صفحات
شماره هشت هزار و صد و بیست و هفت - ۲۴ بهمن ۱۴۰۱
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و صد و بیست و هفت - ۲۴ بهمن ۱۴۰۱ - صفحه ۲۰

ویلیام بیمن، استاد انسان شناسی دانشگاه مینه‌سوتا:

فن بیان انقلاب اسلامی

ویلیام بیمن، استاد انسان‌شناسی دانشگاه مینه‌سوتا و فارغ‌التحصیل دکترای ایران‌شناسی از دانشگاه شیکاگو است که در حوزه «زبان‌شناسی اجتماعی» و «معناشناسی تعاملات» و «مطالعات میان‌فرهنگی» صاحب پژوهش‌هایی است. او در سال 1357 از نزدیک شاهد انقلاب ایران بود و از متخصصان سرشناس بین‌المللی در حوزه خاورمیانه و دنیای اسلام، به‌ویژه ایران است. کتاب «زبان، منزلت و قدرت در ایرانِ» حاصل پژوهش‌های او پیرامون فرهنگ ایران و انقلاب اسلامی است. نسخه انگلیسی‌ این اثر در سال 1365 و ترجمه فارسی آن را نشر نی در سال 1381 منتشر کرده ‌است و تا کنون به چاپ دهم رسیده است. و موضوع این گفت‌وگو همین کتاب او است. لازم به ذکر است که بیمن در این مصاحبه به فارسی صحبت‌ کرد.

 

 اواخر کتاب‌ «زبان، منزلت و قدرت در ایران»، آنجا که درباره «فن بیان انقلاب اسلامی» حرف زده‌اید، نوشته‌اید: «فن بیان رهبران اسلامی... درگیر همه چیزهایی بود که در زندگی ایرانی معنادار بودند» و به‌همین‌خاطر بود که بلاغت رهبران ایران خیلی مؤثر واقع شد. در این باره توضیح بیشتری بدهید.
این به مظاهری برمی‌گردد که در اجتماع ایران رواج دارد. من پای نتیجه‌ای که در آن کتاب گرفتم هنوز می‌ایستم که انقلاب اسلامی به مظاهر شیعه برمی‌گردد که در تمام اجتماع ایران رواج دارد. در دوره انقلاب،  امام خمینی (ره)  و دیگران توانستند ایران را با موفقیت به سرزمین مذهبی کربلا برگردانند. حتی مثلاً شعار داشتیم: «ای خدا ای خدا ایران شده کربلا!» شاه به‌عنوان شمر یا یزید معرفی می‌شد و خود مردم ایران مثل طرفداران امام حسین ( ع) . آنها در این مورد موفق بودند. اتفاقاً تعجبی هم ندارد چون ما روضه‌خوان‌ها و روضه‌خوانی داریم. روضه‌خوانی هنری است که به قرن هجدهم و نوزدهم برمی‌گردد و این افراد بسیار بااستعداد هستند. آنها از لحاظ استفاده زبان، هنرمند هستند و توانستند مردم را در همان چهارچوب بگذارند تا فکر کنند که انقلاب یک اتفاق مذهبی است، یعنی وظیفه معنوی دارد. انقلاب نوعی پاکسازی اجتماع بود. من آنجا بودم و مردم مرتب به من می‌گفتند که: «من در دوره قبلی، در دوره شاه، احساس می‌کردم جانم کثیف بود. ما رشوه می‌گرفتیم و تقلب می‌کردیم و زندگی ظاهری ما خیلی مهم بود. الان با انقلاب جان ما پاک شده. ما زندگی معنوی پیدا کرده‌ایم. وقتی که در انقلاب شرکت کردیم، احساس کردیم که
پاک شدیم.
همین‌طور که امام حسین  شهید شد، این کثافت هم از درون ما نیست شد.» برای تقریباً شش‌ماه خیلی جالب بود، گرچه همه انقلاب‌ها مثل انقلاب فرانسه و روسیه شباهت دارند، ولی همه در خیابان می‌رفتند و همدیگر را برادر و خواهر صدا می‌کردند. استفاده از «شما» کمتر شد و همه می‌گفتند «تو.» راننده‌های تاکسی مردم را مجانی این‌طرف و آن‌طرف می‌بُردند. در مغازه که می‌رفتی غذای مجانی می‌دادند و می‌گفتند: «سمت ما این است که انقلاب را پشتیبانی کنیم.» تا چند ماه پس از رفتن شاه و آمدن  امام خمینی، این حالت را داشتند. این احساس پاکی معنوی خیلی شدید بود. مردم فکر می‌کردند که انقلاب ارزش داشته چون معنویت پیروز شد.
می‌دانید که در خود انقلاب سه فرقه بود: یکی غیرمذهبی یا سکولار بودند، یک عده‌ای مارکسیست بودند که هنوز هم در آلبانی وجود دارند و سوم این گروه مذهبی. اینها با هم جنگیدند چون هر کدام این سه‌تا فکر می‌کردند که بالاخره سر می‌آیند و رؤسای انقلاب می‌شوند. بالاخره طرفداران  امام خمینی  ( ره ) پیروز شدند و مردم حاضر شدند پشتیبانی کنند چون آنها توانستند خودشان را در چهارچوب معنویت تشیع پیدا کنند.
 اشاره کردید که روحانیون به‌خاطر سابقه روضه‌خوانی، مزیتی در استفاده از فن‌ بیان داشتند، خصوصاً در برابر روشنفکران. آیا روشنفکران از این نقص خود، آگاه بودند؟ یا اصلاً مشکل‌شان چه بود که به قدر روحانیون اثرگذار نبودند؟
این نوع فن بیان نمی‌تواند مؤثر باشد مگر اینکه این ارزش‌ها از قبل در مردم باشد. مظاهر مرکزی تشیع در زندگی روزمره مردم رواج دارد. مثلاً خودت چیز سنگینی مثل صندلی را می‌خواهی برداری، می‌گویی: «یا ابوالفضل! یا علی!» یا نامه که می‌نویسیم یا می‌خواهیم از کسی خداحافظی کنیم می‌گوییم «قربان شما»، که این قربان همان امام حسین  است. این چیزی است که توی رگ مردم است. حتی اینهایی که فکر می‌کنند مذهبی نیستند نمی‌توانند از آن فرار کنند چون جزو فرهنگ است.
به یکی از بچه‌هایی که می‌شناختم گفتم که دارم درباره تعزیه تحقیق می‌کنم. او گفت: «من متنفر از تعزیه هستم!» گفتم  چرا؟ گفت: «بر من تأثیر می‌گذاره.» گفتم چه بدی دارد؟ گفت: «من اصلاً مذهبی نیستم. ولی اگر بروم تعزیه ببینم، فوراً گریه می‌کنم. و نمی‌خوام گریه کنم ولی نمی‌توانم خودداری کنم!» موقعی که یک مردم‌شناس چنین چیزی را می‌شنود خوشحال می‌شود! چون ثابت می‌کند این نوع حرف‌ها، این نوع فن بیان و این نوع ارتباطات چقدر مؤثر است.
همانطور که گفتم، روحانی‌ها، هر نوع روحانی مثل کشیش و موبد، هر نوع شخص مذهبی که رهبریت در مذهب داشته باشد، باید در مقابل کسانی که برای مراسم مذهبی می‌آیند خیلی بااستعداد باشد. باید بداند که ارزش‌های این مردم چه هست، برایشان چه مهم است، و چطور با زبان‌شان به این ارزش‌ها و چیزهایی که برایشان مهم است برسد.

 

جستجو
آرشیو تاریخی