نگاهی به رشد روندهای سیاسی و توجه به الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
تأثیر انقلاب اسلامی بر فرهنگ سیاسی نخبگان
محمدباقر مکرمیپور
پژوهشگر
پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران در 1979 میلادی و 1357 هجری شمسی نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران و اسلام و مذهب تشیع اثنی عشری است. همچنین از انقلاب اسلامی به عنوان بزرگترین و آخرین انقلاب قرن بیستم یاد میشود. پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 در بعد سیاسی دستاوردها و نتایج فراوانی داشت از جمله: استقرار یک نظام سیاسی اسلامی بر پایه مردمسالاری، مقابله با جهانخواران بینالملل و استکبارجهانی و شکستن هژمونی ایالات متحده امریکا، حضور فعالانه اقشار، گروههای مختلف و تشکلهای سیاسی متعدد در عرصه سیاست، حضور فعالانه بانوان در عرصه سیاست و اجتماع، مشارکت فعالانه اقشار مختلف مردم با دیدگاههای متنوع در انتخابات پس از انقلاب اسلامی، استقلال سیاسی و عدم وابستگی به هیچ یک از دو بلوک غرب و شرق و همچنین عدم وابستگی به قدرتهای نوظهور، رشد گروهها و تشکلهای سیاسی در قالب حزب، افزایش بیسابقه فعالیتهای مدنی و... را میتوان مهمترین رشد روندهای سیاسی پس از انقلاب دانست. نکته دیگر که لازم است به آن اشاره شود رشد بصیرت نخبگان پس از انقلاب اسلامی است. در مورد واژه نخبه (Elite) تعاریف متعدد و متکثری از سوی متفکران و پژوهشگران نیز ارائه شده است که بهطور اجمالی به یکی دو مورد اشاره مینماییم: از دیدگاه داریوش آشوری نخبه یا الیت سرآمدان گروهی از افرادند که در هر جامعه موقعیتی ممتاز و برجسته دارند، بویژه اقلیت حاکم و محافلی که اقلیت حاکم از آنها برمیخیزد. همچنین در تجزیه و تحلیل نخبگان سیاسی همان صاحبان قدرت در یک جامعه سیاسی هستند، این قدرتمندان شامل رهبری و آن ترکیببندیهای اجتماعی میباشند که طی یک دوره مشخص رهبران نوعاً از دل آنها برمیخیزند و در برابر آنها پاسخگو هستند. واژه نخبه در میان متفکران سیاسی یونان باستان از جمله افلاطون، ارسطو و... مرسوم بوده است. برخی از افلاطون به عنوان پدر نخبهگرایی سیاسی نیز یاد میکنند. میتوان اذعان نمود که نقش نخبگان سیاسی در مشروعیت بخشیدن به ارزشها و نهادهای جدید که مبانی و همزیستی عمومی را تبیین میکنند و همچنین در پویش نهادینگی سیاسی و بسط حوزه سیاست دانست. با تکیه بر تجارب تاریخی میتوان گفت که تعالی و ترقی، فروپاشی یا سقوط هر مملکتی به نقش نخبگان و برگزیدگان سیاسی وابسته است. با پیروزی انقلاب اسلامی و چرخش نخبگان سیاسی یا برگزیدگان سیاسی رویکرد و نگرش آنها نسبت به ساختار سیاسی، امر حکومتداری، نقش مسائل مهمی چون انتخابات، مشارکت سیاسی، آزادی، پارلمانتاریسم، توسعه سیاسی، نقش دین در سیاست، نقش عوامل فرهنگی در سیاست و... دچار تحول اساسی گردید. رویکرد نخبگان سیاسی عهد جمهوری اسلامی و نوع نگرش و نگاه آنها از جهات مختلف با نخبگان دیگر عهدها و دورانهای معاصر ایران نیز متفاوت بوده است. در عصر جمهوری اسلامی نخبگان سیاسی به جهت آمیخته بودن دین و سیاست و ملازم این دو مؤلفه با یکدیگر و نگاه اخروی به امر سیاسی و حکومتداری بر این عقیدهاند که مذهب تشیع اثنی عشری از صدر اسلام تاکنون یک مذهب کاملاً سیاسی بوده و در عهد جمهوری اسلامی نیز باید آمیخته با سیاست باشد. نکته دیگر اینکه نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی به ۳ شعار مهم و اساسی دوران انقلاب (استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی) و همچنین محور قرار دادن آرمانهای امام عظیمالشأن(ره) و شهدای دوران انقلاب و جنگ تحمیلی معتقدند. استقلال سیاسی که پس از انقلاب اسلامی شکل گرفت و به عنوان عدم وابستگی به هیچ یک از دو بلوک شرق و غرب تلقی میشد در عصر جمهوری اسلامی نیز از مؤلفههای مهم سیاستورزان و تصمیمگیران سیاسی و همواره در ۴ دهه اخیر نیز یک مؤلفه مهم مورد توجه بوده است. این مؤلفه در دوران جنگ تحمیلی با وجود اینکه حدوداً از جانب۳۶ کشور کمکهای نظامی و لجستیکی به طرف مقابل ما یعنی عراق صورت میگرفت، نیز حفظ شد. دیگر نکته نخبگان سیاسی عصر جمهوری اسلامی با توسعه
(Development) از دیدگاه غربی مخالفند. به این جهت که الگوی غربی توسعه از نظر نخبگان جمهوری اسلامی اساساً با برخی رویکردهای مهم اسلام و الگوی حکومتداری اسلامی و جمهوری اسلامی همخوانی و تطابق ندارد و در ضدیت با ایدئولوژی جمهوری اسلامی تلقی میگردد. در نوع نگاه نخبگان جمهوری اسلامی به توسعه یک نگاه یا الگویی که برخاسته از تفکر بومی ایرانی اسلامی باشد مورد توجه است که رهبر معظم انقلاب در ذیل الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت نیز بیانات گهربار و راه نشانی را در این زمینه ارائه نمودند و در واقع این الگو میتواند تغییرات ژرفی در وضعیت کنونی ایجاد نماید و در تضاد با الگوی توسعه غربی باشد.