فرصتها و تهدیدهای «چت GPT» برای بشر امروز
شوخی با واقعیت
نوآم چامسکی: فناوری GPT اگرچه «توانایی زبانی» دارد اما به «آگاهی» مجهز نیست
وارد مرحله جدیدی از «جنگ شناختی» شدهایم کتاب «آینده جنگ و هوشمصنوعی» هشت دوره جنگهای فکری را راجعبه هوشمصنوعی مطرح میکند اما با پیدایش GPT، این روزها مرحله جدیدی از «جنگهای شناختی» را تجربه میکنیم. هر چند این فناوری افقهای نوینی برای انسان گشوده است ولی در کنار این امکانات، تهدیدهای فلسفی جدیدی را هم رقم زده است.
دکتر علیرضا قائمینیا
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
چت GPT، یک فناوری شگفتآور است که به مثابه یک توانایی جدید در هوشمصنوعی، این روزها توجه بسیاری از محققان، فیلسوفان و زبانشناسان را به خود جلب کرده است. کتاب «آینده جنگ و هوشمصنوعی» هشت دوره جنگهای فکری را راجعبه هوشمصنوعی مطرح میکند اما با پیدایش GPT، این روزها مرحله جدیدی از «جنگهای شناختی» را تجربه میکنیم. هر چند این فناوری افقهای نوینی برای انسان گشوده است ولی در کنار این امکانات، تهدیدهای فلسفی جدیدی را هم رقم زده است.
فهم «زبان» از دریچه هوشمصنوعی
GPT در واقع در ادامه فناوریهای قبلی همچون NLP (Natural language processing) در هوشمصنوعی قرار میگیرد. از رهگذر این فناوری میتوانیم به این پرسش بپردازیم که چگونه هوشمصنوعی «زبان» را فهم میکند؟ تقریباً اغلب ترکیبات زبانی اعم از شبیهسازی پیشرفته، یادگیری عمیق که بر اساس مدلهای عصبی و... محقق میشود، در این فناوری ممکن شده است.
واقعیت این است که چت GPT ماحصل نسل اول و دوم علومشناختی است. در علومشناختی که با ذهن و فرایندهای ذهنی سر و کار دارد، ما با دو نسل و دو پارادایم مواجه هستیم؛ یکی پارادایم محاسباتی که اصطلاحاً «نظریه محاسباتی ذهن» گفته میشود و ملکه این نسل «هوشمصنوعی» است. بر اساس این پارادایم، تفکر چیزی جز تکثیر نمادها نیست. نسل دوم مربوط به پارادایم علومشناختی است که از مدلهای عصبشناختی بهره میگیرد که برآمده از نحوه کارکرد واقعی مغز است. در فناوری GPT این دو پارادایم ترکیب و به بهترین نحو بکار گرفته شدهاند.
در هوشمصنوعی دو اتفاق معرفتشناختی رخ داده است؛ از آنجا که هوشمصنوعی با دادهها و اطلاعات سر و کار دارد و از آنها تغذیه میکند، یک اتفاق معرفتی در آن «معناشناسی» است؛ بدین معنا که عملاً کارکرد چت GPT دادهکاوی و دستهبندی دادهها است که این امر همچون «مقام گردآوری در علم» است. اتفاق معرفتشناختی دیگری که در هوشمصنوعی صورت میگیرد، شبیهسازی و مدلسازی است که این هم مشابه «مقام داوری در علم» است.
هوش مصنوعی به «آگاهی انسان» منجر نمیشود
اگر مروری بر روند شکلگیری و تکامل هوشمصنوعی و امکانات آن داشته باشیم درمییابیم که اولین امکان دسترسی به دادهها در سطح Data بود و بعد این امکان به شکل گستردهتری در قالب Big data یا «کلان دادهها» پدید آمد. اما اتفاق جدیدی که در چت GPT رخ داده، ظهور «سوپر دیتاها» است. بنابراین، از رهگذر این فناوری جدید، عملاً منبع اطلاعاتی هوشمصنوعی بالا رفته است؛ به یک معنا این فناوری به هوشمصنوعی عمومی نزدیک شده است؛ منظور از هوشمصنوعی عمومی، هوش مصنوعی چند منظوره است که طی آن میتواند کارهای متفاوتی انجام دهد و بحث بر سر این است که این فناوری آیا به آن آگاهی انسانی و بشری هم دست پیدا میکند یا خیر؟ برخی از افراد، این دو، یعنی هوشمصنوعی عمومی و آگاهی بشری را یکی در نظر میگیرند و بر این باورند که هوشمصنوعی عمومی قطعاً آگاهی هم خواهد داشت اما واقعیت این است که از نظر منطقی این دو از هم متفاوتند.
چت GPT و تقویت «تواناییهای زبانی»
اتفاق دیگری که در این فناوری افتاده است، تقویت تواناییهای زبانی است. کاربران زبان طبیعی باید یک سری تواناییهایی داشته باشند که چامسکی سه توانایی زبانی را برای انسان برمیشمارد:
1.توانایی نحوی؛ تا کاربران بتوانند ترکیبات خوشساختی را مطابق زبان خود بسازند.
2. توانایی معنایی؛ تا کاربران بتوانند جملاتی را بر اساس نظام معنایی خود بسازند.
3. توانایی کاربردی؛ تا کاربران بتوانند جملات و کلمات مختلف را در سیاقهای مختلف بکار برند.
البته برخی، توانایی چهارمی را هم به این دستهبندی میافزایند و آن «توانایی هرمنوتیکی» است. در مجموع کاربران زبان باید این چهار توانایی را داشته باشند تا قادر باشند به یک زبان طبیعی سخن بگویند یا متنی را در یک زبان طبیعی بوجود آورند که مجموعه این تواناییها، در فناوری GPT هم حضور دارد.
اما با آمدن چت GPT عملاً چند اتفاق رقم خورد؛ نخست، انتقال از «کلاندادهها» به «فرادادهها» دوم، تقویت مهارتهای زبانی و سوم هوشمصنوعی عمومی. در نتیجه این اتفاقات برخی گمان میکنند هوش مصنوعی توانسته به «آگاهی» دست پیدا کند، اما این استدلال چندان معتبر نیست زیرا اکثر کسانی که این امر را مطرح میکنند، توانایی زبانی را دلیل بر وجود چنین آگاهی در نظر میگیرند. این در حالی است که اولاً داشتن توانایی زبانی به معنای داشتن آگاهی نیست. کاری که هوش مصنوعی میکند این است که از میان اطلاعات فراوان بر اساس یک الگوریتم آماری، آنهایی را که خیلی محتمل هستند گزینش میکند که این به معنای آگاهی خاصی که درون انسان وجود دارد و فلاسفه ذهن از آن تحت عنوان «آگاهی پدیداری» حرف میزنند، نیست. فلاسفه ذهن، آگاهی را دو قسم میکنند؛ نخست آگاهی پدیداری، بدین معنا که وقتی ما چیزی را میبینیم، میشنویم یا لمس میکنیم به یک تجربهای میرسیم و به این تجربه «آگاهی پدیداری» گفته میشود. و دوم «آگاهی در دسترس» است و منظور این است که از میان اطلاعاتی در دسترس، آن اطلاعاتی را گزینش میکنیم که مورد نیاز است.
«آگاهی در دسترس» در هوشمصنوعی وجود دارد چرا که اساساً بر مبنای این نوع آگاهی شکل گرفته است. اما «آگاهی پدیداری» تنها به انسان اختصاص دارد. بسیاری از فلاسفه هوشمصنوعی بویژه آنان که رویکرد مهندسی دارند، تلاش میکنند به نوعی «آگاهی پدیداری» را هم در این فناوری اثبات کنند اما صرف وجود تواناییهای زبانی بدین معنا که هوشمصنوعی میتواند به خوبی صحبت کند و بنویسد، نمیتواند به معنای «توانایی آگاهی پدیداری» در این فناوری باشد زیرا هوشمصنوعی تنها از میان دادههای بسیار زیاد و انبوه، آنهایی را که متناسب با مورد خود است اختیار میکند که این عملکرد به هیچوجه به معنای «توانایی آگاهی پدیداری» نیست؛ بدین معنا که بتواند متنی را کاملاً خلاقانه تولید کند. بنابراین، هیچ گاه نباید این دو یعنی «توانایی زبانی» و «آگاهی» را به یک معنا گرفت و چامسکی هم بشدت با این خلط مفهومی مخالف است.
مغز انسان تکرار نشدنی است
از دیگر پرسشهای مهم در خصوص هوشمصنوعی این است که آیا هوشمصنوعی میتواند تفکر «فرضیهربایی» داشته باشد؟ بدین معنا که در شرایط مختلف متناسب با موقعیتی که در آن قرار دارد، فرضیهای را پیش بکشد؟ واقعیت این است که مغز انسان تکرارنشدنی است و نقدهایی که امثال چامسکی تحت این عنوان که «چت GPT فاقد توانایی تبیین است» دقیقاً به همین توانایی «فرضیهربایی» اشاره دارد.
بنابراین، چت GPT بهرغم همه امکاناتی که به همراه داشته و افقهای جدیدی که برای انسان امروز گشوده نتوانسته جایگزینی برای هوش انسانی باشد و در عین حال، تهدیدهای فلسفی جدیدی را هم برای انسان امروز رقم زده است که در کنار این امکاناتش باید به این تهدیدات هم پرداخت و نسبت به آنها هشیار بود.
*مکتوب حاضر، متن ویرایش و تلخیصشده «ایران» از سخنرانی دکتر قائمینیا است که با عنوان «فرصتها و چالشهای چت GPT» در سلسله نشستهای تخصصی «بررسی نقشه راه کلان حوزه هوشمصنوعی کشور» در مرکز تحقیقات کامپیوتری علوماسلامی نور ارائه شد.
بــــرش
چگونه هوشمصنوعی «زبان» را فهم میکند؟
با آمدن چت GPT بسیاری به اشتباه گمان بردند هوشمصنوعی توانسته به «آگاهی» دست پیدا کند؛ چرا که «توانایی زبانی» را دلیل بر وجود «آگاهی» در نظر میگیرند. در حالی که هوش مصنوعی تنها قادر است از میان اطلاعات فراوان بر اساس یک الگوریتم آماری، آنهایی را که خیلی محتمل هستند، گزینش کند. در واقع هوشمصنوعی میتواند به «آگاهی در دسترس» مجهز شود اما نمیتواند به «آگاهی پدیداری» برسد که خاص انسان است.