چه بایدن برنده شود، چه ترامپ بازگردد
اروپا و خاورمیانه به امریکا اعتماد ندارند
وصال روحانی
مترجم
چه جو بایدن تضعیف شده برنده مجدد انتخابات امریکا در سال 2024 باشد و چه دونالد ترامپ به کاخ سفید بازگردد، سیاستگذاری اروپاییها نسبت به این واقعه مشخص و واحد است؛ «تحت هیچ شرایطی به امریکا اعتماد نکن.» همان طور که ساکنان خاورمیانه میدانند که سیاستهای بایدن و ترامپ برای آنها تفاوتی ایجاد نمیکند.
به گزارش سایت شبکه خبری الجزیره، ناظران سیاسی معتقدند با وجود رشد فزاینده اسلام در اذهان مردم غرب بویژه در امریکا، تغییر محسوسی در سیاستگذاری حاکمان این کشور در قبال مجامع مسلمان به وجود نیامده و آنها موضعی همچنان منفی و انفعالی در این زمینه دارند.
به گفته جان اسپوزیتو که صاحب درجه دکتری در رشته اسلامشناسی و مطالعات مذهبی و محل اصلی تدریس او دانشگاه جورج تاون در واشنگتن دی.سی است، جو بایدن و همکاران وی دائماً پُزهای انساندوستانه میگیرند و از شعارهای مذهبی سود میجویند اما در دل و باطن ادامهدهنده همان سیاستهای قبلی کاخ سفید در قبال اسلام هستند. این در حالی است که آشنایی با مفاهیم متعالی اسلام و رشد دائمی آگاهی مردم امریکا در این زمینه طی دو دهه اخیر محسوس بوده و هر روز بر شمار دانشجویانی که در رشتههای مرتبط با مذهب و بویژه اسلام ثبتنام و در این زمینه تحصیل و پژوهش میکنند، افزوده میشود. اسپوزیتو در دل بهار 2023 میگوید: «متأسفم که بگویم با وجود همه گرایشهای آشکار مردم امریکا به اسلام و ایجاد علاقه و توجه در آنها، تشکیلات بایدن طوری عمل میکند که انگار اسلام مخالف صرف آنها است و مسلمانان قصد آسیبرسانی به غربیها را دارند. این احساسات کاذب از زمان جورج دبلیو بوش آغاز شد و باراک اوباما آن را ادامه داد و دونالد ترامپ به نقطه اوج رساند. بایدن با وجود همه تظاهرهای کلامیاش و مهم جلوه دادن آرمانهای صلحآمیز بین تمامی ادیان، عملاً راه تفرقهآمیز ترامپ و روشهای خصمانه سلف خود نسبت به اسلام را استمرار بخشیده است.»
آنها فقط پُز مخالفت با تلآویو را میگیرند
بایدن البته محدودیتهایی را که ترامپ در زمان زمامداری خود درخصوص سفر اتباع کشورهای مسلمان به امریکا برقرار کرده بود، تا حد زیادی برچیده و از انتصاب چند فرد مسلمان در تشکیلات سیاسی خود ابایی نداشته اما آنجا که بحث برخوردهای بینالملل و سیاستگذاریهای مرتبط با آن پیش آمده، موضع منفی خود در قبال مسلمانان را حفظ کرده و نقطه اوج این روند در سیاستهای خاورمیانهای او مشاهده میشود. آنجا که روش برخورد او با کشورهای مسلمان این منطقه همانقدر تخریبی و همراه با پروپاگاندای منفی است که در دوران ترامپ بود و تو گویی ترامپ نرفته و هنوز سکاندار کاخ سفید است. اضافه بر این، بایدن با وجود پُز ظاهری انتقادیاش از برخی سیاستهای مذموم تلآویو، هرگز به مخالفت جدی و عملی با اقدامات رژیم صهیونیستی از جمله شهرکسازیهای غیرقانونی آنها در سرزمینهای اشغالی مبادرت نکرده و برعکس به تجهیز تسلیحاتی اسرائیل که بیش از هر زمانی لرزان و با مخالفت شدید مردم خویش مواجه است، ادامه داده است.
دوری فزاینده بین مردم و سیاسیون امریکا
اسپوزیتو میگوید توجه به اسلام و گرویدن به این آیین انسانساز در مجامع امریکا در دهههای 1960 و 1970 شدت گرفت اما هر مقامی که طی این سالها در این کشور به قدرت رسیده، کوشیده به طرق مختلف اسلام را تضعیف و پیروان آن را تخریب و آنها را دشمن صلح معرفی کند. اسپوزیتو میافزاید: «از زمان رشد فزاینده خیزشهای اسلامی و تشدید فعالیت گروههای مسلمان آزادیخواه در کشورهای خاورمیانه، مساعی کاخ سفید هم برای وارونه جلوه دادن این جنبشها آغاز شد و این در حالی است که من در تمامی این سالها هرگز چیزی بجز آرامش درونی و صلحطلبی جهانی از مسلمانان چه در خاورمیانه و چه در امریکا ندیدهام. سران کاخ سفید چشم به روی این حقیقت بستهاند که هر ساله افراد بیشتری در این کشور به اسلام روی میآورند زیرا از مناسبات ناعادلانه جاری در این کشور به تنگ آمده و غنا و حقطلبی بیشتری را در متن راهبردهای اسلامی یافتهاند. بین برخورد دموکراتها با اسلام و نحوه موضعگیری جمهوریخواهان نسبت به این مذهب هیچ تفاوت محسوسی وجود ندارد و همین جاست که ما ضرر میکنیم و هر روز شمار بیشتری از آحاد ملت از سیاسیون دوری میگزینند. بایدن در این زمینه عین ترامپ و مانند بوش پدر و پسر است و امکان ندارد با این روشها به جایی برسیم که دنیا احساس امنیت و آرامش کند.»
اروپا بدبینتر از خاورمیانه به امریکا
اما فقط این خاورمیانهایها نیستند که دیگر به امریکا چه با ریاستجمهوری بایدن و چه با رهبری ترامپ، اعتماد ندارند؛ اروپاییها نیز در چنین فضای بیاعتمادی سیر میکنند. به نوشته لوک مکگی، مفسر سیاسی - اجتماعی سیانان، شاید در سال 2020 که بایدن در انتخابات امریکا بر ترامپ پیروز شد، اروپاییها نفسی از سر رضایت کشیدند، زیرا بایدن برخلاف ترامپ جنجالی و پرخروش طبعی آرام داشت و از هیاهو دوری میگزید و اینک نیز همین رویکردها را دارد. اما همه اروپاییها اطمینان داشتند که بایدن نه توان و نه عزم جبران همه تحقیرهایی را دارد که طی چهار سال زمامداری آشوبوار خود شامل حال اروپاییها کرد و آنها را «مزاحمان بزرگ امریکا» خواند.
ترامپ با هر کس و هر چیزی اعلام جنگ داد و حتی پنیرهای صادراتی از اروپا را «آشغال» توصیف کرد و گفت هواپیماهای ساخت اروپا هر کاری میکنند بجز پریدن! او «اتحادیه اروپا» را به خاطر فراری بودن اعضایش از این ارگان به سخره گرفت و گفت پیمان نظامی آتلانتیک شمالی (ناتو) از امریکا کلی پول میگیرد اما ذرهای فایده برای زرادخانه این کشور ندارد. ترامپ بریتانیا را هم به خاطر اینکه قادر به تأمین هزینه 50 میلیارد یورویی «برگزیت» (جدایی از اتحادیه اروپا) نیست و زیر این تاوان مانده و کاسه گدایی دستش گرفته، مسخره کرد و گفت انگلیسیها به زمین و زمان بدهکارند ولی ادعای ثروتمند بودن دارند.
بایدن همین خشونت کلامی را نداشته اما در اکثر راههای انتخابیاش برای طرف شدن با سایر دولتها و بویژه اروپاییها همان سیاستی را برگزیده که ترامپ انتخاب کرده و به اجرا درآورده بود. نه تنها بایدن مثل ترامپ کوشیده ماشین اقتصادی سریعالسیر چین را متوقف کند، بلکه از اعمال فشار حداکثری روی نظامهای سیاسی کره شمالی، کوبا و برخی دولتهای چپی در امریکای لاتین هم دست برنداشته و البته دست یاری واقعی به اروپا هم نداده است.
حتی اگر چین به تایوان حمله کند
به همین خاطر است که اتحادیه اروپا به وضوح کوشیده است یک روند سیاستگذاری متفاوت با امریکا را تدوین و آن را به هر قیمتی اجرایی کند و هر راهی را که منجر به عدم تکیه صرف بر روشهای امریکایی شود، بپیماید. امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه یک سخنگوی صریح در این زمینه بوده است. او اخیراً تأکید کرده که اروپا مستقلتر و پرتوانتر از آن است که دنبالهروی صرف امریکا در زمینه برخورد با سیاستهای اقتصادی چین باشد و افزوده است: «اینکه فقط در راستای نگرش امریکا به بازار چین حرکت و اقدامات تخریبی کاخ سفید در قبال تجارت و صنعت چین را کامل کنیم، کوچکترین بهرهای برای ما ندارد. از من پرسیدهاند که اگر چین به تایوان حمله کند و آن را ضمیمه خاک خود کند، باز همین سیاستگذاری را تعیین خواهم کرد یا نه و پاسخ من آری است.»
اگرچه میتوان بین خطمشیهای انتخابی 27 کشور عضو اتحادیه اروپا در قبال بازارهای قبضه شده توسط چین تفاوتهایی را مشاهده کرد اما شکی نیست که همه آنها با لزوم مستقل عمل کردن در صحنههای بینالملل چه اقتصادی و چه سیاسی موافقند و دنبالهروی صرف از یک امریکای متمرکز بر منافع خویش را اشتباهی بزرگ میانگارند. از طرف دیگر هستند کشورهایی در قاره اروپا که اگرچه معتقدند چینیها به طرز خطرناکی قدرت گرفتهاند اما میگویند برقراری ارتباطهای سودمند اقتصادی با آنها و داد و ستدهای حسابشده بیش از آنکه برای آنها ضرر داشته باشد، سودمند است.
تصمیمسازان غیرقابل اعتماد
یک سیاستمدار ارشد امریکایی متذکر شده است که هرچه در اروپا و آسیا روی بدهد، نباید اروپاییها را به این باور برساند که کاهش چشمگیر روابط با کاخ سفید به نفع آنها تمام میشود، زیرا اگر بحران عظیمتری در اروپای غربی روی بدهد، روسیه قطعاً به کمک این منطقه نخواهد شتافت اما امریکا به قصد حفظ ظاهری متحدانش هم شده از رسیدگی به احوالات آنها غافل نخواهد ماند.
وی اضافه کرده است: «من هم قبول دارم که تصمیمسازان در امریکا غیرقابل اعتمادند اما داشتن آنها بهتر از نداشتنشان در این ایام سخت سیاسی و اقتصادی است.»
با این حال باور عمومی در اروپا و بویژه کشورهای غرب این قاره و حتی آلمان، فرانسه، ایتالیا و بریتانیا این است که امریکا دستکم در 10 سال اخیر حفظ و رعایت مصالح اروپاییها را فقط اولویت آخر خود تلقی کرده و الان نیز چنان سرگرم گردگیری تجاری با چین و تجهیز تسلیحاتی اوکراین است که پشیزی برای اروپاییها ارزش واقعی قائل نیست و سؤال اروپاییها این است؛ «با این شریک ناصادق چه باید کرد؟ آیا راهی جز دوری جستن از آنها وجود دارد؟»