صفحات
شماره هشت هزار و صد و پنجاه و سه - ۱۴ فروردین ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و صد و پنجاه و سه - ۱۴ فروردین ۱۴۰۲ - صفحه ۵

تحولات بین‌المللی در سال 1401 چگونه بوده است؟

نظمِ در حال‌گذار ‌امریکایی

با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی، غرب به رهبری امریکا خود را فاتح این جنگ می‌دانست؛ جنگی که ساختار نظام بین‌الملل را در قالب دو‌ قطبی تعریف کرده بود و با شکست یک قطب، قطب دیگر خود را هژمون نظام بین‌الملل می‌دانست. با نظریه پایان تاریخ، غرب به رهبری امریکا از آغاز دورانی جدید سخن می‌گفت که نمود آن را در طول دو دهه تا سال 2008 می‌توان مشاهده کرد. حمله به افغانستان و عراق و سخن از خاورمیانه جدید نمای کلی از نظم تک محور تحت رهبری ایالات متحده امریکا بود. اما از آن سو، چند رویداد مهم طی این سال به وقوع پیوست که هژمونی امریکا به چالش کشیده شد. رونمایی از برنامه هسته‌ای ایران، حمله روسیه به گرجستان، اوج‌گیری قدرت چین در نظام بین‌الملل به همراه بحران اقتصادی سال 2008 و سرانجام بهار عربی، مرحله جدید از نظام بین‌الملل را نمایان کرد.
این مرحله تحت عنوان دوران‌گذار روابط بین‌الملل از آن یاد می‌شود. امتداد دوران‌گذار تا سال 2021 ادامه یافت. بحران اوکراین ثابت کرد که نظام بین‌الملل در یک وضعیت آنارشیک فاقد اقتدار مرکزی قرار دارد. در طول سال‌های 2010 تا سال 2021 یک دوره 11 ساله پشت سر گذاشته شد که بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در طول این دوره ضمن مقاوم‌سازی خود در درون، توانایی‌های خود را در داخل و خارج افزایش دادند. کشورها در طول این دوره خود را برای وضعیت جدید آماده می‌کردند که در آن سیستم نظم امریکایی را به چالش بکشانند.
روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ به دنبال احیای خود در بیرون از مرز‌های خود بوده است. در دکترین امنیت ملی روسیه در سال ۲۰۰۰ رسماً آمده است که روسیه مخالف نظام تک قطبی و هژمونی ایالات متحده امریکا است. 
در سال ۲۰۱۰ با گذشت ۱۰ سال و سرو سامان دادن به وضعیت داخلی این کشور، دکترین ۲۰۱۰ روسیه به‌صورت کاملاً ویژه‌ای به گسترش نفوذ سیستمی غرب و خطرات موضوعی همچون سلاح‌های کشتار جمعی، تروریسم جهانی و نقض قوانین بین‌المللی از خود واکنش نشان داد و طی این مدت پاسخ روسیه در جنگ اوستیا در گرجستان اتفاق افتاد و روسیه برای اولین بار بعد از فروپاشی شوروی رویکرد خود را تغییر داد و استقلال اوستیا و آبخازیا را به‌عنوان جمهوری خودمختار به رسمیت شناخت و بازی نیمه تمامی را مدیریت کرد و تمرکز خود را روی محور قطب شمال آرام آرام بیشتر کرد. روسیه در دکترین ۲۰۱۴ نظامی خود سازمان ناتو و امریکا را به‌عنوان عمده‌ترین تهدید علیه امنیت ملی خود تلقی می‌کند. که در نهایت روسیه در سال 2014 با تصرف کریمه پاسخ قاطعانه به ماجراجویی‌های غرب داد و در سال 2021 اقدام نظامی علیه اوکراین را در قالب دفاع مشروع با استناد به ماده 51 منشور سازمان ملل توجیه کرد. غرب در قالب ناتو خود را بسیج کرده است که از سقوط بیشتر شهر‌های اوکراین جلوگیری و ماشین جنگی پوتین را متوقف کند؛ امری که با گذشت یک سال به نظر می‌رسد فرازونشیب‌های مختلفی داشته است.
در سال 1401 تحولات مهمی که نظام دوران‌گذار را به وضوح نشان می‌دهد بیش از گذشته نمایان‌تر شد. بازیگران کلیدی و مهم هم‌پیمان غرب به خصوص سه کشور مهم و راهبردی هند، ترکیه و عربستان با درک و فهم تغییرات جاری در نظام بین‌الملل به توازن در روابط خود بین شرق و غرب پرداختند. هند با تحریم‌های غرب علیه روسیه همراهی نکرد و نفت را با قیمت پایین‌تر از قیمت جهانی از روسیه خریداری می‌کند، همچنین غلات و تسلیحات نظامی خود را به‌خصوص سامانه پدافندی ای 400 را از روسیه با واحد پول دو طرف تهیه کرد. 
عربستان سعودی که به عنوان یکی از دو ستون اصلی امریکا در خلیج فارس بوده و در طول دوره نیکسون و بعد از آن در قالب دکترین دو ستونی به عنوان متحد غرب و ایالات متحده به شمار می‌آمد، اکنون به دنبال ماجراجویی‌های جدید است. 
عربستان ضمن حفظ روابط پایدار خود با روسیه و گسترش روابط با چین و حذف دلار در معاملات انرژی با چین، به دنبال ایفای نقش بیشتر در نظام بین‌الملل است. هرچند عربستان با توجه به چالش‌های ژئوپلیتیکی و رقابت‌های خود با ایران به دنبال حفظ و استقرار روابط با امریکا است و هم‌اکنون در حال برگزاری رزمایش شن‌های سرخ با ایالات متحده امریکا است.
ترکیه متحد دیگر و عضو ناتو است که همواره به عنوان الگوی سکولار اسلامی توسط امریکا و غرب برای کشور‌های مسلمان معرفی می‌شد. در طول سال‌های اخیر ترکیه روابط خود را با روسیه گسترش داده و اکنون تا پایان سال 2022 حجم تجاری خود را با فدراسیون روسیه به 75 میلیارد دلار افزایش داده است. در بحران اوکراین، ترکیه با وجود عضویت در ناتو، به دنبال ایفای نقش میانجیگر بوده و با تحریم‌های غرب علیه روسیه همراهی نکرده است. در آن سوی دیگر دوران‌گذار برنامه هسته‌ای ایران است که با وجود امضای برجام و خروج ترامپ از آن، کماکان موضوع حل نشده برای امریکا و اتحادیه اروپا است. ایران غنی‌سازی 60 درصد خود را ادامه می‌دهد و در صورت عدم ادامه داشتن تحریم‌ها، امکان گریز هسته‌ای وجود دارد. مرحله گریز هسته‌ای بدترین سناریو برای غرب است؛ امری که می‌تواند تحول جدیدی در ساحت نظام بین‌الملل باشد.
برنامه هسته‌ای ایران در 20 فوریه پس از گزارش بلومبرگ مبنی بر اینکه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ذرات اورانیوم غنی شده تا 84 درصد را در تأسیسات ایران شناسایی کرده است، بار دیگر خبرساز شد. این یعنی فاصله کمتر از 90 درصد رسیدن به گریز هسته‌ای است. گزارش 28 فوریه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی وجود اورانیوم 84 درصدی غنی‌شده را تأیید کرد، اما آژانس گفت که مذاکرات با ایران بر سر این مسأله ادامه دارد و ایران اورانیوم غنی‌شده را تا این حد ذخیره نمی‌کند. بعد از دیدار گروسی از ایران ماجرای 84 درصد تا حدودی فیصله یافت. از نظر رسانه‌های غربی ایران ادعا می‌کند اگرچه این افزایش می‌تواند یک تصادف باشد، اما تهران اخیراً تهدید کرده است که غنی‌سازی 90 درصدی را برای ایجاد اهرم فشار بر ایالات متحده دنبال خواهد کرد. این ذرات می‌توانند نشان دهند که ایران در حال آزمایش غنی‌سازی با درجه نزدیک به تسلیحات بدون اطلاع آژانس و در صورت لزوم، افزایش فشار یا کوتاه کردن مسیر دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای است.
اکنون غرب بر سر دوراهی بزرگی قرار گرفته است؛1- پذیرش قدرت هسته‌ای ایران و به تبع آن پذیرش نظم جدید منطقه‌ای(چرخش به سمت ابهام هسته‌ای). 2- گفت‌و‌گو با ایران و نشستن بر میز مذاکره و حل و فصل برنامه هسته‌ای ایران از طریق دیپلماسی؛ امری که به نظر می‌رسد معقولانه‌ترین راه برای ایالات متحده در آینده خواهد بود. بحث حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران توسط رژیم جعلی اسرائیل به عنوان گزینه سوم مطرح می‌شود، اما به دلایل زیادی این گزینه تقریباً غیر قابل دسترس است؛ تجربه عراق و سوریه برای ایران تکرار نمی‌شود و ایران عراق یا سوریه نیست.
در بین کشور‌های اروپایی هم بر سر ادامه جنگ با روسیه اختلاف است. اگر انگلیس را فاکتور بگیرم، تقریباً هیچ کدام از کشورهای اروپایی آماده طولانی شدن جنگ با روسیه نیستند. تبعات جنگ در وهله اول گریبانگیر کشورهای اروپایی خواهد شد. اروپا در حال تجربه کردن فضای جنگ جهانی دوم است و نمی‌خواهد بار دیگر به سال 1945 برگردد. افزایش موج مهاجرت، روی کار آمدن جریان‌های راستگرا، تورم و افزایش قیمت‌ها، بحران انرژی رقابت‌های تسلحیاتی همه و همه در وهله اول متوجه کشورهای اروپایی است و کشور‌های اروپایی در حال رویارویی با تحولات یادشده هستند. با وجود همراهی اروپا با امریکا در قالب ناتو علیه روسیه اما به نظر می‌رسد در نهایت اروپایی‌ها بیش از امریکایی‌ها مایل به نشست و گفت‌و‌گو با پوتین هستند تا با عبور از ایده‌های نظم انگلیسی- امریکایی پساجنگ سرد به توافق جامع امنیتی با روسیه برسند.
سایر کشورهای جهان هم به نحوی در حال پذیرش این منطق هستند که نظام بین‌الملل دوران‌گذار خود را سپری می‌کند و باید این منطق را پذیرفت. 
تنش‌های کشورهای آفریقای سیاه با فرانسه و برخی از کشورهای اروپایی افزایش یافته و این کشورها به دنبال استقلال واقعی خود از فرانسه و سایر کشورهای اروپایی هستند تا جایی که در کشور مالی نظامیان فرانسوی اخراج شدند و این کشور به دنبال گسترش روابط خود با روسیه و چین و سایر قدرت‌های منطقه‌ای است. در مجموع از امریکای لاتین تا غرب آفریقا و از ساحل جنوبی دریای مدیترانه تا عمق اروپا و از روسیه تا خاورمیانه، جهان در حال فهم منطق دوران‌گذار است که در سال 1401(2022) بیش از گذشته خود را نمایان کرده است. البته باید گفت که غرب به رهبری امریکا به دنبال حفظ نظم فعلی است و تمام ابزارهای خود را برای ابقای رهبری امریکا در این نظم به کار خواهد گرفت.

جستجو
آرشیو تاریخی