پیتر کوزنیک، مدیر مؤسسه مطالعات هسته‌ای در دانشگاه امریکن

ایرانی‌ها دلایل خوبی برای نفرت از ایالات‌متحده دارند

پیتر کوزنیک، فارغ‌التحصیل دانشگاه راجرز و استاد‌تمام تاریخ و مدیر مؤسسه مطالعات هسته‌ای در دانشگاه امریکن در واشنگتن‌دی‌سی است. او از فعالان جنبش حقوق مدنی و جنبش‌های ضد جنگ ویتنام نیز بوده ‌است و سال 1995 مؤسسه مطالعات هسته‌ای دانشگاه امریکن را بنیان ‌نهاد و در همان سال که مصادف با پنجاهمین سالگرد بمباران‌های هسته‌ای بود، یک نمایشگاه بزرگ از شهرهای هیروشیما و ناگازاکی برگزار کرد. از جمله آثار او می‌توان به «ورای آزمایشگاه: دانشمندان در مقام فعالان سیاسی در امریکای دهه 1930»، «بازاندیشی پیرامون فرهنگ جنگ سرد»، «بازاندیشی پیرامون بمباران‌های هسته‌ای هیروشیما و ناگازاکی: دیدگاه‌های ژاپنی و امریکایی»، «دفاع از امر دفاع‌ناپذیر: تأملی پیرامون زندگی پل تیبتز (Paul Tibbets)، خلبان هیروشیما» و... اشاره‌ کرد. او همچنین سخنرانی‌های مکرری با عناوینی همچون «افغانستان و ایران: درس‌هایی از تاریخ و دورنمای فاجعه‌های آتی»، در سمپوزیوم «افغانستان، پاکستان، ایران، عراق و ویتنام: افشای دروغ‌های رسمی» را در کارنامه خود دارد.

 

 سیاست‌های حکومت امریکا تا زمان کارتر چه ارتباطی به رخ‌ دادن انقلاب در ایران داشت؟
مسأله به مدت‌ها قبل از کارتر برمی‌گردد. در دولت آیزنهاور بود که ایالات‌متحده به سرنگونی دولت مصدق در سال 1953 کمک کرد و شاه را در قدرت منصوب کرد. بنابراین ایالات‌متحده به‌ مدت ربع قرن پیوند تنگاتنگی با شاه داشت. شاه بشدت سرکوبگر و نامحبوب بود و دولتی که او آن را سرنگون کرد، محبوبیت خارق‌العاده‌ای داشت. به‌ زعم سفیران ایالات‌متحده، این دولت حمایت بیش از 95 درصد مردم ایران را داشت. پس او رهبر محبوبی بود که با رأی مردم انتخاب شده بود و نه فقط در ایران، بلکه در سراسر خاورمیانه نماد شده بود، از این لحاظ که رهبری ملی‌گرا بود که با امپریالیسم امریکا مبارزه می‌کرد، اما اشتباهی که کرد این بود که خواست با منافع نفتی بریتانیا در ایران همان کاری را بکند که خود بریتانیایی‌ها با بخش زیادی از اقتصادشان کرده بودند. طی سال‌های پیش از آن، بریتانیا بخش بزرگی از اقتصادش را ملی کرده بود و حالا مجلس ایران منافع نفتی بریتانیا در ایران را ملی کرده بود. همان‌طور که مستحضرید، بریتانیا ایران را استثمار می‌کرد. ایران از نفتش عایدی چندانی نداشت، حتی در قیاس با آنچه به عربستان‌سعودی پرداخت می‌شد و مصدق، رهبر نهضت ملی‌ کردن منافع نفتی بریتانیا شد. در دولت ترومن، زمزمه‌هایی از جانب سرویس اطلاعاتی بریتانیا بود مبنی‌ بر انجام کودتا، اما ترومن در نهایت عقب کشید وهمین‌ که آیزنهاور و دالِس به قدرت رسیدند، به کرمیت روزولت که رئیس ایستگاه خاورمیانه سیا بود چراغ سبز نشان دادند و او ترتیب کودتایی را داد که دولت مصدق را سرنگون کرد و شاه را به قدرت رساند. شاه هم بسیار نامحبوب بود و به‌ شیوه‌ای بسیار سرکوبگرانه با کمک ساواک، سازمان اطلاعات ایران و سرکوب بسیار شدید به ‌مدت بیش از 25 سال حکومت کرد.
کارتر هم به ‌نوبه خود مأیوس‌کننده بود. او دانش سیاست خارجی نداشت. قبل از ریاست‌جمهوری، فرماندار جورجیا بود و برژینسکی انتخابش کرده بود. برژینسکی استاد دانشگاه کلمبیا، مدیر «کمیسیون سه‌جانبه» بود. این کمیسیون را دیوید راکفِلِر تأسیس کرده بود. این آدم‌ها چشم‌انداز خاصی از جهان داشتند و می‌خواستند اطمینان حاصل کنند که ایالات‌متحده قدرت هژمونیک بین‌المللی باقی خواهد ماند.  آنها در سه قاره فعالیت می‌کردند که به‌ همین‌ دلیل نام این مؤسسه کمیسیون سه‌جانبه است. آنها در وجود کارتر یک متحد بالقوه دیدند. در اصل کسی را دیدند که می‌توانست پوپولیست (مردم‌گرا) باشد و چیز زیادی از سیاست خارجی نداند و می‌توانستند او را برای اجرای سیاست‌های خودشان شکل دهند. غرایز کارتر در ابتدا بسیار مترقی بودند، اما او برژینسکی را به‌عنوان مشاور امنیت ملی منصوب کرد. از طرف دیگر سایروس ونس، وزیر خارجه‌اش بود و کشمکشی بین برژینسکی و ونس  بر سر اینکه چه کسی قرار است سیاست‌های دولت را تعیین کند وجود داشت و طولی نکشید برژینسکی پیروز شد. برژینسکی لهستانی‌الاصل ضد کمونیست تندرویی بود که می‌گفت او نخستین لهستانی‌ است که بعد از 400 سال در منصبی قرار گرفته که می‌تواند به روس‌ها ضربه بزند و دغدغه اصلی او همین بود. فکر و ذکر او اتحاد جماهیر شوروی و همچنین دنبال استیلای ایالات‌متحده بود. از ابتدا طرزفکرش همین بود و ترتیبی داد خودش تنها کسی باشد که به رئیس‌جمهور کارتر گزارش‌های روزانه ریاست‌جمهوری‌ را می‌دهد. برژینسکی در خاطراتش می‌نویسد خیلی زود حرف‌های خودش را از دهان کارتر می‌شنید. علاوه‌ بر آن، او به طور منظم با کارتر جلسه می‌گذاشت و طوری رفتار می‌کرد که انگار او عروسک‌گردان است و کارتر عروسک خیمه‌شب‌بازی و برژینسکی است که نخ‌ها را می‌کشد.
خب برژینسکی وضعیت را در این منطقه می‌بیند و کارتر را ترغیب می‌کند تا پیوندهای بسیار مستحکمی با شاه ایجاد کند. هرچند کارتر مسأله حقوق بشر را در بوق و کرنا می‌کند که شاه دشمن حقوق بشر است و معروف‌ترین چهره سرکوب حقوق بشر است، با این‌ حال کارتر باز از شاه استقبال کرده و طی این دهه‌ها ایالات‌متحده نه تنها آموزش، بلکه میزان عظیمی از تسلیحات برای ایران در زمان شاه فراهم می‌نماید. در واقع تسلیحاتی بیش از هر کشور دیگری در آن زمان و ایالات‌متحده، ایران را به‌ مثابه بازیگری حیاتی در خاورمیانه می‌بیند. در همین زمان بود که بین 60 تا 70 درصد ذخایر شناخته‌ شده نفت جهان در خاورمیانه قرار داشت و این برای استیلا و نقش جهانی ایالات‌متحده حیاتی بود.
پس متحد اصلی ایالات‌متحده در منطقه در این زمان حتی مهم‌تر از اسرائیل، شاه بود، اما شاه در ایران بسیار نامحبوب بود. کارتر در واقع برای جشن سال نو 1978 به ایران آمد و کل ماجرا قبیح بود. مردم در خیابان‌ها اعتراض می‌کردند و آنها در شب سال نو جشن و سرور مسرفانه‌ای به راه انداخته بودند. جلوی هر کدام از میهمان‌ها پنج جام شراب کریستال قرار داشت برای تمام شراب‌ها و سایر نوشیدنی‌هایی که قرار بود بنوشند و طی این مراسم، کارتر به سلامتی شاه می‌نوشد و می‌گوید که شاه بهترین دوست و متحد امریکا است و در بین رهبران جهان نزدیک‌ترین دوست و متحد شخص کارتر است. پس به‌ وضوح، آشکار و علنی دست ایالات‌متحده در دست شاه بود؛ در زمانی‌ که جنبش اعتراضی در حال شتاب گرفتن بود.
هنری پرکت که مسئول میز ایران در وزارت خارجه بود، داستان جالبی تعریف می‌کند؛ در اواخر سال 1978 در واشنگتن جلساتی با شرکت متخصصان عالی‌رتبه ایران برپا می‌شد. تعریف می‌کرد شب قبل از یکی از این جلسات، از او خواسته شده بود سخنران مدعو کلاسی در دانشگاه امریکایی باشد و می‌گفت دانشجویان ایرانی زیادی سر کلاس بودند. او از همه آنها پرسید چه اتفاقی خواهد افتاد و همه آنها گفتند انقلاب اسلامی اتفاق می‌افتد. متخصصان امریکایی در آن زمان همگی می‌گفتند قرار نیست در ایران انقلاب اسلامی رخ دهد و در عوض قرار است نیروهای لیبرال قدرت را تصاحب کنند و دولتی لیبرال روی کار آید. روز بعد، پرکت به این جلسه مهم می‌رود و دور اتاق می‌گردد و همه می‌گویند یک دولت لیبرال روی کار می‌آید و پرکت می‌گوید خیر، انقلاب اسلامی رخ می‌دهد، چون او شب قبل به‌ تازگی این را از همه آن دانشجویان ایرانی فهمیده بود و واضح است که حق با او بود. پس ایرانی‌ها دلیل خوبی برای نفرت از ایالات‌متحده داشتند.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و بیست و هفت
 - شماره هشت هزار و صد و بیست و هفت - ۲۴ بهمن ۱۴۰۱