسر مصطفی بود. او گفت:«زمانی که در بیمارستان بالای سر شوهرم رسیدم او به سختی حرف می‌زد. ابتدا به من گفته شد که شوهرم خودسوزی کرده است اما مصطفی در حالی که به سختی سخن می‌گفت به من گفت که برادرم با نامردی به من بنزین پاشید.
بازداشت برادر آتش‌افروز
با این تجسس‌های پلیسی و قضایی؛ برادر مصطفی به اتهام قتل عمدی بازداشت شد اما اتهام خود را قبول نکرد. با این حال پرونده با استناد به ادله و مستندات با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد.
دفاعیات در دادگاه
 روز محاکمه متهم در دفاع از خود گفت:« مغازه میوه‌فروشی را از پدرم اجاره کرده بودم و مدتی بود آنجا کار می‌کردم. برادرم هم یک رستوران داشت اما با شیوع کرونا رستوران تعطیل شده بود. همین باعث شد که او تصمیم بگیرد در کنار من در میوه‌فروشی کار کند اما من به او می‌گفتم که این مغازه را اجاره کرده‌ام. روز حادثه وقتی به مغازه رسیدم دیدم که برادرم پشت دخل مغازه است. با هم بگومگو کردیم. من به او گفتم مگر از روی نعش من رد شوی که اجازه دهم اینجا کار کنی. ناگهان دیدم مقداری بنزین روی خودش پاشید که همان باعث شد آتش بگیرد.
رهایی از قصاص
در حالی که دادگاه با بررسی ادله و شواهد، متهم را گناهکار شناخت و دفاعیات او را نپذیرفت، پدر و مادر مقتول به‌عنوان اولیای دم پرونده از قصاص متهم یعنی فرزند دیگرشان گذشت کردند.همچنین پدر مقتول به‌عنوان قیم نوه‌اش، از جانب او نیز قاتل پدرش را بخشید.
فرار از ایران با محکومیت زندان
متهم که به قید وثیقه آزاد بود، به تحمل 6 سال حبس محکوم شد اما قبل از اینکه حکم به مرحله اجرا رسیده و او راهی زندان شود، متهم برای فرار از مجازات به ترکیه رفت.
گفت‌و‌گو با همسر قربانی جنایت
برادرکشی در خیابان سهروردی بی‌شک تأثیر بدی روی سرنوشت شما و کودک‌تان داشت، در مورد آخرین وضعیت پرونده بگویید.
متهم پرونده با بخشش از سوی پدر و مادرش از قصاص رهایی یافت. بعد هم به 6 سال حبس محکوم شد اما به کشور ترکیه فرار کرد.
از کجا می‌دانید که او به ترکیه رفته است؟
برخی نزدیکان من دیده بودند که او در اینستاگرام عکس گذاشته و در استانبول بوده است.
در مورد اختلاف همسرتان با برادرش چیزی می‌دانستید؟
همسرم مالک سه دانگ مغازه‌ای بود که جنایت در آن رخ داد.برادرشوهرم می‌گفت که مغازه را اجاره کرده است اما همسرم می‌گفت بدون رضایت مالک این اجاره‌نامه فاقد اعتبار است و می‌خواست از حق و حقوق خودش در آن مغازه استفاده کند که کار به این فاجعه کشید.
زندگی شما بعد از فوت همسرتان چه تغییری کرد؟
مسلماً زندگی بسیار سختی است و سخت تر هم خواهد شد. گذشته از اینکه از لحاظ مالی به شدت در مضیقه قرار گرفته‌ایم، آسیب روحی‌ای که من و فرزندم خوردیم جبران‌ناپذیر است. همسرم مقداری قسط و بدهکاری داشت که باید از پس پرداخت آن برمی آمدم. از طرفی در زندگی باید برای پسرم هم پدر باشم و هم مادر. پسرم موقع وقوع حادثه تنها 4 سال داشت. او امسال به مدرسه می‌رود و همیشه در مورد پدرش از من سؤال می‌پرسد. بچه‌های این دوره و زمانه خیلی آگاه هستند. چند روز پیش من در حال غذا پختن بودن که پسرم کنار ایستاد و به شعله گاز خیره شد. بعد گفت مامان آتش خیلی خطرناک است. پدرم را از من گرفت!

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و هشتاد و سه
 - شماره هشت هزار و صد و هشتاد و سه - ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲