صفحات
شماره هشت هزار و صد و هفتاد و چهار - ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و صد و هفتاد و چهار - ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ - صفحه ۱۸

تاوان سنگین در خشم آنی که به قتل انجامید

جدال خونین در اتاقک نگهبانی



نگهبان جوان که در جدال با همکارش دست به قتل زده بود با حکم قضایی به قصاص محکوم شد.
به گزارش «ایران»، رسیدگی به این پرونده از شهریورماه سال ۱۴۰۰ به دنبال پیدا شدن جسد خونین یک مرد 65 ساله در اتاقک نگهبانی یک ساختان نیمه‌ساز در جنوب تهران آغاز شد.
صاحب ملک که برای سرکشی به ساختمان نیمه‌ساز رفته بود با در قفل شده روبه‌رو شد و پس از گشودن در و مشاهده جسد خونین نگهبان به نام اصغر، پلیس را با خبر کرد.
به این ترتیب مأموران بلافاصله رهسپار ساختمان نیمه‌ساز شدند و جسد اصغر با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد. شواهد نشان می‌داد وی با ضربه‌های متعدد میله آهنی به سرش از پا درآمده است.
صاحب ملک که پلیس را خبر کرده بود، گفت: از مدت‌ها قبل اصغر و پسرجوانی به نام قاسم را به‌عنوان نگهبان در ساختمان نیمه‌ساز استخدام کردم، اما حالا خبری از قاسم نیست و ناپدید شده است. گمان می‌کنم او در این ماجرا دست داشته باشد.
در حالی که فرضیه دست داشتن قاسم در این ماجرا قوت گرفته بود مأموران به ردیابی وی پرداختند و او را بازداشت کردند.
قاسم به درگیری با همکارش و قتل وی اعتراف کرد و گفت: من و اصغر ۴ ماه با هم همکار بودیم و هر دو در اتاقک نگهبانی ساختمان نیمه‌ساز کار می‌کردیم و هیچ مشکلی هم نداشتیم. آن شب من سر موضوعی از او ناراحت شدم و خواستم از اتاقک نگهبانی خارج شود، اما او به یکباره شروع به فحاشی کرد. من اعتراض کردم و از او خواستم فحاشی نکند اما اصغر با عصبانیت فحش‌های ناموسی می‌داد. من که عصبانی شده بودم از کوره در رفتم و در یک لحظه با میله‌ای که در گوشه اتاقک افتاده بود به او حمله کردم و چند ضربه به بدنش زدم. می خواستم او را رها کنم، اما گمان کردم اگر او بلند شود من را می‌کشد. به همین خاطر با بیل هم چند ضربه به سرش زدم. وقتی روی زمین افتاد در اتاقک نگهبانی را قفل کردم و از آنجا گریختم. باور کنید وقتی آنجا را ترک می‌کردم او نفس می‌کشید و زنده بود. وی ادامه داد: باور کنید قصد کشتن اصغر را نداشتم، فقط چند ضربه به او زدم اما فکر نمی‌کردم ضربه‌ها کشنده باشد.
به دنبال اعتراف‌های وی و بازسازی صحنه جرم، برای قاسم کیفرخواست صادر و پرونده‌اش به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه چه گذشت؟
متهم در حالی از خود دفاع کرد که اولیای‌دم برایش حکم قصاص خواستند.  وقتی قاسم روبه‌روی قضات ایستاد، گفت: من و اصغر چند ماه بود که با هم در اتاقک نگهبانی می‌خوابیدیم و با هم همکار بودیم. ما هیچ مشکلی با هم نداشتیم تا اینکه او آخرین‌بار با من شوخی کرد که ناراحت شدم. من به او اعتراض کردم و خواستم اتاق را ترک کند، اما او شروع به فحاشی کرد و با حرف‌هایش مرا تحریک نمود و من از کوره در رفتم و با میله به جانش افتادم.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت:باور کنید قصد کشتن اصغر را نداشتم و از ترسم او را زدم. اگر او را نزده بودم خودم در درگیری کشته می‌شدم. شرمنده فرزندان او هستم و تقاضای بخشش دارم. او همسن پدرم بود و من اشتباه بزرگی مرتکب شدم.
در پایان جلسه، قضات وارد شور شدند و با توجه به مدارک موجود در پرونده، قاسم را به قصاص محکوم کردند.

جستجو
آرشیو تاریخی