سفر به بهشت ادبیات ایران
اردیبهشت ماه میراث ادبی
رضا دبیرینژاد
موزهدار
اردیبهشت را میتوان ماه ادبیات ایرانی دانست؛ ماهی که یادبودها و زادروزهای ادیبان نامداری را در خود دارد. اردیبهشت ماه با گذر از روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و شاهنامه به یادبود خیام نیشابوری ختم میشود. انگار اردیبهشت با خود سفری به انواع ادبیات ما دارد و مدام میراث ادبی ایران را به یاد میآورد و گرامیداشت این مفاخر با گرامیداشت میراث ادبی تحقق مییابد، اینجاست که این پرسش را با خود به همراه میآورد برای پاسداشت و نگهداشت میراث ادبی زبان فارسی که حاصل قرون متمادی است چه باید کرد؟
میراثها باید امتداد یابند و برای امتدادشان باید همچنان زنده بوده و به حیاتشان ادامه دهند. میراثهای ادبی را نیز باید مثل همه میراثهای مادی حفاظت کرد، اما باید در نظر داشته باشیم که حفاظت و صیانت از آنها به معنای نگهداری در مخازن و دور از دسترس نیست. اگرچه مهمترین تجلی میراثهای ادبی در میراث مکتوب اعم از انواع نسخ خطی، اسناد، اوراق و موارد مشابه است اما به دلیل اینکه این میراثها در زندگی و زبان جاری بودهاند در انواع نمودهای فرهنگی دیگر نیز تجلی یافتهاند. آنجایی که در موسیقی، مثلها یا حتی نمودهای معماری و تزئینات ابنیه میتوان مشاهده کرد و همه اینها را در کنار همان آثار ادبی با هم میراث ادبی دانست.
بخشی از فرایند صیانت از میراثها مربوط به معرفی آنها و امکان دسترسی و بهرهبرداری از میراثهای برجای مانده است. میراثها اگر مدام عرضه و تکثیر نشوند از یاد میروند و اگر به یاد نباشند از چرخه حیات اجتماعی خارج میشوند. ایجاد نهادهایی چون «موزه» راهکاری برای عرضه و به یادآوردن میراثها بوده است.
موزهها، میراثها را گردآوری میکنند و به تناسب انواع میراثها آنها را در شکلهای مختلف نمایان میسازند. میراث ادبی هم یکی از موضوعاتی است که در شکلهای مختلفی در موزهها جای گرفتهاند. نخستین تجلی میراث ادبی به واسطه نسخههای خطی است که مشهورترین راهکار ثبت و انتقال شاهکارهای ادبی فارسی بوده و در بیشتر موزههایی که دارای مجموعههای نسخههای خطی هستند قابل مشاهده است.
دسته دوم «خانه موزهها» و «موزههای مشاهیر» است که در حوزه ادبای معاصر میتوان خانه موزهها را مشاهده کرد و در برخی آرامگاهها هم شاهد موزههای شخصیتهای ادبی هستیم و در نهایت ایجاد موزههای موضوعی در حوزه ادبیات میتواند از روشهای دیگر برای تذکر عمومی به ارزشها و ساختههای این حوزه باشد. موزههای ادبی از جمله نهادهایی است که به دلیل آشناسازی و روایتگری میتواند یکی از جاذبههای برجسته گردشگری و رویدادسازی فرهنگی در یک جامعه باشد. اما با وجود ظرفیتها و قابلیتهای موزههای ادبی و با وجود ظرفیتهای ادبی و معاصر ادبیات در ایران، موزههای ادبی کمتر رشد کردهاند و چنان که باید بهکار گرفته نشدهاند.
تعداد خانه موزههای ادبی در کشور محدود است، در زمینه موزههای شخصیتها هم اگرچه چهرههای ادبی ایران بسیارند ولی آنچنان که باید به آنها پرداخته نشده است. این در حالی است که میتوان موزههایی را برای ادبای فارسی زبان در کشورهای دیگر مشاهده کرد.
نسخههای خطی ادبی هم بیشتر در حالت شکلی در موزهها دیده شدهاند و کمتر محتوای آنها عیان شده و گویی محتوای آنها تنها برای متخصصان است، اگرچه خود آنها حاوی روایت هستند و روایت از جمله قالبهای جذاب مردمی هستند. اما ما در موزهها با روایتهای نهفته در نسخ ادبی روبهرو نمیشویم و در ایران تنها به یک تجربه در موزهداری در این زمینه میتوان اشاره کرد.
از سوی دیگر در نظر داشته باشیم که موزهها تنها در ساحت شکلی یا مرجعسازی علمی برای پویایی در حوزه ادبی کفایت نمیکنند بلکه باید در کنار آنها رویدادهای ادواری ملی و جهانی در زمینه مشاهیر، شاهکارهای ادبی به شکل تقویمی وجود داشته باشد تا بتوانند یک برنامه جذاب فرهنگی و گردشگری مخاطبپسند شوند. همچنین باید شبکه موزههای ادبی شکل گیرد تا در کنار آرامگاهها و رویدادها، محورها و مسیرهای گردشگری ادبی یا شهرهای شناخته شده در این زمینهها را در سطح ملی و جهانی شکل دهند یا با دیپلماسی موزهای رابطهای گفتوگومندانه را با موزههای همانند در پهنه زبان فارسی شکل دهند.
اردیبهشت میتواند یک فرصت برای به یادآوردن موزههای ادبی یا رویدادمحوری آنها نیز باشد تا بتوان میراثهای ادبی را به درستی به یادآورد و از آنها بهره امروزی برد.
بــــرش
موزههای ادبی از جمله نهادهایی است که به دلیل آشناسازی و روایتگری میتواند یکی از جاذبههای برجسته گردشگری و رویدادسازی فرهنگی در یک جامعه باشد