سفر دنبالهدار به میراث مشترک ایران بزرگ
خیلی دور خیلی نزدیک؛ ازبکستان
رضا دبیرینژاد
موزهدار
سرزمینی چون ایران که از یکسو دارای سابقه بلندمدت تاریخی است و از سوی دیگر در چهارراه رفتوآمد فرهنگی و حوادث بسیار بوده، دارای تجربهها و روزگاران مشترک با همسایگان یا حتی دورتر است. یعنی آنها که دیرزمانی در گسترهای مشترک میزیستهاند، اگرچه امروز مرزها سبب جدایی شده اما میراثهای مشترک، عامل پیوندشان به ایران است.
برای همین سفر به دیگرسو یعنی سفر به سرزمینهای مشترک گذشته. نمیتوان گفت با عبور از مرز جغرافیایی و سیاسی امروز، از مرز فرهنگی هم گذر شده است و با دیاری ناآشنا روبهرو شدهای. بلکه با دیاری روبهرو میشوی که دارای مشترکات بسیار است و از اینرو غریبه نمینماید. از سوی دیگر اگرچه به سرزمین میراثهای مشترک پاگذاشتهای و حتی در مقابل شهرهای تاریخی چون سمرقند و بخارا احساس تعلق پیدا میکنی، اما همین میراثهای مشترک گاهی دارای شمایلی هستند که در پیوند با آنها احساسی از دوری ایجاد میکنند.
این تمایز صرفاً در روایت و یا تجربههای گذشته و سبک زندگی نیست بلکه در زیست امروزی این میراثها هم هست. میراثهای فرهنگی امروزه به یک پدیده اجتماعی تبدیل شدهاند از اینرو در بافت اجتماعی هر دیار دارای یک نقش و زیست امروزی است که حاصل نظام اجتماعی پیرامونی یا مواجهه سیاستگذارانه بر آنهاست. از اینرو متأثر از زیست و نظام پیرامونی میراثهای فرهنگی میتوان تمایزهایی در عین شباهتها مشاهده کرد.
اینجاست که در سفر به ازبکستان با همه شباهتهای فرهنگی تاریخی نوع مواجهه و بهرهبرداری از آنها برای علاقهمندان میراثهای فرهنگی ایران جذاب است. چرا که میتوان به یک تصویر دست یافت که میراثهای مشترک دارای چه قابلیتهایی هستند.
میراثهای مشترک ایران و ازبکستان تنها محدود به آثار تاریخی برجای مانده از دورههای تیموریان، سامانیان و یا خوارزمشاهیان نیست، بلکه تجربههای نزدیکتر و یا میراثهای مشاهیر و یا میراثهای زبانی جدا شده از هم و یا تبدیل شده را نیز در بر میگیرد.
ازبکستان کشوری است که چندان سابقه استقلال بلندبالایی ندارد اما در همین مدت بطور جدی و فراگیر به سراغ میراثهایش رفته و بر گردشگری و موزهها و بازسازی آثار و حتی مفاخر سرمایهگذاری کرده است. از اینرو سفر به ازبکستان و مشاهده این سیاستگذاریها و رشد موزهها و حتی نگاه به موزه اهمیت دارد که با خود تذکراتی به همراه دارد و در هر شهر میتوان به روایتهایی دست یافت که هم از ساحت برنامهریزی و هم از ساحت ایرانشناسی قابل توجه است.
اما منظور صرفاً توجه به شناخت ایران تاریخی نیست که البته آن هم بدون درنظر گرفتن سرزمینهایی چون ازبکستان نیمهکاره و ناقص است. اما مهمتر از آن میتواند مبنایی برای شناخت ایران امروزی و بازتعریف فرهنگی ایران و حتی رویکردها در دیپلماسی فرهنگی یا برای مواجهه با میراثهای مشترک باشد. آنجا که باید از هر دو سو یعنی از نگاه ایرانی و غیرایرانی به این میراثها نگریست. سفر به ازبکستان میتواند مبنایی برای طرح این پرسشها از منظر اهل میراثها باشد.
تاشکند؛ شهری مدرن با نگاه به تاریخ گذشته
جمعه صبح با تنها پرواز ایرانی از تهران به تاشکند میرسیم. در نگاه اول تصورمان از فرودگاه تاشکند جایی شلوغتر از آنی بود که میدیدیم که بعدها با دیدن ازدحام گردشگران در شهرهای دیگر این تصور تغییر کرد و شاید همین نشان میداد که این شهر مدرن ازبکستان مقصد پیوسته و اصلی مسافران نیست.
در پرواز ایرانی هم، ما تنها گروه گردشگری بودیم. به تاشکندی میرسیم که در روایتهای اساطیری و تاریخی ایرانی از آن با نامهایی همچون چاچ و چاچکنت و شاش یاد شده است. اهل این شهر را چاچی میخواندند و کمانهای چاچی مشهور بوده است اما از آن شهر کماندار تا تاشکند امروز فاصله است و هیچ نشانی از تاریخ اسطورهای و باستانی آن دیده نمیشود.
اگرچه در سال 2002 میلادی تاشکند 2200 سالگی خود را جشن میگیرد، اما آنچه در این شهر دیده میشود یک شهر مدرن امروزی است که طی دو قرن گذشته جایگزین سمرقند و بخارا شده و از اینکه یکی از خانات خوقند باشد به درآمده است و پس از یک زلزله ویرانگر خود را از نو ساخته تا پایتخت یک کشور جدید و بزرگترین شهر در آسیانه میانه باشد.
تاشکند امروز شهری با خیابانهای پهن است که دو سوی آن را فضای سبز در برگرفته است. معماری شهری آن هنوز رنگ و بوی دوره تعلق به شوروی را دارد، اما کمکم برجهای بلند هم در آن پیدا میشوند. شهری که آرامش و قانونگرایی در آن به شکل برجستهای به چشم میخورد و این را میتوان در منظر شهری و یا رفتار مردم حتی در رانندگی مشاهده کرد. شهری که اگرچه نشانههای تاریخی خود را ندارد اما تلاش دارد آنها را در شهر مدرن امروزی متذکر شود.
اینگونه است که از نام میادین، نام ایستگاههای مترو و یا نمادسازیهای شهری میتوان حضور تاریخ را در شهر مشاهده کرد. این یادآوری تاریخی صرفاً مربوط به افتخارات نیست بلکه حتی حادثهای چون زلزله ویرانگر سال 1966 میلادی را هم به نشانهای شهری تبدیل کردهاند تا از یاد نبرند. این توجه به میراث تاریخی موضوعی است که پس از استقلال ازبکستان به مثابه یک سیاست سرلوحه برنامهریزی قرار گرفته است تا هم بتواند بر مردم خود تأثیر بگذارد و همچون سرمایه برای جذب گردشگران استفاده شود. از اینرو میتوان بازتاب آن را در ایجاد جاذبههای شهری همچون موزههای و یادمانهای متعدد و یا روایت مردم و حتی سناریویی که برای بازدید گردشگران دیده شده مشاهده کرد.
راویانی که همه چیز را به مثابه یک افتخار بیان میکنند و یا سعی میشود که تصویری خوب، منظم، پاکیزه برای گردشگران ساخته شود. تاشکند را باید از نگاه دوره جدید تاریخی ازبکستان و ساختن دوباره یک ملت مشاهده کرد. آنچنان که حتی با پذیرش بازار صنایع همچون خودروسازی در کشورشان و یا گردشگری برای رونق بازار کار تلاش شود. بازآفرینی تاریخی را باید در نگاه به مشاهیری همچون امیر تیمور گورکانی در شهر بطور برجسته دید که در قسمت بعدی به تماشای آن میرویم.
بــــرش
اهل این شهر را چاچی میخواندند و کمانهای چاچی مشهور بوده است اما از آن شهر کماندار تا تاشکند امروز فاصله است و هیچ نشانی از تاریخ اسطورهای و باستانی آن دیده نمیشود